eitaa logo
سلام
35 دنبال‌کننده
405 عکس
536 ویدیو
0 فایل
نکات مفیدی برای کسانیکه دوستشان داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 خاطرات شهدا در مورد انتخابات 🇮🇷 همه با هم برای سازندگی ایران رای می دهیم.
شهید مرتضی کریمی.m4a
2.51M
ماجرای زیارت کربلا به نیابت از شهید مدافع شهید مرتضی کریمی و عنایت شهید برای دیدن بقیه روایات شهدا به کانال ما بپیوندید 🔚 @shahid54 https://eitaa.com/joinchat/3330801947Cd7995e7fe3
 [ظرافت های اخلاقی شهدا - شهید بهشتی]  شهید بهشتی داماد شهید بهشتی می‌گوید: «یک بار در جلسه ای خانوادگی، یکی از منسوبان آقای بهشتی، برای اینکه لجاجت خود را با آقای بهشتی آشکار کند، اسکناسی را از جیب خود بیرون آورد و عکس شاه را که روی آن چاپ شده بود، چند بار بوسید. آقای بهشتی به او گفت: «من نمی خواهم تو مثل من فکر کنی، ولی تو الان خودت نیستی. من می‌خواهم تو خودت باشی، نه چیز دیگر! » برخورد ایشان، خیلی تأثیر داشت». [۲] ---------- [۲]: غلام علی رجایی، سیره شهید دکتر بهشتی، تهران، شاهد، ۱۳۸۳، چ ۲، ص ۴۹. ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/13587
هدایت شده از ازشهدا
 [ظرافت های اخلاقی شهدا - شهید محمد گرامی - صفحه ۲۳]  شهید محمد گرامی یکی از هم رزمان شهید حاج محمد گرامی درباره شیوه برخورد ایشان با مفاسد اجتماعی می‌گوید: «حاجی برای کم کردن بدحجابی و مبارزه با تهاجم فرهنگی، کانون تبلیغ و نشر حجاب را راه اندازی کرده بود. افراد کانون از قشر خاصی نبودند، بلکه هرکس دل سوز و مخلص انقلاب بود، می‌توانست عضو کانون شود. در جلسه کانون می‌گفت: «نباید بگذاریم ارزش‌ها را مسخره کنند و با قاطعیت باید برخورد کنیم. » اکثر افرادی که در جلسه بودند، نظرشان روی برخورد فیزیکی بود، ولی حاجی می‌گفت: «باید با برنامه‌های معنوی و برخورد صحیح، حجاب را نهادینه کرد. » همین کار را هم انجام داد. کسانی که شرایط کار را داشتند، به صورت گروهی می‌رفتند و افراد را ارشاد می‌کردند. عده ای هم پلاکاردهایی در زمینه حجاب، در سطح شهر نصب کرده بودند. شهید به همه افراد گفته بود با وضو کارها را انجام دهند. بعد از مدتی، دادستان نیز اعلام رضایت کرده بود، کلّی هم تشکر کرده بود». [۱] شهید احمد صمیمی ترک ---------- [۱]: احمد مؤمنی راد، اینگونه بودند مردان مرد، تهران، لوح محفوظ، ۱۳۸۴، چ ۱، ص ۳۵. https://eitaa.com/azshohada
نيروى بدنى على (ع )  خالد بن وليد، على (ع ) را در زمين هاى خود ديد، جسارتى به حضرت نمود، على (ع ) از اسب پياده شد و خالد را به سمت آسياى حارث بن كلده برد، سپس ميله آهنى سنگ آسيا را در آورد و آن را مانند حلقه اى بر گردن خالد انداخت ، در اين حال ياران و اطرافيان خالد ترسيدند و خالد نيز شروع به قسم دادن على نمود كه مرا رها كن . على (ع ) او را رها كرد و خالد در حاليكه ميله آهنين مانند حلقه اى اطراف گردنش بود، نزد ابوبكر رفت . ابوبكر به آهنگران دستور داد كه حلقه آهنين را از اطراف گردن او باز كنند، آنها گفتند: ميله آهنين فقط توسط آتش بريده مى شود و خالد طاقت و توان آتش گداخته را ندارد و مى ميرد. ميله آهنين در گردن خالد بود و مردم با ديدن آن مى خنديدند تا اين كه حضرت از سفر بازگشتند، مردم شفاعت خالد را نمودند، آن حضرت قبول كرده و حلقه آهنين را مثل خمير قطعه قطعه كرد و بر زمين ريخت .(8)
حفظ مال و عيال   از على (ع ) روايت شده است كه : مردى از شام براى او نوشت كه : من بار عيال به دوش دارم ، و اگر از وطنم دور شوم بر آنها مى ترسم (كه معاويه آزارشان كند) و به اموالم هم علاقه مندم و دوست دارم كه خدمت شما برسم ، حضرت پيغام داد: اهل و عيالت را جمع كن ، و مالت را نزد آنها بگذار، و صلوات بر پيغمبر و آلش بفرست و بگو: خدايا همه اينها به امر بنده ات على بن ابى طالب امانت من اند نزد تو، پس برخيز به سوى من بيا. آن مرد چنين كرد، و خبر به معاويه رسيد كه او به سوى على (ع ) فرار كرده ، معاويه دستور داد عيالش را اسير كرده به غلامى و كنيزى برگيرند و اموالش ‍ را غارت كنند، پس خداوند عيال او را شبيه عيال معاويه قرار داد و آن شر را از آنها دور كرد، و ترسيدند كه دزدان اموالشان را ببرند، خدا آن مال را به صورت مار و عقرب قرار داد، و هر وقت دزدان خيال بردنش را مى كردند آنها را مى گزيدند، تا آن جا كه على (ع ) به آن مرد فرمود: مى خواهى مال و عيالت نزد تو بيايد؟ گفت : آرى . حضرت گفت : خدايا آنها را بياور، ناگاه همه ، نزد آن مرد حاضر شدند! و چيزى از مال و عيالش مفقود نبود.(4)
بی حجابی=ذلت زنان،فروپاشی خانواده،خشم الهی،انواع بلاها،ریزگرد،طوفان،سیل،تگرگ،زلزله،تصادف