🔘 بخش 2 از 3
🔹 در حوزه فلسفه سیاسی کسانی چون #جواد_طباطبایی و #موسی_نجفی و در حوزه علوم اجتماعی پژوهشگرانی چون #مرتضی_فرهادی، #جواد_صفینژاد، #مهدی_طالب در نسلهای قدیمیتر و #جواد_نظریمقدم، #علی_جنادله و... در نسلهای جدیدتر در پژوهشهای تاریخی و میدانیشان تلاشهای بیش و کمی برای نابسنده نشاندادن چنان چهارچوب مفهومی صرف کرده و نشان دادهاند اگرچه تاریخ ایران به شکل اروپای غربی فاقد یک طبقه اقتصادی میانجی حکومتها و مردم بوده است، اما نهادها و ساختهای تاریخی بسیاری در تاریخ ایران قابل شناساییاند که چنان میانجیگری را به طرق مختلف نمایندگی و «تداوم فرهنگی ایران» طی حدود سههزاره اخیر را ممکن کردهاند.
🔹از این دیدگاه نهاد دین، خاندانهای دیوانی و دبیری، بنهها و وارهها در کشاورزی و دامداری، اصحاب فتوت، کلانترها، زبان و ادبیات کلاسیک و... در نقش میانجی و تعادل بخش پیوند حکومتها و دولتهای مختلف با عوام، عمل کرده و همچنین تداوم فرهنگی ایران را تضمین کردهاند و از این جهت، تضاد ادعایی وجه صوابی برای تحلیل اجتماعی در ایران ندارد.
🔹دومین رویکردی که احتمالا چنین دوگانهسازی کلیشهای را موجه کرده گفتمان «#بازار_آزاد» است که در آن دولت نباید عاملیتی برای صیانت و مراقبت از جامعه به خرج دهد. دولت نهتنها باید جامعه را در مقابل هجمه رقابت بازاری بیدفاع رها سازد که حتی نسبت به هجمه و تاثیرات و تبعات سیاستهای توسعهای خودش بر فرهنگ و جامعه هم مسئولیتی ندارد، مثلا اگر دولت در سیاستهای توسعهای خودش ساختها، نهادها و فضاهای اجتماعی سنتی و تاریخی که شکلدهنده و پیونددهنده جماعتهای محلی بودهاند را تخریب و تضعیف کند حق ندارد با وضع سیاستها و اقداماتی چنان آثار و تبعاتی را جبران کند. در واقع در تناقضی آشکار رویکرد بازاری معتقد است «دولت مدرن» حق تاثیر بر و تخریب بوم و تاریخ و فرهنگ تاریخی و سنت را دارد ولی حق سیاستهای جبرانی را ندارد.
⚜️ @Taammolat74