هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
4_6017237654003779593.mp3
3.09M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام)
🔷سهم روز چهارم : از حکمت ۳۲ تا حکمت ۴۰
http://eitaa.com/joinchat/4186308623C524dd26156
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
🌹سهم #روز_چهارم : از حکمت۳۲ تا۴۰ #نهج_البلاغه
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت32 : نيكوكار از كار نيك بهتر، و بدكار از كار بد بدتر است.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت33 : بخشنده باش اما زياده روی نكن، در زندگی حسابگر باش، اما سختگير مباش.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت34 : بهترين بی نيازي ترك آرزوهاست.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت35 : كسی که در انجام كاری كه مردم خوش ندارند شتاب كند، درباره او چیزی خواهند گفت که از آن اطلاعی ندارند.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت36 : كسی كه آرزوهايش طولانی است، كردارش نيز ناپسند است.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت37 : (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند، فرمود چرا چنين مي كنيد؟ گفتند عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود:)
به خدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن امان از آتش جهنم باشد.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت38 : به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود: پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني.
۱- خوبيها: ۱- همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است، ۲- و بزرگ ترين فقر بي خردي است، ۳- ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است ۴- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.
۲ هشدارها: ۱- پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيانت مي كند. ۲- از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد. ۳- و از دوستي با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايي تو را مي فروشد. ۴- و از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور می نماياند.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت39 : مستحبات به خدا نزديك نمي گرداند اگر به واجبات زيان رساند.
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📒 #حکمت40 : زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
(اين از سخنان ارزشمند و شگفتي آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمي سازد، اما احمق هرچه بر زبانش آيد مي گويد بدون فكر و دقت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مي گيرد).
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
گزارش موضوعات مهم حکمت ۳۲ تا ۴۰.mp3
2.16M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۳۲ تا حکمت ۴۰
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۳)
📚 انتشارات عهدمانا
🔵 کشیش به چهرهٔ غریبه نگاه کرده او از آن دست اقلیّت هایی به نظر می رسید که پس از فروپاشی شوروی ، آنها را اخراج می کردند نه کتاب فروش حرفه ای.
پرسید : « پسرم ! چه کسی گفته است من خریدار کتاب های خطّی هستم ؟ گمان می کنم راه را اشتباه آمده اید. »
غریبه با حالتی یأس آلود به در بزرگ سالن نگاه کرد. انگار از چیزی هراس داشت ، کشیش فکر کرد شاید کتاب همراه او یک کتاب سرقتی باشد . او فرصت کافی داشت تا غريبه را بیشتر بیازماید : « به نظرم خسته ای پسرم ! من هم دست کمی از تو ندارم. بهتر است روی این نیمکت نشینیم و حالا که به اینجا آمده ای ، نگاهی به کتابت بیندازیم. » هر دو روی نیمکت ردیف اول نشستند. غریبه کیف چرمی اش را روی پاهایش گذاشت. نگاه کشیش از روی کیف ، به زانوهای غریبه افتاد.
کشیش پرسید : « اسمت چیست پسرم ؟ اهل کجایی ؟
غریبه در حالی که زیپ کیف را باز می کرد ، پاسخ داد : « رستم رحمانف... تاجیک هستم ، اما مدتی است در مسکو ، در یک شرکت ساختمانی به عنوان نگهبان کار میکنم. » کشیش به دست رستم نگاه کرد که داشت بقچه ای را از داخل کیف بیرون می آورد. کیف را روی زمین انداخت ، بقچه را روی زانوهایش گذاشت و گفت : « داخل این بقچه یک کتاب قدیمی است . دوستم که آن را دید ، گفت مال هزاروچهارصد سال پیش است. خطش عربی است. شاید یک کتاب دینی ما مسلمانان باشد. »
ذهن کشیش هنوز روی هزار و چهارصد سال دور میزد ؛ کتابی با این قدمت یک گنج واقعی است. هنوز هیچ کتابی با این قدمت به دست نیامده است.
↩️ ادامه دارد...
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
🔵 شرایط تحقق اوامر الهی
💠 فرمان خدا را برپا ندارد جز آن كس كه در اجرای حق مدارا نكند، سازشكار نباشد و پيرو آرزوها نگردد.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۱۱۰
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
شرح حکمت ۴۲ قسمت ۵.mp3
1.95M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت42 5⃣
⭕️ بیماری و پاک شدن گناهان
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت42 (5)
🔹 بیماری و پاک شدن گناهان
🔻اما قسمت پایانی مسأله شکوه و شکوا و شکایت، در حکمت۴۲ از نهج البلاغه، اقسام شکوه هاست.
میشود بر اساس بیانات مولا علی (علیه السلام)، شکوه و شکایت در نهج البلاغه را به سه دسته :
▫️۱. شکوه بد ،
▫️۲.شکوه خوب و
▫️۳.شکوه عالی تقسیم کرد.
🔵 در مورد شکوهٔ بد سه چیز قابل بیان است:
1⃣ شِکوه از مصیبت مقدر که حکمت ۲۲۸ است و قبلاً خواندیم.
2⃣ شکایت کردن از مشکلات و حاجات به کافر که در واقع در حکم شکایت کردن از خدا به کافر است و خیلی بد است.
3⃣ شکوه هایِ بی ربط معاویه در ماجرای قتل عثمان است که در بند سوم نامه ۲۸ حضرت آورده اند.
🔻در بند سوم نامه ۲۸ خطاب به معاویه می نویسند :« خیال کردی که من به همه خلفای قبل از خودم حسادت ورزیدم و علیه همهشان طغیان کردم؟ بر فرض هم اگر چنین بود بر تو جنایت نکردم که بخواهم از تو عذرخواهی کنم...»
بعد حضرت استشهاد می کنند به یک مصرع از شعر که :« و تِلکَ شَکاه ظاهر عنکَ َعارَها» و این شکایت هایی است که اصلا ننگ و عارش به تو ربطی ندارد .
🔵 شکایت دسته دوم شکوه خوب است که در حکمت ۴۲۷ عرض شد، شکایت به مؤمن که در واقع در حکم شکایت از مشکلات به خداست .
🔵 و شکایت عالی در حکمت ۲۸۹ است؛
انسان های درجه یک بعد از اینکه مشکلشان حل می شود ، دردشان درمان می شود ، بیماریشان رفع می شود شکوه می کنند؛ در واقع این شکوه نوعی شکر گذاری است که خدا را شکر من سه ماه پیش یک بیماری گرفتم که خیلی درد داشت و خیلی خطرناک بود! الحمدلله خوب شدم .
🔻در حکمت ۲۸۹، حضرت علی (علیه السلام) درباره برادر خدایی که قبل ها داشته یکی از ویژگی های مثبت آن را اینطور بیان می کند :« وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ » ؛ برادر خدایی من اینگونه بود که از هیچ دردی شکایت نمی کرد، مگر وقتی که اون درد درمان شده بود و رفع شده بود .
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
1_741882266.mp3
2.81M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام)
🔷سهم روز ششم : از حکمت ۵۱ تا حکمت ۶۵
http://eitaa.com/joinchat/4186308623C524dd26156
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
🌹سهم #روز_ششم : از حکمت ۵۱ تا ۶۵ #نهج_البلاغه
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت51 : عيب تو تا آنگاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت52 : سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت53 : سخاوت آن است كه تو آغاز كني، زيرا آن چه با درخواست داده می شود يا از روی شرم و يا از بيم شنیدن سخن ناپسند است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت54 : هيچ بی نيازی چون عقل، و هيچ فقری چون نادانی نيست، هيچ ارثی چون ادب، و هيچ پشتيبانی چون مشورت کردن نيست.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت55 : شكيبایی دو گونه است، شكيبایی بر آنچه خوش نمی داری و شكيبایی در آنچه دوست می داری.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت56 : ثروتمندی در غربت مانند در وطن بودن است و تهيدستی در وطن غربت است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت57 : قناعت ثروتی است پايان ناپذير.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت58 : ثروت، ريشه شهوت هاست.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت59 : آن کسی که تو را هشدار داد، مانند كسی است كه تو را مژده داد.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت60 : زبان تربيت نشده درنده اي است كه اگر رهايش كنی می گزد.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت61 : نيش زن شيرين است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت62 : چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش كن و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آنان ببخش، به هر حال پاداش بيشتر از آن آغاز كننده است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت63 : شفاعت كننده چونان پر و بال درخواست كننده است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت64 : اهل دنيا سوارانی در خواب مانده اند كه آنان را می رانند.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
📘 #حکمت65 : از دست دادن دوستان غربت است.
┄═❁❈🌼❈❁═┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
گزارش موضوعات مهم حکمت ۵۱ تا ۶۵.mp3
1.92M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۵۱ تا حکمت ۶۵
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
هدایت شده از ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۵)
📚انتشارات عهدمانا
پس از بستن گیرهٔ در، بازگشت. گفت : نگران نباش پسرم ! با من بیا تا به اتاقک پشت محراب برویم. آنجا دنج و امن است.
به طرف در چوبی کوچک کنار محراب حرکت کرد . کشیش برای غلبه بر ترسش پرسید : تو مطمئنی که دو نفر تعقیبت می کردند ؟ » رستم گفت : « بله ، امّا به نظر نرسید که مأموران کا.گ.ب باشند ؛ اگر آنها به من شک داشتند دستگیرم می کردند. حتما دزد بودند و می خواستند کیفم را بدزدند. »
کشیش بیش از این نمی توانست بر ترس و کنجکاوی اش غلبه کند. گفت : « بازش کن ببینم چیست ؟
رستم گره های بقچه را گشود. اوراق کوچک و بزرگی که شیرازه ای نداشت ، نگاه کشیش را به خود جلب کرد . ورق های کاغذ پاپیروس مصری ، قلب کشیش را لرزاند صندلی اش را جلوتر کشید و خودش را روی میز خم کرد و با چشم هایی که هر لحظه ریز و ریزتر می شد به ورق های پاپیروس نگاه کرد. با دو انگشت دست و با احتیاط بسیار، ورق رویی را لمس کرد تا مطمئن شود آنچه می بیند یک رؤیا نیست ، بلکه شاید یک معجزه باشد. طاقت نشستن نداشت. از جا بلند شد و ایستاد و روی میز خم شد. از جیب بغل قبایش عینکش را درآورد و به چشم زد. حالا بهتر می توانست رنگ زرد و کهنهٔ اوراق را ببیند.
رنگ صورت کشیش قرمز شده بود. رستم پرسید: حالتان خوب است؟
کشیش گفت : بله فکر کنم فشارم بالا رفته.
↩️ ادامه دارد...