❇️شبه جزيره عربستان از نظر جغرافيايى به سه بخش عمده شمالى، مركزى و جنوبى تقسيم مى شود. جغرافى دانان با يكى دانستن بخش شمالى و مركزى، آن را به دو بخش شمالى و جنوبى كه به وسيله ريگزارى پهناور از هم جدا مى شود، نيز تقسيم كرده اند.
به همين ترتيب ساكنان عرب آن نيز به عرب شمالى يا قحطانى و عرب جنوب يا عدنانى تقسيم مى شوند.
🔹اوّلين تمدنها در جزيرة العرب به دست عربهاى جنوبى پديد آمد؛ در
حالى كه عربهاى شمالى تا زمان ظهور اسلام هيچ گونه جنبشى از خودشان ندادند، و نظام حكومتى آنان دستخوش دگرگونى نشد.‼️‼️
🔘تنوع جغرافيايى به اضافه همجوارى با دولتهاى قدرتمند آن روزگار يعنى امپراتوريهاى ايران و روم، باعث تفاوت درحكومتهاى شمال و جنوب شبه جزيره شده بود.⚪️⚪️⚪️
🔹امكانات طبيعى زندگى و نوع معيشت مردم، عامل تعيين كننده نوع حكومت بود. عربهايى كه در بخش جنوبى زندگى مى كردند؛ با برخوردارى از آبادانى و رواج كشاورزى در آنجا صاحب تمدنى كهن بوده، تحت حكومتى واحد اداره مى شدند؛ گر چه اين حكومتها دست نشانده ايران و حبشه بودند.🔺🔺🔺
🔺در مرزهاى شمالى بخش شمالى حكومتهاى مستقلى زير سلطه ايران و روم وجود داشت،
در حالى كه ساير نقاط شبه جزيره با نظام قبيله اى اداره مى شد.
بدين ترتيب، دو نوع حكومت در جزيرة العرب قبل از اسلام وجود داشت.🔰🔰🔰
1⃣_حكومتهاى نيمه مستقل و در مواردى مستقل در جنوب و شمال.
حاكمان دينى دولتها داراى تاج بودند و اغلب دست نشانده حكومتهاى خارجى مثل ايران و حبشه بودند.💠💠💠
2⃣ نظامهاى عشيره اى.
اين نظامها تا حدودى مستقل بودند و حاكمان آنها از تاج و تختى برخوردار نبودند.
🌀 حكومتهاى صاحب تمدن عرب در شمال غالبا با چيره شدن قبيله اى بر قبايل ديگر پديد مى آمد و با آنكه نظام قبيله اى بر پا بود؛ اما از قدرت، تشكل، وسعت قلمرو و حاكميت و انسجام بالايى برخوردار بود.*⃣*⃣
🔹نظامهاى عشيره اى نيز بر پايه تشكلهاى قبيله اى استوار بود؛
اما هر
عشيره، براى خود طايفه و قبيله اى مستقل بود و قبايل و طوايف، تحت حاكميت متمركز و متشكلى گرد نيامده بودند.
و هر قبيله توسط رئيس آن قبيله اداره مى شد و رئيس قبيله زير نظر و تحت حاكميت مقام بالاترى نبود و قبايل به صورت هسته هاى جمعيّتى كوچك، جدا از يكديگر زندگى مى كردند.🔺🔺🔺
بت پرستى دين شايع مردم شمال عربستان به هنگام ظهور اسلام بود. پيرامون پيدايش و اشاعه آن دو قول بين مورخان اسلامى وجود دارد.🔰🔰
۱_ اولين گروهى كه بت پرستى را رواج دادند، فرزندان اسماعيل بودند؛
❌به اين ترتيب كه پس از فزونى يافتن جمعيتشان مجبور به ترك مكّه براى يافتن محلهاى جديد شدند.
اينان در زمان كوچ به سبب احترامى كه براى كعبه و حرم قائل بودند، سنگى از سنگهاى آنرا با خود برده، هر جا فرود مى آمدند، آن را نصب كرده، همانند كعبه بر گردش طواف مى كردند.🔺🔺
❌تقديس سنگ رفته رفته بقدرى شايع شد كه هر سنگى را كه خوش مى داشتند، مى پرستيدند.
❌ بدين ترتيب، قرنها گذشت و دين ابراهيم و اسماعيل به بوته فراموشى سپرده شد. با اين وجود، مراسم حج همچنان باقى ماند ولى آثارى از شرك نيز در آن راه يافت.
۲_ اولين كسى كه بت پرستى را در ميان مردم رايج كرد، فردى به نام عمروابن لُحَّى
بود.
🔰🔰
ابن لحّی از مكّه به شام سفر كرد و در آنجا ديد مردم بتها را مى پرستند.
🔷 پرسيد: اينها چيست كه مى پرستيد؟
🔶گفتند: بت است كه از آنها باران طلب مى كنيم و بر ما مى بارد، از آنان يارى مى طلبيم و ما را يارى مى كنند.
🟤پس از آنان تقاضا كرد كه به او نيز بتى بدهند تا به سرزمين عرب بياورد و آن را بپرستند.
آنان بت هُبل را به او دادند. وى نيز آن را به مكّه آورده، نصب كرد و به مردم دستور داد تا آن را بپرستند و بزرگ بشمارند.
📜از پيامبر (ص) نيز روايتى نقل شده كه رواج بت پرستى توسط عمرو ابن لُحَّى راتاييد مى كند.
⚠️ با اين وجود، برخى معتقدند كه عمرو اولين كسى است كه بت را در كعبه نصب كرد وگرنه رواج بت پرستى توسط وى بدون سابقه قبلى در ميان مردم امرى دور از ذهن است.
🔺اعتقاد عربها به بتها برغم شيوع آن چندان هم راسخ نبود.
تعظيم و قربانى كردن براى بتها از روى عادت بود نه از روى خلوص نيت.
❗️بر اين اساس، عرب بر بت خشم مى گرفت و آن را سنگسار مى كرد و به باد فحش مى گرفت و در هنگام سختى، بتى را كه از آرد و خرما بود مى شكست و مى خورد.‼️‼️‼️
🟩پس از ورود رسول خدا (ص) به مدينه شكستن بتها به دست خود مردم آغاز شد و بتها طعمه آتش تنور گرديد.
‼️اوّلين بت بزرگى كه در سال هشتم هجرى به دست حضرت على (ع) سرنگون شد،
بت (منات)بود.
( (منات) ) بت مردم مدينه و در راه مكه و مدينه واقع بود.
❇️ حضرت على (ع) به دستور پيامبر (ص) آن را ويران ساخت و آنچه از نفايس در آن موجود بود، نزد پيامبر (ص) آورد. 🔹🔹
🟩پس از فتح مكّه دوره سرنگونى بتها فرا رسيد. اوّلين اقدام آن حضرت در هنگام ورود به آن شهر، پاك ساختن كعبه از لوث بتها بود.
❇️ آن حضرت پس از طواف كعبه درون آن رفته، با حربه اى كه در دست داشت به كوبيدن بتها پرداخته، مى فرمود: 👇👇
( (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهوُقا) )
یعنی👈بگو حق آمد و باطل نابود شد، حقا كه باطل نابود شدنى است.
‼️برخى از اين بتها مثل عُزى چنان در نزد اعراب عزيز بود كه يكى از بت پرستان وقتى خبر انهدامش را شنيد،
مريض شد و از غصه هلاک شد
📚منابع؛
📕تاريخ سياسى اسلام، حسن ابراهيم حسن، ترجمه پاينده، صفحه ۶۵.
📗 سيره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۷۷.
📘 الصحيح من سيرة النبى الاعظم، جعفر مرتضى عاملى، جلد ۱، صفحه ۶۰.
📙 پيامبر و آيين نبرد، صفحه ۱۶۰.
📕مختصر تاريخ عرب، اميرعلى، صفحه ۸، انتشارات دارالعلم للملايين، بيروت.
📗 كتاب الاصنام، ابن الكلبى، صفحه ۱۹
📘 تاريخ پيامبراسلام آيتى
، صفحه ۲۲۷.
📙 دين در عصر جاهليت، يوسف فضايى،صفحه ۳۴
کانال احیای تمدن نوین اسلامی
🟩پایان کنفرانس🟩
جزاک الله خیراتشکر بابت انتقال مطلب و تشکراز جناب استاد ملک محمدی بابت گرداوری مطالب
موفق و موُید باشید