eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ⭕️راستش منم درگیر رابطه با نامحرم شدم،پسرخالم که یه چند ماهی از خودم کوچکتربود و اهل تهران به روش های مختلف بهم نشون میداد که بهم علاقه داره و از یه جایی به بعد علنی بهم گفت و مثلا ما یه رابطه دوتایی رو شروع کردیم پنهونی تا اینکه جفتمون کمی سنمون بره بالاتر و اون ‌کاروبار و‌... پیدا کنه و در نهایت ازدواج کنیم. 💢 اوایل پیام های سلام صبح بخیر و ... میفرستادیم‌ به هم و حتی من اون موقعه یه لحظه از ذهنم گذشت(خدایاا چرا گفتی رابطه با نامحرمه گناهه ببین با یه سلام کردن و احول پرسی که ما به گناه نمیفتیم،خیلی رو نفسم حساب باز کرده بودم امان از تکبر). ❇️ من دختری بودم که برای خودم تنبیه میزاشتم وقتی میخواستم حتی به نامحرم نگاه کنم ولی یک ماه بعد ما جفتمون خیلی راحت بهم دست میدادیم و‌حتی کارهای دیگه...اون موقع های حتی اینکه خدا داره منو میبینه و .... اصلا به چشمم نمیومد و انگار اونقدر قسا وت قلب گرفته بودم که حتی متوجه اشتباهمم نمیشدم . 🔺 در همین حین یه خواستگار فوق العاده خوب که به قول مادرم که فرد مذهبی هستن و سالها آرزوی همچین دامادی داشتن برام‌اومد ،ایشون نظامی بودن و ما برای تحقیق هم که رفتیم کلا معروف بودن به شهید زنده ولی من لجبازی کردم اول نگفتم بخاطر پسرخالمه ولی کم کم مجبور شدم بگم . ⭕️ مادر و پدرم به قدری از اینکه اون پسرخالم منو دوست داره ناراحت شدن که حتی گفتن اگه بری سمت اون دیگه هیچوقت برنگردن،الان که فکر میکنم واقعا به خونوادم حق میدم چون پسرخالم فقط زیبا بود هیچ چیز دیگه‌ای‌ نداشت، و زرنگ بود راحت تونست قلب منو ببره و حتی من میدونستم اون قبل من با چند نفر دیگه هم در ارتباط بوده اما برام مهم نبود،خلاصه کنم براتون پسرخالم و خونواده خالم اومدن خواستگاری اما با جواب رد خونواده من مواجه شدن‌ و حتی دوتای دیگه از‌خاله های بزرگمم برای وساطت اومدن ولی خونواده ام باز هم مخالف صددرصد و در نهایت رابطه فامیلی ما با خونواده مادریم بخاطر یه منی که اینقدر به نفسم اعتماد داشتم بهم خورد ... 💢 و اون خواستگار هم من بخاطر پسرخالم اون موقع جواب رد دادم و الان چقدر حسرت میخورم بابتش ... بدتررررین و سخت ترررین پیامد این روابط اینکه تو بعد میخوای برگردی و بری پیش خدا نمیدونید چقدر شرمندگی دارید،خدا هیچ بنده شو اینجوری شرمنده نکنه،نمیدونید الان دو ماهه که از اون ماجرا میگذره و پسرخالم دوباره با یه دختر دیگه اس ،اما من موندم و یه دنیا پشیمونی و شرمندگی،ادم بعدش باید خیلی تاوان بده تا اثر بد اون گناهش از روی قلبش بره ... ⭕️ حتی من الان فقط تو فکر همسر ایندمم،یاد ارتباط خودمو و پسرخالم میفتم حااالم از خودم بهم میخوره،حس عذاب وجدان همسر آیندم و رابطه ی احساسی و ...‌که قبل از اون با یه نامحرم داشتم نمیدونید چقدر داغونم میکنه... ☢️ تو رو خدااا اینا رو تجربه نکنید،التماستون میکنم که نزارید این‌بلا سرتون بیاد،نگید کسی نمیفهمه والله که من رسوا شدم و ابروم پیش خونوادم و فامیل و از همه مهمتر خدا و امام زمان‌ رفت و خیلی سخته بتونید جبرانش کنید. تو رو خدا برای منم دعا کنید من خیلی پشیمونم ...دعا کنید خدا منو ببخشه ... 🌺@IslamlifeStyles
✍️ 💠سه پند لقمان به پسرش 🔸روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. ✅اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! ✅دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ✅و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی 🔹پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ 🔸لقمان جواب داد: 1️⃣اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . 2️⃣اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . 3️⃣و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست . حال خوش 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شرح فراق/بزرگداشت عارف مجاهد،شهید دکتر مصطفی چمران و شهدای ستاد جنگهای نامنظم 🔹دوشنبه ۳۰ خرداد - ساعت ۱۷.۳۰ 🔹میدان فاطمی، تالار بزرگ کشور اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
سلام ممنون از کانال خوب و مفیدتون 🙏🏾 میبخشید میخواستم بدونم از دوستان کسی کتاب فروشی رو سراغ نداره که این کتابا رو داشته باشه؟ ریحانه بهشتی تبسم خوشبختی اعجاز خوراکی ها سودابه بیوص مزاج شناسی روانشناسی تغذیه و اخلاق و رفتاره،لازمه مادران مزاج شناسی رو اموزش بببینن تا بدونن به هر کدوم از اعضا چی باید بدن بخورن چی نباید بدن بخورن اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سلام.‌سوال داشتم میشه جواب بدن دوستان. دخترم ۷ سال و‌نیم دختر مودب و درس خونه. ۵ سال و نیم که بود اون موقع باردار بودم توجهم کم بود بهش. با خودش ببخشید ور میرفت خوشش میومد بخصوص موقع تلویزیون دیدن. دیگه داداشش بدنیا اومد کلا خوب شد منم باهاش زیاد صحبت کردم. الان تلویزیون میبینن حواسش نیست دست میزنم وقتی ببینه من میبینمش دوباره کارشون قطع می‌کنه چکار کنم میترسم خودارضایی بکشه عادت کنه اینکارو . ما هواسمون هست . چه راهکاری ارائه میدید مزاج شناسی روانشناسی تغذیه و اخلاق و رفتاره،لازمه مادران مزاج شناسی رو اموزش بببینن تا بدونن به هر کدوم از اعضا چی باید بدن بخورن چی نباید بدن بخورن اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀سیاست های زنانه🎀👠 نکاتی که هر زنی باید انجامش بده ❣ به خواهرشوهر و مادرشوهرتون به چشم یه زن نگاه کنید و بدونید اونا هم سختی های یه زن رو دارن. همیشه یادتون باشه اونم خانواده داره ❣ از همسرتون پیش کسی بدگویی نکنی ❣وسایل سنگین و خودتون بلند نکنید و همیشه حس مرد بودن و بهش بدید ❣به همه صریح بگید شوهر و زندگیتون و دوس دارید. ❣ مردا دوس دارن باهاشون مث پادشاه رفتار شه ❣مردا دوس دارن شکارچی باشن و شما شکار . ❣ انتقاد مستقیم نکنید . مثلا بگید فلانی این کار و کرد به نظرت بد نیست؟ ❣ وقتی از شوهرتون راضی هستین به این فک کنید که پدر و مادرشون اون و تربیت کردن پس با خانوادش خوب باشید ❣خونه مادر شوهر اروم آروم کار کنید ❣ پیش همسرت از هیچچچچ زنی تعریف نکنید 👇👇👇 ❤🧡💛 @Zane_basiasat ❤🧡💛
🎀سیاست های زنانه🎀👠 🔵اگر زنی آسیب پذیر نباشد وهمچنان احترام خود را حفظ کند مرد به او وابسته میشود👌 🌺یکی از اشتباهات بعضی خانم ها این است که جلوی مردان خودشان را کوچک کرده و از خود عیب جویی میکنن👌 😳ببین چقدر شکم آوردم 😳حیف دماغم بزرگه 😳کاش کمی قدم بلند تر بود 😳غذام امروز خوب نشده بود 😳کاش پوستم برنزه بود 😳کاش این لکه ها روی پوستم نبود 😊خانم گل اگه پهلو آوردی طوری لباس بپوش معلوم نشه از خودت بد نگو👌 🌺لکه صورتت رو با کرم پودر بپوشون👌 🌺عیوبت را یه طوری قایم کن باور کن اون خیلی هاشو اصلا نمی بینه 👌 🌺میدونی چرا؟ 🌺چون مردا کلی نگر ند👌 🌺ما زنها جزییات رو میبینیم خود تو هستی که اونو متوجه اون قسمت می کنی👌 وجزیی نگرش میکنی👌 🌺اتفاقا فقط از خوبیات بگو تا ملکه ذهنش بشه 👇👇👇 ❤🧡💛 @Zane_basiasat ❤🧡💛
🔴 💠 بسیاری از پرخاشگری‌های زن و شوهر به دلیل تفکر و است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر می‌کنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد. 💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید. 💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم می‌شدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش می‌فرمود؛ اگر این کار می‌شد بهتر بود یا اگر این کار نمی‌شد بهتر بود. 🆔 @khanevadeh_313
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۰۰ فرزند آخر یک خانواده تقریبا پرجمعیت بودم ۶ تا خواهر و برادر بودیم. یه بچه ی بسیار بسیار درس خون، همیشه شاگرد اول یا نهایتا شاگرد دوم کلاس بودم. وقتی کنکور رو دادم تصمیم گرفتم برم کلاس حفظ قرآن😍😍 یعنی تصمیم که نه یه دعوت نامه از طرف خدا... همزمان همون سال دانشگاه قبول شدم و رفتم دانشگاه هم درس میخوندم هم قرآن حفظ میکردم. عید همون سال تو سن ۱۸ سالگی از طرف یکی از اقوام با همسر جان آشنا شدیم و ایشون وارد زندگی بنده شدند. یه مراسم عقد بسیار ساده برگزار شد و من شدم ملکه قلب آقای همسر💘💘 همسر جان با تحصیل و حفظ قرآن بنده شکر خدا مشکلی نداشتند و من هر دو رو ادامه می‌دادم و در هر دو شکر خدا بسیار موفق بودم. استاد قرآنم که خدا برامون حفظش کنه، همیشه می گفت حفظ قرآن ذهن انسان رو باز میکنه ✨ به روح آدم جلا میده🌟 قلب انسان رو صفا میبخشه.💖 بعد از ۲ سال یه مراسم عروسی بسیار ساده گرفتیم،، بدون سرویس طلا و بدون آینه شمعدان،، چون به نظرم اصلا ضروری نبود. با وجود اصرار هر دو خانواده که حتما بخر مردم چی میگن ،، برامون حرف در میارن،، اما من گوشم به این حرفا بدهکار نبود،، گفتم فقط وسایلی رو خریداری میکنم که برام لازمه برای زندگی به منزل مادرشوهر جان رفتیم و در یک اتاق خیلی کوچیک زندگی رو آغاز کردیم. خلاصه من و همسرم زندگی عاشقانه مون رو با کلی آرزوهای قشنگ شروع کردیم. زندگی خیلی خیلی خوبی داشتیم. خیلی همدیگه رو درک میکردیم‌. سختی هم بود اما با توکل بخدا و گذشت کردن سختی ها هم تموم میشد.😌😌 سال آخر دانشگاه بودم ، قرآنم رو هم جزهای آخر بودم که متوجه شدم خدا جمع دونفرمون رو سه نفره کرده.😍 کلی ذوق و شور و نشاط افتاد تو خانواده ها مخصوصا خانواده مادرشوهر جان💓💓 چون نوه اول و نور چشم خانواده بود یه بارداری خیلی خیلی راحت رو پشت سر گذاشتم و پسر اولم طی یک زایمان طبیعی نسبتا راحت به دنیا اومد😍😍 یه پسر شیطون که از شیطنت هاش نگم براتون😅😅 از ساعت ۶ صبح آقا بیدار بود. البته شکر خدا شب ها رو می‌خوابید و من شب بیداری نداشتم براشون🙏 اما خیلی شیطون بود لحظه ای آروم و قرار نداشت، همیشه باید دنبالش می بودم، شیطنت هاش تا جایی بود که حتی تلویزیون مادرشوهر هم از دستش در امان نبود و چند باری به زمین خورد😱😱 با وجود پسرم دانشگاه رو تموم کردم و موفق شدم حافظ کل قرآن کریم بشم. پسرم یک ساله بود که در موسسه ای که قرآن رو حفظ میکردم مشغول به تدریس شدم حدودا ۳ ساله بود که همسرجان زمزمه ی فرزند دوم رو به زبان آوردند ولی از من انکار... منی که از شیطنت های پسر اول گاهی کلافه میشدم اصلا حاضر نبودم بچه دومی داشته باشم. حدودا ۹ ماهی رو در مقابل همسرم ایستاده و مخالف صد در صد برای بچه بعدی بودم. اما بلاخره موافقت کردم هر چند که واقعا دلم راضی نبود. پسرم ۴ ساله و نیم بود که پسر دومم به دنیا اومد.👶👶 یه بارداری خیلی خیلی راحت، نسبت به بارداری اول هم راحت تر، اما این بار پسر دومم رو موقع زایمان به مشکل خوردم و سزارین شدم. یه پسر فوق العاده آروم که از مظلومیت و آقا بودنش هر چی بهتون بگم کم گفتم. شب ها رو کامل میخوابید، صبح ها معمولا تا ۱۰خواب بود هر وقت هم بیدار بود صداش در نمیومد. خلاصه این شاهزاده کوچولوی من تمام دید و نظر بنده رو نسبت به بچه داری عوض کرد. الان من شده بودم مادر دوتا پسر ۴ونیم ساله و یک‌ نوزاد🌹🌹 زندگی به روال عادی می‌گذشت و من هم چنان مشغول تدریس بودم ، پسرم ۵ ماهه بود که شک کردم به اینکه نکنه باردار باشم😳😳 چند روزی خواب و خوراک نداشتم از استرس و دلهره... خلاصه دل رو زدم به دریا و رفتم آزمایشگاه... تا عصر که جواب آزمایش اومد هر چی دعا و نذر و نیاز بلد بودم رو انجام دادم که جواب منفی بشه، وقتی زنگ زدم به آزمایشگاه گفت مبارک باشه جواب مثبته... اون موقع تو خونه فقط من بودم و پسر کوچیکم، بچمو تو بغل گرفتم و چند ساعتی زار زار گریه کردم😭 اشکام اصلا بند نمیومد. هرچی نگاه به پسرم میکردم بیشتر گریه میکردم.😢 هوا دیگه تاریک شده بود، پسرم رو بغل کردم و رفتم خونه مادرم... وقتی رسیدم به منزل مادرم، تصمیم گرفتم به مامانم بگم. اما نمیدونم یه دفعه ی چیزی پشیمونم کرد از اینکه بگم😕 قضیه بارداریم رو از همه مخفی کردم😎 فقط صمیمی ترین دوستم خبر داشت و تو ماه های اول که خیلی از لحاظ روحی بهم ریخته بودم خیلی کمکم می‌کرد. 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1