eitaa logo
تعبیر خواب🌙✨و ادعیه قرانی 🪴
86.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
6 فایل
کپی از کانال حرام و پیگرد دارد❌❌ کانال فروشگاهی👇✔️ https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تعبیر خواب توسط این ایدی( سوالات دیگر پاسخ داده نمیشود👇 @Yahasanemojtaba3 تبلیغات پر بازده🍭💪👇 https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796
مشاهده در ایتا
دانلود
فال چای ☘️☘️☘️☘️ 2 فروردین 🔮فروردین اگر در انجام کارهای خود تاخیر به وجود بیاورید به دردسرهای بزرگی مواجه می‌شوید و مشکلات بسیار زیادی در زندگی تان به وجود خواهید آورد. 🔮 ارديبهشت خبرهای خوب و خوشایندی به گوشتان میرسد که موفقیت را در وجودتان به وجود می‌آورد و شما را به مقامات بالا و سربلندی در امورات زندگی میرساند. 🔮خرداد مشکلات و سختی ها به زودی از سر راهتان برداشته می شود خوشبختی آرامش شامل حالتان می شود بهتر است صبور باشید تا به موفقیت خاصی دست بیابید. 🔮تیر بهتر است در انجام کارهای تان عجله نکنید تا بتوانید خیلی زود زندگیتان را سر و سامان دهید و خود را به آرزوهایتان در آینده برسانید 🔮 مرداد از استعداد و خلاقیت هایی که در وجودت نهفته است به خوبی استفاده کنید تا بتوانید خوشبختی و آرامش در زندگی تان به دست بیاورید و خود را به موفقیت برسانید. 🔮 شهریور به زودی زندگی تان سر و سامان خواهد گرفت موفقیت و سربلندی در آینده نصیبتان خواهد شد بهتر است استرس را از خود دور کنید و در راه درستی در زندگی قدم گذاری داشته باشید. 🔮مهر در مسیری قدم گذاری خواهید کرد که به سود و منفعت شما بوده است و شادی و خوشبختی را در وجودتان به وجود خواهد آورد که این باعث خوشحالی در شما می شود. 🔮 آبان شخصی از راه دور به شما پیشنهاد کاری را می‌دهد بهتر است قبول نکنید چون برایتان مشکلاتی به وجود می آورد و شما را به نابودی و شکست خواهد انداخت. 🔮 آذر کارهای تان را هیچگاه با عجله به انجام نرسانید که برایتان مشکلات فراوانی به وجود می آورد و شما را به نابودی و شکست در آینده مواجه می‌کند. 🔮 دی اهداف مورد نظر خود در زندگی خواهید رسید به زودی می توانید شادمانی و خوشبختی را در زندگی تان سرازیر کنید و خود را از پستی و بلندی های زندگی عبور دهید. 🔮 بهمن خودتان را از اطرافیان تان دور کنید شخصی می خواهد به شما صدمات بسیار زیادی وارد کند و برایتان مشکلات بزرگی به وجود بیاورد بهتر است بیشتر حواستان را جمع کنید. 🔮اسفند شخصی به شما کمک می کند تا زندگی تان را به خوبی و خوشی بسازید و خود را از حالت نگرانی خارج کنید بهتر است هیچگاه نگرانی ها را در زندگی خود جاری نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. چند سال پیش وقتی دورهم جمع می شدیم اولین کاری که می کردیم این بود می نشستیم و آلبوم عکسامونو نگاه میکردیم . اما الان دیگه خیلی ها نمی دونند که می تونند عکسایی که خودشون با گوشی گرفتن رو چاپ کنند 🤔 . من مهری 🧕هستم و تو کارگاه چاپم عکساتو برات چاپ میکنم الان بزن اینجا عدد ۲ برام بفرست 👇 https://eitaa.com/joinchat/2761359479C50f41ea310 .
جنجال جدید یکتا ناصر 😐😐😵‍💫 :(دخترمو دزدیده کمکم کنید )...😔😔 اصل ماجرا چی هست؟🤕🤕 توضیحات کامل درباره زندگی جنجالی یکتا ناصر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/847183978C1a47de8d60 https://eitaa.com/joinchat/847183978C1a47de8d60 پشت پرده فیلم شب عید 🤕🤕
توی یه مهمونی یه دختر بچه جلوم سبز شد که خیلی شبیه خودم بود 😳 ماتش شده بودم که یهو مادرش صداش کرد سربلند کردم باورم نمی‌شد همون خدمتکاری بود که سال‌ها پیش مجبورش کرده بودم...😔 این روایت جذاب در کانالم دنبال کنید🙏 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c داستان کیمیا
😴🥱 - سلام خسته نباشید من مادربزرگم چندساله که فوت شده دیشب خوابش رو دیدم که تو خونه‌ش بودم و ایشون مریض بودن حال خوبی نداشتن ، رفتم نزدیکش حالش رو ببینم چطوره دیدم فوت شدن درجا زنگ زدم آمبولانس بیاد ،اما یه اقایی تنها اومد گفت ماشینمون کمه من چک میکنم ببینم چطوره زنگ میزنم همکارام بیان وقتی ک متوجه شد مادربزرگم فوت شدن زنگ زد تا همکاراش بیان ببرنش منم تلفن خونه‌شون خراب بود نمیتونستم برای مادرم زنگ بزنم یهو یادم اومد تو اون اتاقشون یه تلفن دیگه هم هست رفتم اونو ب پریز وصل کروم برای مادرم زنگ زدم گفتم کجایی گفت خونه همسایه خالت اینا هستم چیشده ؟ منم سعی میکردم بی تفاوت باشم ولی با بغض گفتم ک آره رفتم مادرجون بیدار کنم دیدم تکون نمیخوره دوتاانگشتمو گذاشتم جلو بینیش دیدم نفس نمی‌کشه زنگ زدم آمبولانس دارن میان ببرنش بعد یکم خرف زدیم ک یادم نمیاد و یهو از خواب پریدم تعبیر خاصی داره ؟ من کلا حس خاصی ب این مادربزرگم ندارم چون خیلی اذیتمون میکرد ولی تو خوابم‌ خیلی خیلی ناراحت شده بودم بغض کرده بودم مدیر ♡♡♡: کسی مریضه و دوا دکتر میخواد؟ کسی فورا یا اورژانسی دوا دکتر میخواد؟ پدر عمو عمه‌ات مریض نیستن یا مشکل فوری ندارند؟ مشکل دیگری نداری؟ هر مشکل یا دغدغه‌ای - مادرم ک کلا دست و زانوش درد میکنه قرص میخوره داداشم اینسری رفت پیش ی روانشناس گفتن اختلال دوقطبی داره باید یه دوره ای دارو مصرف کنه نه فکر نکنم نه فکر نکنم من زیاد باهاشون در ارتباط نیستم اگه هم داشته باشن درجریان نیستم نه فقط  اموال خدابیامرز همه تقسیم شده بجز خونشون ک عموها و عمه ها به تفاهم نمیرسن چندساله داره خاک میخوره مدیر ♡♡♡: به معنی مریضی یا فوت کسی یا امکان از دستن رفتن مالی میتونه باشه ولی امکان جلوگیری داره چون به نظرم از پریشانیه نمیتونم تعبیر دقیقتر یا بهتری بگم. صدقه بدهید خیره ان شاءالله. - آها باشه مرسی
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
داماد خبر نداره اونجا دوربین داره تو تایمی که باید منتظر عروس باشه ببینین چیکار میکنه😐😐😐 https://eitaa.com/joinchat/1969029304C0f9417f814 ویدئو ضبط شده توسط دوربین مدار بسته‌ی آرایشگاه توی کانال سنجاق شده🤦‍♀ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
. ❤️ تو مسیر برگشت به این فکر کردم که اصلا لباس مناسبی ندارم .. برای خودم دو تا تی شرت و تاب و شلوار خریدم .. مدتها بود که برای خودم خرید نکرده بودم و همین چند تکه لباس کلی حال دلم رو خوب کرد .. از جلوی مغازه ی لباس زیر فروشی رد میشدم که بی اختیار ایستادم .. وضع لباس زیرهام خیلی بد بود حتی از لباسهای بالایی بدتر... امشب ... با یادآوری اتفاقی که قراره امشب بیوفته طپش قلبم تندتر شد و تو یه لحظه تصمیم گرفتم خرید کنم .. دو تا ست رنگی خریدم .. درسته ازدواجمون موقته ، ولی مرد جوونی که امروز برای اولین بار دیدم برخلاف انتظارم مرد خوشتیپ و جذابی بود و نمیخواستم برای همیشه با یادآوری من حالش بهم بخوره .. چشمهام رو که باز کردم غروب شده بود .. سریع بلند شدم و کمی خونه رو مرتب کردم و یه دوش گرفتم .. موهام رو سشوار کشیدم .. خواستم کمی آرایش بکنم ولی خجالت میکشیدم .. موهام رو از پشت ساده بستم و یکی از تیشرتهایی که ظهر خریدم رو پوشیدم .. از ساعت هشت بیکار نشستم و تلویزیون نگاه کردم .. چشمهام تلویزیون رو میدید ولی هواسم به قدری پرت بود که نمیفهمیدم چی نشون میده .. تو دلم رخت میشستند .. نکنه حامله نشم و بخواد پولی که داده رو پس بگیره .. نکنه حامله بشم و یه وقت مامان بیاد تهران و بفهمه .. نفهمیدم کی زمان گذشت .. با صدای زنگ از جا پریدم ....👇👇👇👇👇 ادامه در اینجا👇👇👇❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان زندگی مریم و عباس 👆🏻😍 همون که ایتارو ترکونده😍😍 کاملش سنجاق شده👆🌸
🌷 چله ی توسل به شهدا 🌷 💌 دعوتنامه ای از طرف شهدا 💎 توسل به ۴۰شهید برای ❣ هرروزمعرفی یک همراه با 👇👇👇👇👇 📣📣📣 توجه توجه 👇👇👇 💢 شروع چله جدید ( دوره) از تاریخ ۱۴۰۳/۱/۲ روز پنجشنبه ، می‌باشد.نیت کنید و با دوستان شهدایی همراه شوید 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔 @Canal_tavasol_be_shohada
❤️❤️❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 کاملش سنجاق شده😍🔞
بسم الله الرحـــــــــــــــــمن الرحیم ❤️محبت به همسر نشانه چیست 🌟مولاناامام صادق صلوات الله علیه فرمودند: شخص با هر قدر محبّتش با همسرش بيشتر شود درجۀ ايمانش بالا رود. «اَلْعَبْدُ كُلَّمَا اِزْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً اِزْدَادَ فِي اَلْإِيمَانِ فَضْلاً» . 📚من لا يحضره الفقيه ج ۳، ص384 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
هدایت شده از پیشنهاد عضویت 😍⁦👇🏼⁩🔥
پدر شوهرم خیلی مرد جذابی بود همیشه به من لطف داشت بیشتر از بقیه حتی دختراش بهم محبت میکرد اون روز رفته بودم خونه پدرشوهرم مادرشوهرم رفته بود خونه خواهرش در شهرستان منم رفتم تا شب که پدرشوهرم از شرکت میاد میاد شام اماده کنم ولی بهش چیزی نگفتم که سوپرایز بشه نزدیکای ساعت نه شب بود هنوز نیومده بود تو آشپزخونه بودم که یهو در باز شد صدای پدرشوهرم می‌اومد که همراه دخترش اومد دستپاچه شدم پشت یخچال قائم شدم که یهو پدرشوهرم با حرفی که دخترش زد حالت تهوع گرفتم تموم تنم لرزید ....😱🚷👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3866886362Cb69bc3a362