eitaa logo
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
3.8هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
22هزار ویدیو
105 فایل
کانال طبس گلشن 🔹 بروزترین و فعال‌ترین کانال خبری شهرستان طبس، همراه شما در تمامی اخبار و رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. 📰 در اینجا، تحریریه‌ای متخصص و فعال در هر زمینه، ارتباط باما @mostafasejade5692
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 مراسم شب میلاد آقا جوادالائمه(ع) وآقا علی اصغر همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء توسط روحانی محترم روستا حجت‌الاسلام والمسلمین آقای رحیمی و مولودی خوانی ذاکرین اهل بیت(ع) برادران کربلایی محمد طالبی وکربلایی امیر حسین محمدیان در محل هیئت چهارده معصوم روستای الله آباد برگزار شد بانی مراسم آقای مهدی زمانیان فرزند غلامرضا 👇👇👇 @tabasgolshantabas
🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 داستان کوتاه دو برادر بودند كه يكي از آنها معتاد و ديگري مردي متشخص و موفق بود. براي همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يك خانواده و با يك شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتي متفاوت داشته اند؟ از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلي شكست من، پدرم بوده است. او هم يك معتاد بود. خانواده اش را كتك مي زد و زندگي بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده ام. از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگي اش را مي ديدم و سعي كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته اي جايگزين آن ها كنم. طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد. 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @tabasgolshantabas
23.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸چند روزی به ایام نورانی ماه رجب باقی مونده. 🌸یه عده از الآن خودشون رو برای مهمونی اون ایام آماده می کنن. می خوان با مهربان ترین دوست و یار خودشون داشته باشن. 👈🏻می دونی چه وسایلی باید با خودت برداری؟ 🤔 اگه نمی دونی این کلیپ مال توئه☺️ 🎥 تهیه شده توسط مسجد حضرت فاطمه زهرا(علیها سلام) 🌸⃟🧕🏻 کانال @Tabasbanoo به ما بپیوندید...
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین به مناسبت ولادت امام جواد علیه السلام و حضرت علی اصغر علیه السلام در مسجد امام هادی علیه السلام منطقه دیهشک حجت الاسلام حاجی آقایی: ، خواندن فراوان باعث هم نشینی با امام جواد علیه السلام و سایر ائمه اطهار در دنیا و آخرت می شود این مطلب را امام جواد علیه السلام در جواب نامه یکی از محبین و دوستان آنحضرت بیان نمودند و سفارش به این دو عمل زبانی نمودند ✍کانون فرهنگی هنري امام هادی علیه السلام منطقه دیهشک @tabasgolshantabas
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت نهم ▫️از بهت آنچه می‌شنیدم فقط خیره نگاهش می‌کردم؛ دیگر خبری ا
📕 امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت دهم ◽دستش را پیش آورد؛ تلاش می‌کرد بدون هیچ برخوردی بین دستان‌مان، زنجیر را به آرامی از مچم باز کند و بی‌صدا زمزمه کرد: «ببخشید اونجوری می‌کشیدم‌تون، باید زودتر از منطقه می‌رفتیم. هر لحظه ممکن بود تو کمین‌شون بیفتیم!» ◾بی‌آنکه دستانم را لمس کند، حرارت سرانگشتش را حس می‌کردم و نجابت از لحن و نگاهش می‌چکید. ◽آخرین دور زنجیر را هم گشود و تازه هر دو دیدیم از فشار زنجیر، دستم زخم برداشته و آستین روپوش سفیدم خونی شده است که آیینۀ چشمانش از اشک درخشید و صدایش لرزید: «یازینب!» ◾همین یک کلمه انتهای روضه بود و او می‌دانست همان یک ساعتی که با تمام قدرت مرا دنبال خودش می‌کشید، دستانم را بریده که نفسش گرفت: «حلالم کنید، فقط می‌خواستم زودتر از اون جهنم نجات‌تون بدم.» ◽اینهمه مظلومیتم رگ غیرتش را بریده و هنوز نگاه نجس آن داعشی به چشمش خنجر می‌زد که بوی خون در کلامش پیچید: «همین روزا ابومهدی دستور آغاز عملیات فلوجه رو میده. والله انتقام همه مردم عراق رو از این نامسلمونا می‌گیریم!» ◾جانم را با مردانگی‌اش نجات داده و نمی‌خواستم بیش از این خجالت بکشد که خون آستینم را با کف دست دیگرم پوشاندم و او استخوانی در گلویش مانده بود که با دلواپسی سفارش کرد: «حتماً این دوست‌تون مورد اعتماده که خواستید بیارم‌تون اینجا اما جاسوسای داعش همه جا هستن، پس خواهش می‌کنم نذارید کسی بفهمه چه اتفاقی براتون افتاده!» ◽برای ادای جمله آخر خجالت می‌کشید که با نگاهش روی دستان کبودم دنبال کلمه می‌گشت و حرف آخر را به سختی زد: «بهتره نذارید کسی بدونه کی شما رو اورده بغداد!» ◾منظورش را نفهمیدم و او دیگر حرفی برای گفتن نداشت که با چشمان سر به زیرش، مرا به خدا سپرد و باز سفارش کرد: «شما برید، من همینجا می‌مونم. چند دقیقه هم صبر می‌کنم که اگه مشکلی بود برگردید!» ◽او حرف می‌زد و زیر سرانگشت مهربانی‌اش تار و پود دلم می‌لرزید که سه سال در محاصره فلوجه فقط وحشی‌گری داعش را دیده بودم و جوانمردی او مرهم همه درد‌های مانده بر دلم می‌شد. ◾دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای رفتن به خانه نورالهدی پیش نمی‌رفت که با اکراه در را گشودم و ناگزیر از ماشین پیاده شدم. ◽زنگ خانه را زدم و هنوز این در و دیوار برایم بوی بی وفایی می داد که شیشه دلم، دوباره در هم شکست. یک نگاهم به زنگ در بود تا کسی پاسخم را بدهد و یک نگاهم به او که از پشت فرمان همچنان مراقبم بود تا صدای نورالهدی به گوشم رسید: «بله؟» ◾بیش از سه سال بود از بهترین رفیق دوران دانشگاهم بی خبر مانده و حالا اینهمه بی‌کسی مرا تا پشت خانه‌اش کشانده بود که مظلومانه پاسخ دادم: «منم، آمال!» ◽نمی‌دانم از شنیدن نامم چه حالی شد که بلافاصله خودش را پشت در رساند و همین ظاهر خرابم، حالش را به هم ریخت. ◾تک و تنها در شب با روپوش خاکی پرستاری، چشمانی که از گریه ورم کرده و دستانی که کبود و زخمی شده بود. با نگاه حیرانش در سرتاپای شکسته‌ام دنبال دلیلی می‌گشت و تنهایی از صورتم می‌بارید که مثل جانش در آغوشم کشید. ◽سرم روی شانه نورالهدی مانده و نگاهم دنبال اتومبیل او بود که به راه افتاد و مقابل چشمانم از کوچه بیرون رفت. ◾حس غریبی در جانم بود؛ او را نمی شناختم و به هوای همین یکی دو ساعتی که با مردانگی پناهم داده بود، دلم می خواست باز هم کنارم بماند و همین که از خم کوچه پنهان شد، قلبم گرفت. ◽یک ساعت کشید تا با نفس‌های بریده و چشمانی که بی‌بهانه می‌بارید، برای نورالهدی بگویم چه بر سرم آمده و او فقط از شنیدن آنچه من دیده بودم، حتی نگاهش می لرزید. ◾کمکم کرد تا دست و صورتم را بشویم، برایم لباس تمیز آورد و با همان مهربانی همیشگی خیالم را تخت کرد: «ابوزینب خونه نیس، راحت باش عزیزم!» ◽آخرین بار با دلگیری از او جدا شده و حالا نمی‌خواست به رخم بکشد که بی‌ریا به فدایم می‌رفت: «فدات بشم آمال! این سال‌ها همش دلم برات شور می‌زد که تو فلوجه چه بلایی سرت اومده! خدا رو شکر می‌کنم که سالمی عزیزدلم!» ◾دختران کوچکش همان کنج اتاق خوابیده و او خودش مادر بود که با چشمان نگرانش، خانه را به یاد حال خرابم آورد: «الان مادر پدرت ازت بی‌خبرن؟» ◽دلم برای آغوش مادر و امنیت سایه پدرم پر می‌کشید؛می‌دانستم همین که تا این ساعت به خانه برنگشته‌ام، جان‌شان را گرفته و حیوانات داعشی راهی برای ارتباط با مردم فلوجه باقی نگذاشته بودند. ◾تصور اینکه امشب از بی‌خبری و چشم‌انتظاری چه زجری می‌کشند، قاتل جانم شده و فقط دعا می‌کردم عملیات آزادسازی فلوجه که آن جوان خبرش را داده بود، همین فردا آغاز شود و به‌خدا می‌ترسیدم تا آن لحظه پدر و مادرم از وحشت عاقبت من، جان داده باشند... @tabasgolshantabas این داستان ادامه دارد...
🛑 اطلاعیه وزارت علوم درباره برگزاری امتحانات 🔹وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با توجه به تعطیلی فردا شنبه تصمیم برای برگزاری یا لغو امتحانات این روز در دانشگاه‌های مختلف را به هیات‌رئیسه واگذار کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tabasgolshantabas ، کانون اخبار مهم🔝
تیم والیبال جوانان کریت بر سکوی قهرمانی مسابقات والیبال کارگری طبس ایستاد در بازی نهایی رقابت‌های والیبال کارگری ۱۴۰۳ طبس تیم‌ جوانان کریت موفق شد با نتیجه ۳ بر ۱ تیم کافه لبخند را شکست دهد و مقام اول مسابقات والیبال کارگری شهرستان طبس را از کسب کند. تیم کافه لبخند مقام دوم و جوانان ایرانیان نیز مقام سوم مسابقات را کسب نمودند @tabasgolshantabas
🛑📸 نقشه تعطیلی مدارس و ادارات کشور شنبه ۲۲ دی‌ماه ۱۴۰۳ ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tabasgolshantabas | اخبار مهم
🔴سید عباس موسوی نماینده دبیر کل جنبش نجباء عراق در ایران خبر اعلام رسمی انحلال حشدالشعبی توسط دولت عراق را کاملا تکذیب کرد./مهر @tabasgolshantabas
🥀هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش و چه غم انگیز است چشم بر شب‌هایی داشتن که در آن فانوس تنهایی ما را با خود آتش می‌زند اما تحمل این مصیبت با شرکت شما دوستان و همراهان و خانواده‌های دور و نزدیک بالاخص: وهمه عزیزانی که در مراسم تغسیل،تشییع، خاک سپاری، سوم و هفتم مرحوم مغفور شادروان کربلایی مهدی عابدی که همگام و التیام بخش بودید و در این محفل تلخ مصیبت، بار از دوش همگی ما برداشتید، با قطره اشکی، کلامی، قلب‌های مهربانتان را بر روی اندوهمان گشودید و سبکبارمان کردید، سپاسگزاری کرده، باشد در ایامی به دور از رخت سیاه و نغمه عزا، بر خوان شادی‌های همگی شما پاسخگوی خوبی باشیم روزهایتان دور از غم  ✍خانوادهای داغدار عابدی وسقازاده مقدم @tabasgolshantabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨 ببینید فضای و مجازی چقدر لجن شده که مهران مدیری اینجوری در موردش نظر میده @tabasgolshantabas