eitaa logo
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
3.9هزار دنبال‌کننده
42هزار عکس
22.5هزار ویدیو
109 فایل
کانال طبس گلشن 🔹 بروزترین و فعال‌ترین کانال خبری شهرستان طبس، همراه شما در تمامی اخبار و رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. 📰 در اینجا، تحریریه‌ای متخصص و فعال در هر زمینه، ارتباط باما @mostafasejade5692
مشاهده در ایتا
دانلود
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 رونمایی از موشک خرمشهر جدید در نمایشگاه دستاوردهای دانشمندان صنعت دفاعی ایران با حضور فرمانده کل قوا 🔹یونس شادلو گزارش می‌دهد @tabasgolshantabas
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌟 جشن بزرگ مردمی وخیابانی به مناسبت میلاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🌟 تاریخ : ۲۵و ۲۶و۲۷ بهمن ماه زمان : ۱۹ الی ۲۱ شب مکان : خیابان ۱۵ خرداد - پانزده خرداد ۲ - کوچه جنب مسجد امام خمینی رحمه الله برنامه‌های شاد و معنوی: - سخنرانی توسط روحانیون معظم - مولودی خوانی توسط مداحان برجسته - اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری و مسابقه - پذیرایی با شربت و شیرینی بیایید با هم این روز فرخنده را جشن بگیریم! همراهی شما باعث گرمی و شور این مراسم خواهد شد! 🌸جشن خیابانی میلاد امام زمان عجل الله 🌸مسجدامام خمینی رحمة الله 🌸مسجدموسی بن جعفرعلیه السلام @tabasgolshantabas
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان(عج) دردِ دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلا به یاد او نباشد! | آیت‌الله محمدهادی میلانی رحمت‌الله‌علیه | 🗣 عالم @tabasgolshantabas
با سلام خدمت همشهریان عزیز طبسی پیمان کاری ساختمان ✅✅ دیوار چینی ۳۵ سانتی 200000✅ تیغه بندی 110000تا 120000 ✅ شیببندی 110000✅ سیمان کاری 90000تا120000✅ کاشیکاری داخلی160000تا180000بسته به ابعادش✅ نما ساختمان با طرح های متنوع توافقی از 500000به بالا✅ سرامیکاری کف 160000تا200000بسته به ابعادش وطریقه کار کردن با هم تراز ✅ موزایک کاری 120000🥇🏅🏆 طبق قرار دادی که نوشته میشه وبه کوتاهترین زمان تحویل داده میشه با مدیریت 👇👇 رضا میری ✌️✌️✌️ شماره تماس 09159318332
جلسه هفتگی قرائت قرآن توسط پیشکسوتان فرهنگی پایگاه شهیدرجایی منطقه دیهشک، در منزل آقای جواد بخشی. تاریخ: ١۴٠٣/١١/٢۴ @tabasgolshantabas
✅پیگیری مستثنی شدن بانک رفاه از قانون واگذاری / احتمال واگذاری سهام به بازنشستگان اسماعیل للـه‌گانی (مدیرعامل بانک رفاه کارگران) 🔸براساس سیاست‌های کلی اصل ۴۴ و همچنین برنامه هفتم توسعه قرار بر این شده است که هر سهامدار واحد بیشتر از ۳۳ درصد سهام این بانک را نداشته باشد و مابقی آن را واگذار کند. 🔸از آنجایی که ۱۰۰ درصد سهام بانک رفاه کارگران متعلق به سازمان تامین اجتماعی بود، ۳۳ درصد مدیریت در اختیار این سازمان است و به استناد برنامه هفتم توسعه، ۶۷ درصد مدیریت به صندوق ضمانت سپرده‌ها واگذار شده است، در حقیقت ۱۰۰ درصد سهامدار سازمان تامین اجتماعی بوده و سهامی جابه جا نشده است و تنها ۶۷ درصد مدیریت در اختیار صندوق ضمانت سپرده‌ها واگذار شده است. 🔸البته با اولویت در حال پیگیری این هستند که بانک رفاه مستثنی از قانون واگذاری باشد اما اگر قرار بر این باشد که سازمان تامین اجتماعی سهام واگذار کند، یکی از پیشنهادات این است که بخشی از سهامداران به خود بازنشستگان واگذار شود./ایلنا @tabasgolshantabas
🛑 گروه خودروسازی بهمن قیمت‌هایش را بالا برد 🔹طبق اطلاعیه منتشرشده گروه بهمن در سامانه کدال، قیمت فیدلیتی پرایم تیپ ۱ با ۱۵ درصد افزایش، فیدلیتی پرایم تیپ ۲ با ۱۶ درصد، فیدلیتی پرستیژ تیپ ۱ با ۱۴ درصد و فیدلیتی پرستیژ تیپ ۲ با ۱۳ درصد رشد مواجه شده است. همچنین، دیگنیتی پرایم نیز ۲ درصد افزایش داشته اما قیمت دیگنیتی پرستیژ ۱۴ درصد بالا رفته است. ریسپکت تیپ ۲ نیز با رشد ۱۰ درصدی همراه بوده است. 🔹به قیمت های فوق هزینه های مالیات، شماره گذاری، بیمه نیز اضافه کنید ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tabasgolshantabas | اخبار مهم
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت هفتاد و چهارم ▫️هر دو نفرمان را وحشیانه در ماشین انداختند
📕 امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴قسمت هفتاد و پنجم ▫️به نظرم مردی که کنارم بود با اسلحه به کمرم کوبید تا ساکت باشم و ریشخند زن گوشم را گزید: «نترس! این ایرانی‌ها به این راحتی نمی‌میرن!» ▪️صدای نحسش آشنا بود و فکرم کار نمی‌کرد که دوباره با فشار دست و قنداق اسلحه ما را هُل می‌دادند؛ فقط صدای درهایی را می‌شنیدم که پشت سر هم باز می‌شدند و اتاق آخر، زندان نهایی بود که ما را داخل اتاق انداختند و در را به رویمان بستند. ▫️جز نفس‌های بریده مهدی صدایی نمی‌شنیدم؛ دستانم را بالا آوردم و به هر زحمتی بود، پارچه را از روی چشمانم باز کردم و تازه دیدم کجا هستیم. ▪️اتاق کوچکی با دیوارهای خاکستری و کف پوش سنگی سفید، بدون هیچ پنجره‌ای و تنها یک در چوبی که آن هم به رویمان قفل کرده بودند. ▫️مهدی کف اتاق از درد به خودش می‌پیچد؛ چشمانش را نمی‌دیدم اما انگار زخمش آتش گرفته بود که هر دو پایش را به شدت تکان می‌داد و زیر لب ناله می‌زد. ▪️با دستان بسته‌ام به سرعت چشمانش را باز کردم و همین‌که نگاهش به صورتم افتاد، لبخندی زد، با نگاه نگرانش سرتاپای قامتم گشت و بی‌رمق پرسید: «تو سالمی؟» ▫️پیراهنش از خون تنش سنگین شده بود، با دستان به هم بسته حتی نمی‌توانستم تکه‌ای از چادرم را پاره کنم و حیران چاره‌ای بودم که مهدی بی‌صدا پرسید: «امروز گوشی‌ات رو ازت گرفته بودن؟» ▪️همان لحظه به خاطرم آمد رانا گوشی را در تاکسی از دستم چنگ زد و تمام مدتی که در ویلا بودیم، دستش بود و مهدی تا تأیید نگاهم را دید، نفس کوتاهی کشید و حدس زد: «رو گوشیت ردیاب نصب کردن، ای کاش به من گفته بودی..» و دیگر نتوانست ادامه دهد که دوباره چشمانش را بست و به سختی نفس می‌کشید. ▫️رانا تهدید کرده بود اگر حرفی بزنم انتقام می‌گیرد اما فکر نمی‌کردم در فلوجه ما را پیدا کنند و تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم که درِ اتاق باز شد و من وحشتزده چرخیدم. ▪️خودش بود؛ با همان موهای طلایی و چشمان وحشی و صدایی که مثل گرگ گرسنه زوزه می‌کشید: «بهت گفتم بعد از اولین اشتباهت خیلی بهت فرصت نمیدم!» ▫️گوشی مهدی میان انگشتان کشیده و استخوانی‌اش بود و رو به من به تمسخر طعنه زد: «من فقط می‌خواستم اینو امشب ازت بگیرم، اگه برام اورده بودی الان سالم سرِ خونه زندگی‌تون بودید، خودت خواستی اینجوری بشه.» ▪️مهدی خودش را کنار اتاق کشیده و تلاش می‌کرد تکیه به دیوار بنشیند، از بارش عرق انگار صورتش را شسته بودند و یک سمت پیراهن و شلوارش غرق خون بود. ▫️من از ترس کنار مهدی به خودم می‌لرزیدم و منتظر انتقام رانا بودم اما او سرمست از این پیروزی، چند قدمی با غرور مقابل چشمان‌مان رژه رفت و با نیشخندی چندش‌آور ذوق کرد: «برای من که بهتر شد، حالا هم موبایلش اینجاست هم خودش...» و هنوز کلامش تمام نشده، در اتاق به ضرب باز شد و مرد جوانی داخل آمد. ▪️با چشمانی حیرت‌زده به من و مهدی و ردّ خون روی سنگ سفید کف اتاق نگاه‌ کرد و دیدن همین صحنه برای عصبانی کردنش کافی بود که رو به رانا با حالتی عصبی فریاد زد: «چه غلطی کردی؟ واسه چی اینا رو اوردی اینجا؟» ▫️از لهجه حرف زدنش مشخص بود او هم از اهالی کردستان است که به سختی عربی صحبت می‌کرد و خشمش هر لحظه بیشتر می‌شد: «خونه اربیل کم بود لو دادید؟ حالا نوبت اینجاست؟ می‌خواید به ایرا گِرا بدید که این شب‌ها دنبال هدف برای حمله می‌گرده؟» ▪️مهدی با چشمانی خیره به دقت نگاه‌شان می‌کرد و رانا می‌خواست مقابل رئیسش هنرنمایی کند که موبایل مهدی را مقابلش گرفت و با افتخار ادعا کرد: «انگار خبر نداری امشب چی شکار کردیم؟» ▫️مرد جوان موبایل را از دستش چنگ زد و عربده کشید: «به یه ساعت نرسیده، از در و دیوار این خونه می‌ریزن تو. هر دوشون رو همینجا خلاص کن، باید همین الان جمع کنیم، بریم.» ▪️از شنیدن کلام آخرش، تمام تنم از ترس یخ زد و وحشتزده به سمت مهدی چرخیدم. صورتش به سپیدی ماه می‌زد و می‌خواست به جان من آرامش دهد که لب‌هایش را به سختی تکان داد و با امیدی که میان نفس‌های زخمی‌اش پنهان بود، نجوا کرد: «یکم دیگه صبر کن...» ▫️مرد جوان به سرعت از اتاق بیرون رفت تا رانا کار ما را تمام کند و من همه ذرات بدنم می‌لرزید که رانا رو به مهدی اسلحه کشید و دنیا را پیش چشمانم سیاه کرد. ▪️با قدم‌هایی که از عصبانیت در زمین فرو می‌رفت، به سمت ما می‌آمد و طوری وحشت کرده بودم که دیگر به درستی نمی‌شنیدم چه می‌گوید و از مهدی چه می‌پرسد. ▫️کلتش را روی شقیقۀ مهدی فشار می‌داد و مثل مردها عربده می‌کشید: «حرف بزن!» ▪️از حرارت نفس‌های مهدی احساس کردم آمادۀ کشته شدن شده و قلبش پیش من بود که با گوشۀ چشمان بی‌حالش نگاهم می‌کرد و از همین نگاه عاشقش، رانا فهمید چه کند که اسلحه را رو به من نشانه گرفت و همزمان با صدای شلیک گلوله، بازویم آتش گرفت... 📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مراسم احیای نیمه شعبان 🔸سخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین صاف «امام جمعه موقت محترم طبس» 🔹با نوای گرم: کربلایی مجتبی حیدری 🔹زمان: پنجشنبه ۲۵ بهمن ماه ساعت ۲۳ تا پاسی از شب 🔸مکان:آستان حضرت حسین ابن موسی کاظم(ع)، رواق شهدا ✍️آستان مبارک حضرت حسین ابن موسی الکاظم«ع» ✍️ هیئت فرهنگی مذهبی یاوران حضرت مهدی «عج»