eitaa logo
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان
632 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
629 ویدیو
11 فایل
♦️اولین کانال رسمی اطلاع رسانی آزادگان ایران اسلامی اخبار واقعی مرتبط با آزادگان، ایثارگران، سیاسی و اجتماعی، از پذیرش هرگونه آگهی، تبلیغ معذوریم. دریافت نظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۴۱ عبدالواحد عباسی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹در عملیات فتح المبین گردان جنگ‌های نامنظم شهید چمران ما را با بچه‌های سپاه ادغام کردند. سپس به گردان ما «جمال گودرزی، مکی یازع و عزیز فرخ نیا ملحق گردیدند. به ما "بچه‌های چمران" می‌گفتند. جمال گودرزی پاسدار بود از آبادان فرمانده ما شد و همینطور مکی یازع که او هم آبادانی بود، معاونش شد. قبل از عملیات فتح المبین گردان بچه‌های چمران که ما در آن بودیم، یک شب قبل از آغاز تهاجم به تنگه رقابیه رفتیم. در آن زمان عراقی‌ها دست به عملیات زدند و علیه بخشی از جبهه که در آن تیپ هوابرد شیراز متمرکز بود شوریدند و تعدادی اسیر گرفتند، تعدادی از نیروها را به شهادت رساندند تا بامداد محور تیپ هوابرد دست عراقی‌ها بود. ما را از داخل چادرها آوردند با یک یورش محور را از دست عراقی‌ها بازپس گرفتیم، ولی این‌ها کاملاً عقب نشینی نکردند و در تنگه رقابیه مستقر گردیدند. به گردان گفتند: بدون استفاده از سلاح سبک فقط با آر پی جی‌ها حمله کنیم و فقط تانک‌ها را بزنیم تا دشمن مجبور به عقب نشینی شود. اما از همه نیروهای ما فقط من و یک سرهنگ زنده ماندیم، بقیه دوستانمان که بچه‌های شهید چمران بودند همگی شهید شدند. در میان تپه‌ها و کوه‌های رقابیه دشتی بسیار وسیع بود و آن را دشت رقابیه می‌نامیدند. در این دشت پهناور کلیه تانک‌ها در روی زمین صاف و مسطح صف آرایی کرده بودند؛ چون آنجا سنگر نبود، در خود دشت هم عارضه طبیعی وجود نداشت. خاکریزی هم نبود، این‌ها در همان شب آمده بودند و در آنجا متوقف شدند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
♦️ انتقام خون شهدای کرمان در پای صندوق رای محقق می‌شود. 🖤 یکی از مخاطبان با طراحی این پوستر و ارسال پیامی در خصوص انتقام خون شهدای تروریستی کرمان نوشت: ■ من بعنوان یک شهروند ایرانی انتقام خود را از آمریکا، اسرائیل و دشمنان وحشی ملت، روز ۱۲ اسفند با حضور در انتخابات مجلس خواهم گرفت. ◇ چرا که هیچ چیز به اندازه مشارکت بالا در انتخابات، برای دشمن زجرآور نخواهد بود! 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🔰 بیانیه سپاه پاسداران در پی حمله صبح امروز رژیم صهیونیستی به دمشق 🔸روابط عمومی کل سپاه: بار دیگر رژیم ددمنش و جنایتکار صهیونیستی اقدام به تجاوز به شهر دمشق، پایتخت کشور سوریه نمود. 🔸طی حمله هوایی جنگنده‌های رژیم متجاوز و غاصب تعدادی از نیروهای سوری و ۴ تن از مستشاران نظامی جمهوری اسلامی ایران به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. تصویر شهید حاج صادق امیدزاده (نفر سمت چپ)، مسئول اطلاعات سپاه قدس در سوریه که امروز به شهادت رسید، 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
♦️نتانیاهو از ترورها چه می‌خواهد؟! 🔹قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم لازم است توضیح دهم ایران امروز در میانه یک جنگ ترکیبیِ پیچیده که در آن همه گزینه‌های یک نبرد واقعی فعال شده، اما این‌که مردم احساس می‌کنند جنگی وجود ندارد، ثبات برقرار، ترورهای گاه و بی‌گاه را عجیب می‌دانند، این دیگر هنر جمهوری اسلامی است که علی‌رغم قرار داشتن در کانون اصلی تحولات و نبردهای سخت غرب آسیا، کشتی خود را از این تلاطم‌های شدید به گونه‌ای آرام و مطمئن عبور داده که کمترین تکانه‌ها برای مردمش عجیب و غیرقابل انتظار به نظر می‌رسد. 🔹حال آنکه هر کشور دیگری اگر می‌خواست بجای جمهوری اسلامی این‌چنین آشکار پنجه در پنجه آمریکا و ناتو بیاندازد، اسرائیل را به ورطه نابودی بکشاند، مسئولیت آن را نیز شجاعانه بپذیرد، حتی اگر تسلیم نمی‌شد، احتمالا اکنون به ویرانه‌ها شباهت داشت، نه آنکه مردمش در شبکه‌های اجتماعی کیفیت رفاه اجتماعی را به بحث بنشینند! 🔹اما کشوری که در نبرد علیه باطل است، در راه اهداف بلند خود خون هم می‌دهد و این شهادت‌ها در یک نبرد مستمر امری طبیعی است. اگر ایران را با آمریکا مقایسه کنید، آنها هم مکرر تلفات می‌دهند، خسارات سنگین متحمل می‌شوند و تقریبا در همه طرح‌‌هایشان ناکام مانده‌اند؛ اگر سطح تلافی را در قواره رژیم صهیونیستی و شرایطش در جنگ ارزیابی نمایید، باید بگویم این کجا و آن کجا؟ 🔹یکی پایتختش روز و شب زیر موشک‌ها و راکت‌های مقاومت، بنادرش تعطیل، اقتصادش مختل، شهرک نشینانش آواره، ارتشش درگیر، استیصال بی سابقه تجربه می‌نماید، با افکار عمومی در داخل و خارج طرف است، دیگری هم خیلی آسوده و با تمرکز کل جبهه‌های منطقه را در آرامش مدیریت می‌کند، در حالی‌که خط مقدم فرسنگ‌ها با مرزهایش فاصله دارد و صد البته گاهی شهدایی را نیز تقدیم می‌کند و اگر این نباشد نامش جنگ نیست! اما بعد ...! 🔹نتانیاهو با این ترورها واقعا به دنبال چیست؟ واقعیت این است که او خود و اسرائیل و حتی آمریکا را در یک مخمصه عجیب قرار داده، توقف جنگ برایشان شکست است؛ ادامه جنگ دردی از دردهایشان دوا نمی‌کند و مکرر هزینه‌های جدید می‌سازد و محاصره را تنگ تر می‌کند، علاوه بر تلفات زیاد و ضررهای مالی فراوان، به اختلافات داخلیِ مردم و سیاسیون، و سیاسیون با هم نیز دامن زده است؛ آمریکا نیز صراحتا اعلام کرد ادامه جنگ بی فایده است. 🔹بلینکن به سران رژیم گفته مطابق ارزیابی‌های ما این جنگ به نابودی و شکست حماس منتج نمی‌شود، بهتر است از آن دست کشید. این یعنی آمریکا نیز چشم انداز مثبتی در ادامه نبرد غزه نمی‌بیند! فشارهای داخلی و خارجی نیز بر نتانیاهو افزایش یافته است و هر روز ملت‌ها و کشورهای دیگری به جمع مخالفان رژیم اشغالگر می‌پیوندند. 🔹علاوه بر آفریقای جنوبی، مکزیک و شیلی نیز سخن از شکایت از اسرائیل نزد دادگاه کیفری بین المللی برای نسل کشی در غزه به میان آورده‌اند، و جالب آنکه سوئیس که خود در ایران حافظ منافع آمریکا است، لب به شکایت از اسرائیل گشوده و این رژیم را تهدید به شکایت کرده است. 🔹اینها باعث شده تا نتانیاهو بیش از پیش عصبی شود و قطعا بانی تمام این بدبختی‌ها را جمهوری اسلامی ایران می‌داند. جنگ متوقف شود، عمر سیاسی نتانیاهو پایان خواهد یافت، به احتمال زیاد وی را محاکمه خواهند کرد. هم بخاطر سهل انگاری هنگام وقوع حادثه هفتم اکتبر و ناتوانی در مدیریت جنگ، هم پرونده‌های قضایی که پیش از این حوادث داشت. 🔹او یک راه بیشتر ندارد، آن هم وارد کردن آمریکا به درگیری با ایران است؛ به نحوی که جنگ در منطقه آنقدر گسترده گردد که نبرد غزه در میان آن گم شود. به این شکل هم آمریکا و غرب را بصورت واقعی کنار خود می‌آورد، هم آسیب جدی به مقاومت می‌زند و هم این‌که به خیال خام خود با بروز یک جنگ بزرگ اسرائیل را از کانون توجهات منطقه و دنیا خارج می‌کند. 🔹آمریکا به هیچ وجه این را نمی‌خواهد چون می‌داند جنگی را اگر شروع کنند پایانش را دیگران ترسیم می‌کنند! در واقع این جنگ یعنی نابودی همه امکانات آنها...! او می‌داند که ایران هم از چنین وضعیتی واهمه ندارد، اما چون ابتکار عمل در دست جمهوری اسلامی است، هیچ وقت ایران رسما و علنا ورود نخواهد کرد، اما می‌گوید بیا ما منتظریم! 🔹باور کنید یکی از زیباترین و دقیق‌ترین شیوه‌های مدیریت جنگ را این روزها ایران پیاده کرده است. همه جوره دشمن را به باتلاق کشانده و خود محکم و استوار با هیبتی قانونی، دیپلماتیک و عملا بعنوان سخنگوی مقاومت در جهان حرف منطقی می‌زند و حتی توانسته ذهنیت مردم دنیا را تا حدود زیادی به نفع مقاومت تغییر دهد. 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
قبول نداری؟! (گفت و شنود) گفت: از بیانیه چهارشنبه شب وزرای خارجه اتحادیه عرب چه خبر؟! کدام اقدام را به شدت محکوم کرده‌اند؟! گفتم: چه می‌دانم؟ احتمالاً جنایات رژیم صهیونیستی و قتل عام بیش از ۲۰ هزار زن و مرد و کودک در غزه را محکوم کرده‌اند! گفت: ‌ای عوام؟! گفتم:‌ حتماً همراهی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و سکوت آنها در مقابل جنایات صهیونیست‌ها را محکوم کرده‌اند! گفت: چرا پرت و پلا می‌گویی؟!‌... یک راهنمایي می‌کنم‌... مربوط به عراق است. گفتم: خُب چرا از اول نگفتی؟ حتماً حمله پهپادی آمریکا به مقر نیروهای مقاومت عراق در بغداد را محکوم کرده‌اند که در آن «‌ابو‌تقوی السعیدی‌» یکی از فرماندهان حشد‌الشعبی را به شهادت رساندند؟ گفت:‌ نه جانم! نه عزیزم! خونه خرس و بادیه مس؟! مگر وزرای خارجه اتحادیه عرب جرأت می‌کنند به آمریکا بگویند بالای چشمش ابروست؟!... حمله سپاه به مقر سازمان موساد در اربیل را محکوم کرده‌اند! گفتم: سران این کشورها مگر مسلمان نیستند؟! یعنی از انسانیت هم بویی نبرده‌اند؟! گفت: مثل همیشه برای همسویی خود با رژیم صهیونیستی کلی لاطائلات می‌بافند! گفتم: جنایتکاری را دستگیر کرده و به دادگاه بردند. قاضی پرسید؛ از این همه جنایت که مرتکب شده‌ای خجالت نمی‌کشی؟! گفت؛ به دستور ۳ پیامبر عمل کرده‌ام! قاضی با تعجب پرسید کدام ۳ پیامبر؟! و یارو گفت؛ فرعون و نمرود و شدّاد! قاضی گفت؛ این عده که پیامبر نبوده‌اند و یارو در جواب گفت؛ اینها خودشان را خدا می‌دانستند، آن‌وقت شما آنها را به پیامبری هم قبول ندارید؟! 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰برافراشته شدن تصاویر حاج قاسم و ابومهدی بر روی عرشه کشتی توقیف شده آمریکایی در دریای سرخ 🔸پس از چند حمله آمریکا و انگلیس به یمنی ها، علاوه بر کشتی ها به مقصد فلسطین تردد کشتی های انگلیسی و آمریکا نیز در دریای سرخ دچار اختلال شده است. 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹 ♦️به نیابت از شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی و به مناسبت ولادت آقامون و روز پدرانی که در کنار ما هستند و پدران آسمانی که دیگر نیستند .... ❤️❤️❤️❤️❤️ و با کمک و یاری شما خیرین و جهادگران گرامی قصد آزادسازی پسری ۲۰ ساله جرائم غیر عمد رو داریم . ⬇️⬇️⬇️⬇️ علت تصادف پیک موتوری یک رستوران بوده اند که موقع برگشت به خانه بدون گواهینامه و بیمه به یک کودک می زند که باعث شکستگی اعضای بدن وی می گردد. مبلغ کل دیه ۳۱۶ میلیون که با همکاری ستاد صندوق تامین خسارات بدنی ⬇️⬇️⬇️⬇️🔴🔴🔴🔴 ۱۱۰ میلیون را ظرف ۷ روز باید پرداخت بشه وگرنه قرار فسخ خواهد شد و پسر هم روانه زندان خانواده:✅⬇️ پدرشان به علت تصادفی که از قبل داشته اند از کار افتاده شدند و وضعیت مالی مناسبی ندارند منزل استیجاری مادر در منازل مردم کار می کنند. یک برادر کوچکتر دارند . ان شاءالله هر نفر ۱۰۰ هزار تومان کمک کنه و تو بین خانواده خودتون بنشینید یه جمع آوری کمک های مردمی به زودی مبلغ تا ولادت اقا امیرالمؤمنین جمع اوری بشه 🔴🔴🔴🔴🔴🔴 ۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۸۹۰۹۴ گروه جهادی کوثر جهت ارسال مدارک دقیق تر و هرگونه نظر و پیشنهاد از طریق آیدی زیر در خدمت هستیم @zeynab1546 هر چقدر در توان دارید به نیت اقا از ۵ هزار تومان تا ....... ✅✅✅✅✅✅⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ♦️عزیزان بزرگوار و خیر تاکنون جهت دیه پسر ۲۰ ساله مبلغ ۱۹ میلیون تومان جمع آوری شده، ان شاءالله قطعا با یاری شما می توانیم.
🌹گروهی از آزادگان تهرانی شرکت کننده در مراسم رونمایی از سایت ویکی آزادگان با حضور حجت الاسلام ابوترابی امام جمعه موقت تهران، در این مراسم ۳ تن از آزادگان تهرانی تکریت ۱۱ حضور داشتند، کربلایی محمد سلیمانی، کربلایی محمد مجیدی، دکتر حاج حمید تاجدوزیان
🍂 "محلی‌های هور" سردار سرلشکر احمد سوداگر ‌‌‍‌‎‌┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸در هور جزیره‌های متحرکی به نام تهل وجود دارد که از درهم پیچیده شدن ریشه‌های نی و بردی و چولان تشکیل می‌شود، روی آب شناور است و از هم تغذیه می‌کنند. بسیار مقاومند و گاهی اوقات احشام محلی روی آن‌ها می‌چرخد و آدم‌های محلی روی آن زندگی می‌کنند. با قایق می‌رفتیم و از آب‌راهی می‌گذشتیم و در بازگشت این تهل‌ها حرکت می‌کردند و مسیر را گم می‌کردیم فقط محلی‌ها می‌توانستند مسیرها را بیابند. راهنماهای محلی هور، یک عمر توی هور بودند و از راه ماهیگیری زندگی می‌گذراندند. وقتی قایقی از آبراهی رد می‌شد، حباب‌هایی کنار نی‌ها جمع می‌شد و آن‌ها از روی تعداد حجم حباب‌ها می‌توانستند بفهمند که چه زمانی و چه نوع شناوری از محل گذشته، مثلاً حباب‌ها را می‌دیدند و می‌گفتند: ۴ ساعت پیش یک قایق موتوری از این‌جا گذشته است. خودشان هم برای پیدا کردن راه، شگردهایی داشتند، مثلاً در طول مسیر، نی‌ها را در محل‌های مخصوص می‌شکستند و علامت می‌گذاشتند که در هور گم نشوند، کار خاص خودشان بود و زیاد هم توضیح نمی‌دادند. ما هم تعدادی افراد محلی استخدام کرده بودیم و خیلی سربسته با آن‌ها برخورد می‌کردیم و سعی می‌کردیم که آن‌ها نفهمند چکاری می‌کنیم. فکر می‌کردند شناسایی‌های معمولی و روتین انجام می‌دهیم. ‌‌‍‌‎ ‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۵۶ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸چقدر دلم می‌خواست زودتر خانه‌دار شویم. خسته شده بودم از این همه زحمتی که به این و آن می‌دادیم. فکر کردم، نه، خسته نیستم اعتراضی هم ندارم اگر علی آقا باشد، حاضرم یک عمر کنارش همین‌طور زندگی کنم. ظرف‌ها را خشک کردم و توی کابینت‌ها چیدم. خوابم نمی‌آمد. نمی‌خواستم بخوابم، تندتند به ساعت توی آشپزخانه نگاه می‌کردم و دلهره‌ام بیشتر می‌شد. چادرم را سرکردم. رفتم و ایستادم روی تراس، باد وحشی و تندی می‌وزید. چراغ‌های خانه‌های دوروبر خاموش بود. فکر کردم خوش بحال آنهایی که آسوده خوابیده‌اند. هوا سرد بود خیلی سرد. نتوانستم طاقت بیاورم و داخل آمدم. توی آشپزخانه هال و پذیرایی قدم می‌زدم و نمی‌دانستم باید چکار کنم. برگشتم توی اتاق نشستم بالای سرش، چراغ خاموش بود و اتاق تاریک، همین که می‌دانستم توی آن اتاق است و دارد نفس می‌کشد برایم کافی بود. آرام شدم، دلم می‌خواست در آن حالت زمان متوقف شود و هرگز جلو نرود، هرگز ... اما عقربه‌های ساعت با من سر لج داشتند. از همیشه تندتر می‌چرخیدند و می‌چرخیدند و می‌چرخیدند. ساعت شد دو و ربع بعد از نیمه شب. دست روی شانه‌هایش گذاشتم و آرام شانه‌اش را تکان دادم. علی، علی جان بیدار شو، فوری بیدار شد نشست توی رختخواب و هراسان پرسید: «ساعت چنده؟» آهسته گفتم: «نگران نشو دو و ربعه» رفت وضو گرفت. لباس پوشید. ساکش را دادم دستش، «برات دوتا انار گذاشتم به یاد هردومون. هر دانه اناری که خوردی یاد من بیفت، تو رو خدا. این بار زود بیا» نگاهم کرد و گفت: «میام. خیلی زود، اما به مامان نگو» پرسیدم: «مثلاً کی؟» زود، چند روزه بین خودمان باشه به کسی نگی. فوق فوقش‌ خیلی طول بکشه یک هفته، از این حرفش خوشحال شدم. منصوره خانم هم بیدار شد. علی آقا با ناراحتی گفت: «مامان چرا بیدار شدی خودم می‌رفتم» علی آقا خم شد و صورت منصوره خانم را بوسید. منصوره خانم دست انداخت دور گردن علی آقا، سرش را گذاشت روی سینه‌اش و گفت: علی جان، مادر مواظب خودت باش. برو به امید خدا. علی آقا گفت: «مامان خیلی مواظب خودت باش» آقا ناصر هم بیدار شده بود علی آقا او را هم بوسید و گفت: «آقا تو هم مواظب همه چی باش، سفارشا یادت نره. حواست به مامان باشه» علی آقا با دست شانه‌های مادرش را نوازش کرد و صورتش را بوسید. بعد به ساعتش نگاه کرد و با عجله بند پوتین‌هایش را بست. به من و منصوره خانم گفت: «شما برین تو هوا سرده» اما من و منصوره خانم دنبالش رفتیم، هوای بیرون سرد بود. لباس نازکی تنم بود. می‌لرزیدم و دندان‌هایم به هم می‌کوبید. ماشین توی کوچه پارک شده بود. بغض راه گلویم را بسته بود. دلم می‌خواست داد بزنم، فریاد بزنم و بگویم: «علی نرو! علی آقا بخاطر من و بچه‌ات نرو!... » دلم می‌خواست هوار بزنم و بگویم «آی همسایه‌ها، بیدار شید، نذارید شوهرم، تمام دلخوشیم بره، تو رو خدا یکی جلوش رو بگیره!» اما به جای این همه با بغض ته گلو مثل همیشه موقع خداحافظی گفتم: «علی جان شفاعت یادت نره، بخاطر... » خجالت کشیدم پیش منصوره خانم از بچه چیزی بگویم. زیر لب گفتم: «زود برگرد» علی آقا لبخندی زد و نگاهی عمیق به من کرد و گفت: «گلم، فرشته جان حلالم کن منصوره خانم دوباره آغوش باز کرد و علی آقا را محکم در بغل گرفت. ده بار بوسیدش و بوییدش، من ایستاده بودم و آن بوسه‌ها را نگاه می‌کردم. علی آقا سر مادرش را روی سینه‌اش گذاشته بود و در گوشش چیزی می‌گفت. اما چشمش به من بود. چشم‌هایش خیره مانده بود روی شکمم، نگران بود؟ نگران من و بچه‌اش؟ داشت سفارش ما را می‌کرد؟ نمی‌شنیدم. علی آقا فرز رفت داخل ماشین نشست، استارت زد، ماشین روشن شد، گاز داد. ماشین حرکت کرد. سوار بر آهو رفت، چقدر با آن آهو خاطره داشتیم، آهو می‌رفت و علی آقا برایم دست تکان می‌داد، اما یک دفعه دور زد. از نیمه راه برگشت. آهسته آمد و از کنارمان عبور کرد. شیشه را پایین داد. با نگرانی گفت: «برین تو، هوا سرده» ایستادیم تا ماشین از پیچ کوچه گذشت. علی آقا را می‌دیدم که در تاریکی شب برایمان دست تکان می‌داد. با منصوره خانم آمدیم تو چقدر راه حیاط تا ساختمان طولانی شده بود. هیچ کدام‌مان حرفی نزدیم. در سکوتی عمیق، آهسته آهسته و غمگین چراغ‌ها را خاموش کردیم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90