آرون بوشنل، افسر ٢۵ ساله آمریکایی که در اعتراض به نسلکشی فلسطینیان در مقابل سفارت این رژیم در واشنگتن خود را آتش زد.
✍ «کارِ فضاحتِ سیاستهای خلافِ بشریِ #آمریکا و غربیها به جایی میرسد که شنیدید این افسر نیروی هوایی آمریکا خودش را آتش میزند؛ یعنی حتی برای آن جوانی که در آن فرهنگ تربیت شده سنگین میآید، حتی وجدان او آزرده میشود. البته به جای یک نفر، هزار نفر باید خودشان را آتش میزدند، غرق در فساد بودن نمیگذارد.»
#بیانات_رهبر_انقلاب
🎞دیدار با رأی اولیها
اسفند ١۴٠٢
🔺@tabeen113
💢ارتشی که با هدف فشل کردن مقاومت وارد غزه شده،
اینک خودش فشل گردیده است❗️♨️
چنین ارتشی چگونه میتواند جنگ را ادامه دهد؛
با چه روحیه و با چه سطح از انتظار موفقیت❓
#غزه
#طوفان_الأقصی
🔺@tabeen113
|لشـکر صـد نفـره +∞|🇵🇸
💢ارتشی که با هدف فشل کردن مقاومت وارد غزه شده، اینک خودش فشل گردیده است❗️♨️ چنین ارتشی چگونه میتو
.
مقاومت فلسطین هنچنان از حمایت مؤثر شرکای خارجی خود برخوردار است؛
_حمله مجدد حزبالله به پایگاه حساس کنترل هوائی رژیم اسرائیل موسوم به پایگاه میرون که بر فراز «جبل الجرمق» قرار دارد
_و نیز حمله شدید سهشنبه هفته پیش موشکی و پهپادی حزبالله به شش منطقه اشغالی در شمال فلسطین
_و همزمان تداوم حمله غیورانه یمنیها به کشتیها و ناوهای آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ و خلیج عدن و دهانه بابالمندب
از جدی بودن این پشتیبانی منطقهای حکایت میکند. 🔻
▫️این حمایت ضلع عربی جبهه مقاومت از مقاومت فلسطینیها در غزه است.
#غزه
#طوفان_الأقصی
🔺@tabeen113
|یا رفیق من لا رفیق له ♡
" قسمـ بهـ ماهـ های سرجدا"
#هلال_ششم
[آنقدر که بر پیکر پاک تو سری نیست!]
به چشمان سرخش نگاه میکنم و میپرسم:
_ تو میدونستی نه؟
سرش را پایین میاندازد.
_ احمد!
سرش را بالا میآورد:
_ باور کن اگه همون موقع بهتون میگفتیم همتون خط رو رها میکردین و میومدین دنبالش.
چیزی راه نفسم را بسته و اجازه نمیدهد نفس بکشم. احمد دستم را میگیرد و کمک میکند بلند شوم.
میپرسم:
_ الان کجان؟
با دست به ماشینی که از دور دارد نزدیک میشود، اشاره میکند. بیاختیار به سمت جاده میدوم. نه فقط من، که تمام بچه های لشکر٢٧ محمد رسول الله. تمام کسانی که بعد عملیات خیبر، از جزیره به عشق دیدن حاج همت آمدند و ناگهان فهمیدند همه برگشتهاند و فرمانده شان پیش جزیره مجنون مانده است. شاید هم پیش مجنون های جزیره.
در ماشین را باز میکنند. حاج همت دوباره میان بچه ها آمده است. تابوت را بیرون میآورند. صدای اشک و ناله بچه ها، دوکوهه را پر کرده است. یکی از میان جمعیت فریاد میکشد:
_ ولی قرار نبود اینطور بیهوا ما رو بذاری بری فرمانده!
تابوت را روی زمین میگذارند. بین بچه ها همهمه میشود:
_ هر شهیدی میآوردیم حاجی پیشانیش رو میبوسید. حالا نوبت ماست!
در تابوت را باز میکنند. نایلون ها را کنار میزنند. هر لایه که کنار میرود، جان ما تا لبمان بالا میآید و دوباره برمیگردد. نایلون آخر را که کنار میزنند، صدای ضجه بچه ها بلند میشود.
احمد که کنار تابوت است با صدای بلند گریه میکند:
_ بیاین! مگه نمیخواستین پیشانی حاج همت رو ببوسین؟
جلوتر میروم. از بین بچهها گردن میکشم. پيکر را که میبینم، بیمقدمه میزنم زیر گریه.
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد!
***
محمد ابراهیم همت؛
خلاصه اش بکنی، میشود ماه!
و حالا این منم که هرشب به ماه خیره میشوم. به ستاره هایی که دورش را گرفته اند.
هرشب یاد ماه بیسری میافتم که در خیبر کامل شد.
هرشب دلم تا مجنون برایش پر میکشد.
و هرشب، صدای فرمانده در گوشم طنین میاندازد:
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته شده است؛
بپا خیزید و اسلام و خود را دریابید.
تا دنیا دنیاست حاج همت فرمانده جزیرهی دل های مجنون عالم است...
پایان.
و این تازه شروع ماجرا است!
#ماه_مجنون🌙❣️
🔺@tabeen113