eitaa logo
تبیین، تحلیل و اجتهاد
840 دنبال‌کننده
17 عکس
13 ویدیو
1 فایل
این کانال جهت بارگذاری متن‌های تحلیلی_تبیینی راه‌اندازی شده و وابسته به مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری می‌باشد. ادمین: @im_enqelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
در برابرِ معیارهای چپ‌مآبانۀ فرهنگی-۴ تبعاتِ مواجهۀ فاشیستیِ چپ‌ها با فرهنگ [۱]. مرتضی مردیها - یکی از چهره‌های متفکّر و اهلِ قلم در جریانِ اصلاحات - در مقاله‌ای می‌نویسد: آنچه به‌عنوانِ «چپِ مذهبی» در ایران فعّالیّت داشته، تا قبل از ورود به فضای فکریِ انقلاب، «روایتِ دینیِ چپِ کلاسیک» بوده است، و به استثنای خداباوری و پاره‌ای نتایجِ عامِ آن، با آن اندیشه تطابق داشته، بلکه در مواردی آنچه را به‌عنوانِ ایدئولوژیِ خود مطرح می‌کرده، چیزی جز تفسیری مطابقِ دیدگاهِ «چپ» از متون و سنّت‌های دینی نبوده است. با ورود به فضای فکری و سیاسیِ پس از انقلاب، «چپِ مذهبی» با محوریّتِ جریانِ دانشجویی، با «چپِ کلاسیک» فاصله گرفت و با استمداد از «فهمِ خاصی از دین»، گرایشی را تقویت کرد که بر چند رکنِ اساسی مبتنی بود: «اقتدارگراییِ سیاسی»، «غرب‌ستیزی» و «حسّاسیّتِ افراطی نسبت به روابطِ جنسی»(مرتضی مردیها، با مسئولیّتِ سردبیر: مقدّمه‌ای بر پروژۀ اصلاح، ص۲۴۷). [۲]. «تابو شدنِ» روابطِ جنسی و آمیختنِ آن به‌نوعی «شرمِ افراطی» و «برخوردِ سرسختانه و سخت‌گیرانه» با هرگونه مواجهۀ دو جنس و بلکه با هرگونه مواجهۀ علمی و عقلی، از مصادیقِ برجستۀ رفتارهای فرهنگیِ چپِ مذهبی بود. جوانان می‌بایست با خودسازیِ انقلابی و غرق‌شدن در مبارزه و جهادِ دائمی، از هرگونه «هبوط در این دام» پرهیز کنند. از این دیدگاه، با «میلِ جنسی» چنان برخورد می‌شد که گویی در ذاتِ خود، امری «خبیث» است و هرگونه بهره‌مندی از آن، هبوط به حیوانیّتی احساس می‌شد که باید از آن خجل بود. به هرگونه مواجهۀ میان دو جنس، با «سوءظن» و از این حیث که می‌تواند مقدّمۀ «انحراف» باشد، نگریسته می‌شد؛ چنان‌که گویی میانِ این دو، هیچ هم‌کنشیِ دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. وجودِ چنین خطری، موجبِ آن بود که بنای هرگونه رابطه‌ای بر هم خورد تا مبادا در یک گفت‌وگوی علمی، فرهنگی یا اجتماعی، کمترین ردپایی از یک «تحریکِ جنسی» دیده شود؛ گویی زن هیچ کارکردی جز «تحریک» ندارد و به این جرم، می‌توان او را «محدود» و روابطِ صحیحِ زن و مرد را «متهم» کرد و روابط را با حسّاسیّتِ فوق‌العاده و از منظرِ مسئلۀ «زن/ مرد» و «دختر/ پسر» صورت‌بندی کرد(همان، ص۲۵۳-۲۵۵). [۳]. یکی از نیروهای انقلابی می‌گوید در اوّایلِ انقلاب، وقتی همراه یکی از دوستان که از مسئولانِ «کمیتۀ بهارستان» بود، از کمیته خارج می‌شدیم، چشمِ او به خانمی افتاد که از جلوی کمیتۀ بهارستان رد می‌شد. این خانم، روسری و دامنِ بلندی بر تن داشت و بدونِ آرایش بود، فقط به‌جای شلوار، جورابِ ضخیمی پوشیده بود. دوستِ کمیته‌ای من، به طرفِ او رفت و ناگهان شروع کرد به دادنِ «فحش‌های ناجور» به او، به این بهانه که نباید پوششت این‌گونه باشد! آن خانم که بسیار ترسیده بود، معذرت‌خواهی کرد و رفت! من به دوستم اعتراض کردم که پوشش این خانم، مشکلی نداشت! امّا او پاسخ داد که نه! باید شلوار بپوشد! جالب این‌که همین فرد در دهۀ هفتاد، به یکی از تندروترین اصلاح‌طلبان تبدیل شد!(عزت‌الله ضرغامی، «دهۀ شصت، سینما و صداوسیما»؛ روزنامۀ شرق، ۱۳ آبان ۱۳۹۶). نیروهای چپ در همه‌جا، چنین وضعی را حاکم کرده بودند: اکبر گنجی، با موتور در خیابان‌های تهران گشت‌زنی می‌کرد و خانم‌ها را به بهانۀ حجاب‌شان، آزار می‌داد؛ مصطفی تاجزاده در وزارتِ ارشاد، اصحابِ فرهنگ را به چالش می‌کشید؛ محمود میرلوحی، رئیسِ کمیتۀ تهران، دستور داده بود که در پیستِ اسکیِ دیزین و شمشک، عینک‌‌های دودیِ مردم را به این بهانه که مظهرِ غرب است، جمع کنند؛ ...!! [۴]. برخوردهای افراطی و رفتارهای تندروانه در حوزۀ فرهنگ و اصلاح‌گریِ فرهنگی، بخش‌هایی از جامعۀ ایران را نسبت به انقلاب و جریانِ مذهبی، «بدبین» کرد و موجباتِ «فاصله‌گیریِ» آنها را فراهم نمود. ازآنجاکه محورِ اصلیِ سیاستِ فرهنگیِ چپ‌ها، بر «قهر» و «سلب» و «خشونت» تکیه داشت و کمتر به تلاش‌های «ایجابی» و «اثباتی» و «تعامل‌گرایانه» در این حوزه متمایل بود، باید «تولیدِ دافعه نسبت به ارزش‌های اسلامی و انقلابی» را در برخی از لایه‌های اجتماعی، از جمله نتایجِ تلخِ رفتار آنها قلمداد کرد. عدمِ امنیّت و آزادیِ حداقلی در حوزۀ فرهنگ به دلیلِ «تحدیدِ جهانِ فرهنگی» توسطِ چپ‌ها، برخی را به‌سوی «ریاکاری»، «تظاهر به تدیّن» و «استفادۀ ابزاری از مقدّسات و ارزش‌ها» سوق داد. در حقیقت، نوعی «دوگانگیِ معیاری» در درونِ افراد شکل گرفت که موجب می‌شد آنها در اظهار و نمایان‌ساختنِ شخصیّتِ واقعیِ خود در عرصۀ عمومی، دچارِ «خودسانسوری» شوند. متن از دکتر مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad
✅اصلح یا صالح یا چی؟ ✅نقش ریش سفیدها در اتاق های دربسته چه باید باشد؟ ما باید به اصلح رای دهیم یا صالح؟ دوگانه اصلح نامقبول و صالح مقبول از اساس غلط است. طرح این مساله چون از ابتدا دچار خطا بوده است نتیجه گیری ها نیز دقیق نبوده و نیست. ما جز به اصلح نباید و نمی توانیم رای دهیم. اما رای به اصلح چطور می تواند تضمینی برای پیروزی باشد؟ چند گزاره ساده را باهم مرورکنیم. یکم.شما ممکن است (مثلا)آیت الله بهجت را اصلح بدانید. رای می دهید؟ احتمالا می خندید. می گوئید روح آن بزرگ شاد. پس باید اصلح زنده باشد. دوم. شما ممکن است (مثلا)رحیم پورازغدی را اصلح بدانید. رای می دهید؟احتمالا تعجب می کنید.میگوئید مگر نامزد شده؟ پس باید اصلح وارد رقابت شده باشد. سوم. شما ممکن است عباس آقای محله تان را که نامزد شده و اتفاقا از سد شورای نگهبان هم رد شده اصلح بدانید. رای می دهید؟ احتمالا پاسخ می دهید خیر: "عباس آقا خیلی خوب است ولی اصلا دیده نمی شود."درست است عباس آقا اصلا در رقابت واقعی نیست ولو حاضر در انتخابات باشد.   نتیجه کلی اینکه اصلح باید در رقابت اصلی باشد و در میدان نهایی رقابت انتخاب شود. انتخاب اصلح امری نسبی است در نسبت میدان رقابت.   البته در مورد عباس آقا ممکن است کسی بگوید چنین فردی اصلا واجد شاخص های اصلحیت نیست. چرا؟ چون کسی که در عصر شبکه شناخته شده نیست، یا محافظه کار بوده است و یا غافل و جاهل در سیاست. مگر ممکن است کسی انقلابی باشد و ساکت بزنگاهها باشد؟ آنهم این روزها که هر کس خودش می تواندرسانه باشد. ساده تر و روشنتر؛ ما وظیفه داریم اصلح را شناسایی کنیم و برای اصلح تبلیغ کنیم تا مقبول شود و مردم رای دهند. اما سوال اصلی اینجاست که تا کجا؟ تاجایی که وارد رقابت اصلی شود. اما اگر به هر دلیلی با هر روشی به این نتیجه رسیدیم که نامزد مورد علاقه مان در رقابت اصلی نیست، تکلیف چیست؟ تکلیف اینست که مجدد اصلح را از رقابت اصلی انتخاب کنیم. دقت کنیم که رای ما، در اصل نه به دیگری است. رای نه به آنکس که ناصلاح میدانیم. پس باید همان اندازه که تلاش می کنیم اصلح رای بیاورد باید مراقبت کنیم ناصلح هم رای نیاورد. ایندو را باید جمع کرد. واگرنه خیلی وقت ها ممکن است رای به اصلح اجتهادی ما، رای به ناصلح باشد. چون کمک به رای آوری یک ناصالح می کند. اما جمع ایندو چطور ممکن است؟ انتخاب اصلح از رقابت اصلی. اول یک شبهه قدیمی و نخ نما را حل کنیم. ما مامور به تکلیفیم یا نتیجه؟ ماموربه تکلیفی که به نتیجه توجه دارد. نتیجه درون تکلیف است. این شرط عقل است. تکلیف بدون اعتنا به نتیجه، توهمی است از تکلیف. خلاصه تر؛ ما برای مقبول کردن اصلح تلاش می کنیم. تا جایی که احساس می کنیم به هر دلیل سبد رای نامزدمان بیشتر رشد نمی کند. آنوقت اگر نامزد مان در رقابت اصلی بود که ادامه می دهیم. اگر نبود مجدد اصلح را از رقابت اصلی انتخاب می کنیم. به سخن دیگر کاری که در دور دوم انتخابات ها می کنیم را در دور اول انجام می دهیم. یعنی برای جلوگیری از ریسک، دور دوم را باید به دور اول بکشیم. از همین رو یک ملاحظه را در مسیر رقابت و تبلیغ باید مراقبت کنیم. اینکه اثبات یکنفر با سلب غیراخلاقی دیگری همراه نباشد که اگر زمانی لازم شود رای مان تغییر کند امکان بازگشت داشته باشیم. ممکن است سوال کنیم باید از کجا رقابت اصلی را بفهمیم؟ خیلی سخت نیست. در ایام انتخابات قابل تشخیص است. اما اینجا نقش کلیدی ریش سفید ها و اتاق های مشاوره و داوری مهم است؛ نقش ریش سفید ها اینست که در یک عهد جمعی با نامزدها روی یک مدل نظرسنجی اجماع کنند. نتیجه نظرسنجی در شب انتخابات میدان اصلی را تعیین میکند. کاری که سال ۹۶ اتفاق افتاد. خلاصه نقش اتاق های مشاور و داوری کشاندن دور دوم به دور اول است. 🔸محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
علی لاریجانی؛ سیاست‌مدارِ «هرجایی»! [1]. علی لاریجانی، تازه به میدان پا نهاده، امّا گویا «یک چمدانِ تاکتیکِ روانی» در دست دارد! فقط در نطقِ انتخاباتی‌اش، ده‌ها تاکتیکِ تبلیغی به‌کار برد تا بتواند از حضورِ خود، یک «اتّفاق» بسازد؛ یک «اتّفاقِ خاص و منحصربه‌فرد»! [2]. او در همین ابتدا، «همه‌چیز» را به پای خود «هزینه» کرد: اشاراتش به «رهبرِ انقلاب» و «مراجعِ تقلید»، به‌گونه‌ای بود که گویا حضورش در امتدادِ خواستِ آنهاست. او کسی است که می‌تواند از همه‌چیز «به نفعِ خود» خرج کند! همه کس، این هنر را ندارند! و وقتی خرج از کیسۀ خودش نیست، حدّی هم نخواهد داشت! [3]. سخنانِ او، چقدرِ شبیهِ احمدی‌نژاد بود، ازاین‌جهت که او به‌صورتی سخن گفت که گویا تا به حال در جمهوریِ اسلامی، هیچ مسئولیّتی نداشته است! از همه، «برائت» جُست تا سیئات و خطایای هیچ شخص و جریان و دولتی، «دامنِ پاکِ او» را آلوده نکند! نه «پادگانی» است، نه «دادگاهی»! نه «پوپولیست» است، نه «کلیدِ جادویی» دارد! [4]. او هیچ‌کدام نیست، امّا «چه» هست؟! او به این سئوال پاسخ نداد؛ چراکه هستیِ سیاسیِ علی لاریجانی، «سیّال/ ژله‌ای/ لغزنده/ متحرّک» است! با همه هست و با همه نیست! ردِ پایش در همه‌جا هست، امّا هیچ‌کاره هم هست! نه موافق است و نه مخالف، امّا تعیین‌کننده است! از چنین انسانِ «موذی» و «مرموز»ی باید هراسید! ما با یک سیاستمدارِ «نامتعیّن/ بی‌شخصیّت/ بی‌هویّت/ هرجایی/ موقعیّتی» روبرو هستیم. [5]. امّا علی لاریجانی به‌خوبی می‌داند که اکنون باید برای خود، «جایی» و «موقعیّتی» تعریف کند تا مردم، امکانِ انتخاب بیابند، و چه جایی بهتر از «بی‌جایی»! سخنانِ «لامکانِ» او به مخاطب این را القاء می‌کرد که گویا او مدّت‌هاست در سیاست، «حاشیه‌نشین/ منزوی/ بی‌اختیار» است و تازه به عرصه آمده است! فردِ مظلوم و مهجوری که به اندیشه‌هایش اعتنا نشده و از همه طرف، طرد گردیده است! [6]. این «تصویرسازیِ تحریف‌آلود»، یک «دروغِ بزرگ» است و دروغ، هر اندازه بزرگ‌تر باشد، چه‌بسا کاراتر هم باشد! امّا با «واقعیّت» چه می‌کند که خلافِ این ادّعاهای فریبنده و دروغین است! چندین دوره ریاستِ وی بر مجلس، چه می‌شود؟! خدماتش به حسن روحانی در تصویبِ بیست دقیقه‌ای برجام چه می‌شود؟! مسلوب‌الاختیار کردنِ مجلس در مقابلِ زیاده‌خواهی‌های حسن روحانی چه می‌شود؟! آن‌همه «لابی‌گری» و «اعمالِ نفوذ» و «سیاسی‌کاری» برای تضییعِ حقوقِ مردم و تقویّتِ دولتِ حسن روحانی چه می‌شود؟! [7]. او از نظرِ اجتماعی، فاقدِ «بدنۀ مردمی» و «پایگاهِ توده‌ای» است؛ نه جذابیّتی داشته و نه دارد. پس باید آنچنان «هنرنمایی» و «دلبری» کند که وضع را به نفعِ خود دگرگون سازد. دراین‌باره، او «راهِ دشوار»ی را پیشِ رو دارد؛ چراکه باید از «قعرِ جدولِ مقبولیّتِ مردمی»، خود را برهاند و بالا بکِشد. جنگِ روانیِ گسترده‌ای در راه است. [8]. شک نکنید که او با لابی‌گری و سیاسی‌کاری، حسن روحانی را با خود همراه کرده است، حتّی اگر در ظاهر، دولتِ روحانی را «نقد» کند، به این دلیل است که نیازِ اجتماعی به «فاصله‌گیریِ از دولتِ روحانی» دارد، امّا پشتِ پرده، او حاصلِ «ائتلافِ نامشروعِ» دولتِ روحانی با جریانِ اصلاحات است. او همیشه «برآیندِ چند بازیِ سیاسی» بوده است و این‌بار نیز هست. «خودِ» او، حاصلِ جمعِ ‌جبریِ همین «اراده‌های معطوف به قدرت» است. پس فریبِ «موضعِ به‌ظاهر نقادانه و مستقلِ» او را نسبت به دولتِ روحانی نخورید! او آمده است تا این «نقشِ ساختگی و دروغین» را ایفا کند! او یک «بازیگرِ سیاسی» است که در تمامِ وجودش، کمترین اثری از صداقت در میان نیست؛ «الیگارشیِ بی‌هویّت»، «اشرافیّتِ مذبذب»! «لابی‌گرِ هرجایی»! «جادّه‌صاف‌کنِ دولتِ تنبل‌ها»! تردید نکنید که «لاریجانی»، همان «روحانی» است! [9]. ورودِ او به بازیِ انتخابات، از جهتی مبارک است؛ فرصتی در اختیارِ نیروهای انقلابی قرار گرفته تا او را بر «جا»ی خویش بنشانند و ماهیّتش را به مردم بنمایانند. نشان خواهیم داد که او تاکنون، در کجا نشسته بود و چه کرد. فصل، فصلِ «گفتن» و «روشنگری» است. [10]. مارهای عالَمِ سیاست به هوای طعمۀ شیرین، از لانه‌های خویش، بیرون خزیده‌اند، غافل از این‌که این‌بار، خودشان طعمه خواهند شد و «مرگِ سیاسی»، گریبان‌شان را خواهد گرفت. افعی‌های قدرت‌طلب به «بازیِ مرگ» پا نهاده‌اند؛ جمجمه‌های‌شان را خُرد خواهیم کرد... ✍دکتر مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
دست‌نوشتۀ درس‌گفتارِ سیاسی با عنوان: سقوطِ یک چریکِ انقلابی؛ احمدی‌نژادِ دوّم مقدّمه: [1]. شناخت اصول/ شناخت اشخاص • شناخت اصول به‌تنهایی، مشکلِ احتمالِ «تطبیق غلط» را در پی خواهد داشت. • شناخت اشخاص، یک «وظیفۀ دینیِ مغفول» است. • «حمل بر صحت» در عرصۀ سیاسی، روا نیست. • شخصیّت‌شناسیِ سیاسی، پاره‌ای از «بصیرت» است. • نشناختن شخصیّت‌ها، موجب «حاکمیّت ناصالحان» می‌شود. [2]. مسجد سیاسی/ مسجد غیرسیاسی • «انقلاب»، میوۀ مسجدِ سیاسی است. • مسجد باید «هستۀ مقاومتِ سیاسی» باشد. • «انقلابی‌گری» با سیاست‌گریزی، سازگار نیست. ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، چه شد که احمدی‌نژاد به این نقطۀ انحطاطی رسید؟ • احمدی‌نژاد یک روند نزولی را طی کرده است. • شخصیّت انقلابی، پاک‌دست، ساده‌زیست، ولایی، متواضع، احیاگر گفتمان امام و انقلاب ... • قهر یازده روزه، تحریم انتخابات، دیکتاتور خواندن رهبر انقلاب ... • جریان انحراف/ حلقۀ انحراف؟ • فرضیۀ نفاق/ فرضیۀ تغییر؟ • گذشتۀ وی، فرضیۀ نفاق را تأیید نمی‌کند. • فرضیۀ نفاق، تأییدهای رهبر انقلاب را برخاسته از ساده‌اندیشی معرفی می‌کند. • تاریخ اسلام و انقلاب، سرشار از چرخش‌ها و دگرگونی‌های اشخاص بزرگ است. • فرضیۀ تغییر، مبتنی بر سه عامل است: • عامل معرفتی/ معرفتِ دینیِ سطحی: دلالت خبر دادن از غیب بر رحمانیّت، ظهور صغری، انسانِ کاملِ نوعی، بزرگ‌ترین خطر، ماسونیسم ... • عامل اخلاقی: خودشیفتگی، استبداد رأی، فقر ظرفیّت در بستر موقعیّت، حمایت رهبر انقلاب به‌عنوان عامل کاهش آراء ... • عامل ماوراء طبیعی: ناتمام‌بودن تحلیل‌های ظاهری در توضیح تغییر وی، مسحور شدن ... [این سخنرانی در مسجد جامعِ نارمکِ تهران ایراد شد!! نزدیک‌ترین مسجد به منزل احمدی‌نژاد!!] مهدی جمشیدی ۱۴۰۰/۰۴/۱۷ @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
بنام خدا آمریکا که به ما وکسن بِدِه نبود همینطور که تا حالا متوسط واکسنی که به کشورهای دیگر داده از ۸۵۰ هزار دُز بیشتر نیست. اما این واقعیت دارد که منابع واقعی و غیر تبلیغاتی دیگری برای تامین واکسن وجود داشت که اقدام نشد، چرا؟ چه کسی باید پاسخگوی تاخیر در تامین واکسن کرونا باشد؟ توضیحات دکتر مرندی وزیر اسبق بهداشت و رئیس فعلی فرهنگستان علوم پزشکی: از آغاز شیوع همه گیری کرونا، فعالیت‌های کشورهای مختلف در برخورد با بیماری کرونا را در فرهنگستان علوم پزشکی با حضور اساتید و کارشناسان این حوزه رصد و پیگیری می‌کردیم. اولین راه حل مدیریت و کنترل همه گیری کرونا را واکسیناسیون عمومی می‌دانستیم. سال گذشته واکسن‌های مختلفی در برخی از کشورهای غربی و شرقی تولید و مورد کارآزمایی بالینی قرار گرفت. حدود یکسال پیش در شهریور ماه گذشته چین آمادگی داشت فاز سوم تست بالینی را علاوه بر کشور خودش در ایران هم انجام دهد _ نظیر کاری که با کوبا انجام دادیم _ و برای این کار حتی واکسن رایگان در مقیاس وسیع هم ارائه دهد و سپس ایران را در دسته ویژه برای خرید قرار دهد. همانطوری که در امارات و ترکیه اینکار را انجام داد و حتی در امارات تولید ان را نیز انجام داد. امارات برای سینوفارم و ترکیه برای سینوواک یکسال پیش این شرایط را پذیرفتند. در همان زمان در کشور ما انستیتوپاستور یا رازی از این پیشنهاد استقبال کردند و گفتند این کار باعث می‌شود ما در حوزه تست بالینی هم پیشرفت کنیم و روش‌های پیشرفته‌تر را بیاموزیم. جناب اقای دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه هم شدیدا پیگیر قضیه شدند، اما متاسفانه عده‌ای در داخل کشور و در کنار رسانه‌های فارسی زبان متعلق به غربی‌ها و سعودی‌ها که دائما چین هراسی و روسیه هراسی را ترویج می‌کردند، این اقدام را که می‌توانست در همان زمان تامین واکسن را در سطح گسترده ای فراهم کند، با تعصبات مغرضانه زیر سوال بردند. آنها با تبلیغات گسترده علیه واکسن‌های چینی و روسی و با بهانه‌های غیر منطقی مانع استفاده از آنها شدند. در کنار محروم کردن مردم کشور از واکسن، آنها بر واردات و خرید نوعی واکسن خاص، که در مورد امکان تامین گسترده و همچنین سلامتی زنجیره انتقال آن نیز ابهامات بسیار زیادی وجود داشت، اصرار می‌ورزیدند. جدا از آنکه در واردات آن نیز ذینفع بودند. متاسفانه دولت منفعلانه برخورد کرد، ولی بعدا که دولت اشتباه خود را متوجه شد دیگه دیر شده بود. جناب آقای دکتر ظریف وقتی در ملاقات دیگری با وزیر خارجه چین از او درخواست واکسن بیشتر نمود، وزیر خارجه چین این واقعیت را به وی یادآوری کرده بود. متاسفانه از یکی از مدیران ستاد مقابله با کرونا شنیدم که در مصاحبه‌ای ضمن انتقاد به دیپلمات‌های ما در بی‌توجهی به تامین واکسن خارجی با کنایه گفته است چرا چین که دوست صمیمی ما است به ما واکسن کافی نمی‌دهد؟ باید به ایشان گفت دیپلمات‌های ما یکسال قبل این شرایط را فراهم کردند، ولی متاسفانه تبلیغات بی‌اساس و مغرضانه برخی در داخل کشور و انفعال آقایان این فرصت را سوزاند و بخاطر آن چقدر تلفات دادیم. در مورد روسیه، همچنین آقای دکتر ظریف زمانی که برای جلب نظر دولت روسیه جهت کمک به واکسیناسیون در ایران، در مصاحبه مشترک با لاوروف تایید اسپوتنیک توسط مراجع پزشکی کشور را اعلام کرد، عده‌ای از سیاسیون جامعه پزشکی به ایشان و واکسن اسپوتنیک بدون ارائه مدرک حمله کردند. اینها با اینگونه مواضع و با ایجاد ترس در سطح جامعه و فضای مجازی باعث تاخیر یکساله واکسیناسیون شدند. امیدوارم روزی بتوانند پاسخگوی وجدانشان باشند. به نقل از سردار محمدرضا نقدی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
🔶 مسئله‌ی واکسن و ولایت 🔴 این روزها معضل واکسن و رعایت شیوه‌نامه‌‌ها غوغایی به پا کرده است! 🔻 عده‌ای مخالف صد در صدی تزریق هستند و برخی به دنبال واکسن، آواره‌ی هر کوی و برزنی شده اند و تا ارمنستان هم سرک کشیده‌اند. 🔻 عده‌ای ماسک روی ماسک می‌زنند و برخی همین مراقبت حداقلی را هم منکر می‌شوند و اساسا کووید را حریف سیستم ایمنی رویین‌تن خود نمی‌بینند. 🔸 در این بلبشو اما، برخی راهکار میانه را برگزیده‌اند؛ نه تزریق هر واکسنی و نه استفاده‌ی افراطی و مداوم از ماسک. برای اتخاذ این راهکار هم به ولی جامعه و توصیه و عمل اَظهَر من الشمس ایشان استناد کرده‌اند. 🔻 اما در مقابلِ این راهکارِ میانه و عقلانی، عده‌ای با دستاویز قرار دادن هزار توجیه و تفسیر من‌درآوردی درصددند از سخن و عمل رهبری چیزی درآورند که مراد و مطلوب آنان است. و لیکن موضع رهبری آنقدر واضح و روشن بوده که برای به کرسی نشاندن تفاسیر غریب‌شان دست به دامان موهومات و داستان‌سرایی‌های امنیتی شده‌اند. جهت اثبات مدعایشان، به بینش و تدبیر رهبری خدشه‌ وارد کرده، نفوذی می‌بافند و سناریو می‌سازند. خودشان را گیج می‌کنند و آنقدر موضوع را تاب می‌دهند که عاقبت، بعد از ختم این غائله هم جایگاه رهبری و اطاعت از مقام ولایت در ذهن‌شان پیچیده و پرتناقض می‌شود. 🔘 اگر عده‌ای را که آگاهانه در این آتش می‌دمند کنار بگذاریم، می‌مانند کسانی که فعلا به شدت تحت تأثیرند و سعی می‌کنند برای فهم و تحلیل ساده‌ترین مسائل هم به مرادی که تراشیده‌اند متمسک شوند. و این درد کمی نیست که مدعیان ولایت‌مداری و سردهندگان شعار «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد‌...» اینچنین از مراد و ولی جامعه دور افتاده‌اند که دیگری باید نظر رهبری را بگیرد و از آن کمی بکاهد و به آن بسیاری بار کند و به آنان تحویل دهد. در حالیکه اگر برای شناخت مقام ولایت، کاهلی را کنار گذاشته، اندکی با ساختمان فکر و اندیشه‌ی ایشان آشنا می‌شدیم، امروز این مسائل اینقدر غامض نمی‌نمود. 🔸 به یاد داشته باشیم که عمل رهبری همیشه با اشراف روی مسائل و با تکیه بر عقلانیت و برداشت صحیح و عمیق از دین، راهنمای عمل و تبیین کننده‌ی راه از بیراهه بوده، هست و خواهد بود. 📝 @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
⭕️چرا ایران به سوریه کمک کرد به افغانستان نه؟! "چرا ایران شبیه سوریه و لبنان و عراق و فلسطین و یمن به افغانستان ورود نمی کند؟" البته این شبهه را کسانی با تعریض گوشه دار مطرح می‌کنند که تا دیروز زمزمه مدام شان نه غزه نه لبنان بود. حالا چرا یاد آرمان مبارزه با ظلم شدند؟ چون این روزها خناسان و غداران رسانه‌ای، همه معرکه‌شان در موضوع افغانستان، عملیات روانی بر ذهن مخاطب ایرانی است. احتمالا دقیق شوید تائید می کنید/ بماند بعد. بااین حال شبهه وارد است و البته مفید. چون یک چارچوب دقیق از سبک تعاملی انقلاب می دهد. رهبری، نسبت ما و افغانستان را ساده و روان توضیح دادند: "ما مدافع مردمیم" این جمله ساده از محکمات اندیشه سیاسی ماست. در مبارزه با قصاب صهیونیستی نیز کل موضع ایران همین است: رفراندوم. درباره ایران هم نظام اندیشه امامین چنین است: "مشروعیت انقلاب اسلامی از مردم است." زیباست؛ بماند. ملاک حکمرانی خواست مردم است ولو ناحق بخواهند؛ سرنوشت‌شان بر گرده خودشان است و لاغیر. بهشت نیز زوری نیست. ✅با این توضیح شبهه از بیخ تعیین تکلیف شده است؛ اما سه اصل برآمده از این مقدمه: 1⃣اصل اول خواست مردم همان دیارست. سوری و عراقی و فلسطینی اول خودشان ایستادند وبعد هم از ایران مدد خواستند تا مقابل متجاوز قدرت بگیرند. اما در افغانستان دولت با دمپائی فرار کرد و مردم نشستند تا طالب‌ها در کمترین زمان حاکم شوند. حوادث پنجشیر نیز برآمده از یک قوم است و مورد استقبال ملت قرار نگرفت و دلیلی ندارد ایران بغیر از محکومیت آدم کشی، وارد نزاع داخلی قومی و قبیله‌ای شود. 2⃣اصل دوم خواست ملت‌های مجاهد است. اهمیت جبهه مقاومت اینجااست. برای جمهوری اسلامی خواست ملت‌های مستقر در جبهه مقاومت مهم است. اینکه نکند جنگ داخلی ظاهری و باطنش تقابل با خروش ملت‌ها مقابل مجسمه شرارت و ظلم مجسم باشد. اینجا نیز فرق سوریه و افغانستان است. در سوریه تلاش استکبار برای شکستن خط مقاومت بود ودر افغانستان نزاع پشتون و تاجیک و هزاره و غیره است. 3⃣و در نهایت اصل سوم خواست ملت ایران است. جمهوری اسلامی اگر در سوریه و عراق با داعش نمی‌جنگید در کرمانشاه و تهران باید می‌جنگید. نزاع نیابتی به نفع خاکمان بود، حال آنکه در افغانستان چنین نیست. طالب‌ها نه داعش‌اند نه وهابی و نه القاعده. حتا خودشان هم یک دست نیستند. نسبت به گذشته و آینده‌شان نیز تصویر روشنی نیست. با این حال مهم است که حقوق ایران را به رسمت بشناسند. امنیت مرزها و حق آب هیرمند و جلوگیری از ترانزیت افیون و پرهیز از شیعه کشی و غیره. حق مردم ایران را باید به رسمیت بشناسند و قدم اول نیز در این راه مذاکره است تا بعد. ✍ محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
♦ فتنه‌ی آینده (فتنه بچه حزب‌اللهی‌های بی‌بصیرت) ۱- اینکه خیال کنیم زمانی می‌رسد که دیگر فتنه‌ای نباشد، تصوری فانتزی است. چرا که بر اساس منطق قرآن، فتنه سنت الهی است! (به عنوان نمونه به سوره مبارکه عنکبوت مراجعه شود) ۲- دشمن در فتنه‌ها، به شدت روی جدا کردن بدنه اصلی نظام اسلامی یعنی حزب اللهی‌ها از حرکت اصیل انقلابی حساب باز کرده است. چونکه موتور محرکه انقلاب همین‌ها هستند و اگر اینها دچار شک و تردید و یا خدایی نکرده به حد مقابله با نظام برسند، بسیار خطرناک است. ۳- متاسفانه جریانی در بین بدنه حزب‌اللهی در حال شکل‌گیری است که تدریجا، به حد بی‌تفاوتی و یا تقابل با نظام می‌رسد. جریانی که متاسفانه فهم ناقص، کاریکاتوری، غیر جامع و غیرفقیهانه خود از اسلام را فهم اصیلی می‌داند و خط قرمزهای خاصی برای خود تعریف کرده و توقع دارد که رهبری عزیز نیز تابع آن خط قرمزها باشد. مثلا عده‌ای بدون عنایت به منطق قرآن در مواجهه با نفاق و منافقین و فهم جامع و درست از کُبرَیات قرآنی، شروع به مصداق‌یابی می‌کنند و شخصیت‌های حقوقی و رئوس نظام را منافق و مستوجب توهین و انگ‌زدن می‌دانند و توقع دارند که رهبری هم اینگونه عمل کنند و اگر احیانا حمایتی از روسای قوا کردند، یا آنرا واقعی نمی‌دانند و یا آنرا نشانی از فقد عدالت در ایشان قلمداد می‌کنند. یا عده‌ای بدون عنایت به موضوعات ذاتاً سیال و ذاتا متغیّر و فهم تزاحمات، ابزارهایی چون موبایل و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و غیره را کاملا غیراسلامی معرفی کرده و حضور و استفاده از آنها را خلاف اسلام می دانند. حال اگر رهبری خلاف نظر آنها نظر دهد، آنوقت واویلاست! یا عده‌ای متوجه نرمش قهرمانانه و مسائل کلان و راهبردی در سطح منطقه و جهانی نیستند و در دلشان حمایت از تیم مذاکره کنند را خلاف مصالح اسلام می‌دانند. خلاصه اینکه مثالها زیاد است و ظرفیت این فضا کم اما خصیصه ویژه این بچه حزب اللهی ها که متاسفانه علمدارشان طلاب کم سواد و بی‌بهره از منطق کلان اسلامی هستند، این است که رهبری را در دایره خطوط قرمز خود دانسته و خارج از آنرا مستحق رمی به بی عدالتی و ظلم می‌دانند. لذا حقیر فتنه آینده را این فتنه می‌دانم که رگه‌هایی از آن در چند سال اخیر و مخصوصا در حوادث اخیر قابل مشاهده است. ✍ حجه‌الاسلام و المسلمین آقای محمدعلی رنجبر @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
تکیه گاه قدرت در انقلاب اسلامی و در جامعه لیبرال غرب در هر جامعه‌ای باید تکیه گاهی برای کانون‌های قدرت وجود داشته باشد تا این مراکز در هم تداخل و تقابل نکنند و امر توسعه و امنیت خدشه دار نشود... در جامعه لیبرال غرب این تکیه‌گاه، صهیونیست‌ها و بزرگان سرمایه‌داری هستند که هرچند گاهی دور هم جمع می‌شوند و بر یک مساله‌ای اجماع می‌کنند، محور نظام فکری و عقیدتی‌شان هم برنانه صهیونیزم جهانی است. اما در جامعه اسلامی ما، این تکیه‌گاه قدرت، ولیّ فقیه است - که تنقیح و اجرای آن، هنر بزرگ امام راحل‌مان و علمای بزرگ سلف چون، میرزای شیرازی "رحمت‌الله‌علیهم" بود. اما تفاوت این دو جایگاه چیست؟ در تمدن غرب، این تکیه‌گاه، پنهان، حیله گر و جنایتکار است و البته دروغ بزرگترین ابزلر کارشان است، مشروعیت و مقبولیتش را از روابط نامشروع قدرت، پول و ابزاری چون اسلحه می‌گیرد... اما در حکومت اسلامی این تکیه‌گاه، پنهان نیست، بلکه همچون آفتاب درخشان است، فقیه عالم، حکیم مخلص، مجاهدی پرتلاش، و شهیدی زنده است... مشروعیتش را از دین خدا و ولی خدا و مقبولیتش را از عامه مردمی که معتقد و مجاهد در راه او هستند، دارد. مبنای اندیشه او قرآن و علم اهل بیت (علیهم‌السلام) است، دارای تفکر، حکمت و آرمانی بلند برای احیای کلمه توحید است.... تکیه‌گاه قدرت و رهبری یک تمدن مهم‌ترین موضوع نظری و مبنایی آن است. ✍سید محمد نبوی @tabyin_tahlil_ejtehad [کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد]
🔻لگد به مردم‌سالاری مردم‌سالاری یعنی مردم اصل‌اند. یعنی مردم یک پایه‌ی مشروعیت نظام‌اند. یعنی همه‌کاره مردم‌اند. یعنی مردم مهم‌اند. یعنی باید برای مردم وقت گذاشت. یعنی باید به مردم پاسخگو بود. یعنی باید افکار عمومی را اقناع کرد. آقای شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه آقای حاج‌علی‌اکبری اینها را می‌دانی؟! من نمی‌دانم چرا امام جمعه لواسان عوض شد، نمی‌دانم بیانیه شورا چقدرش درست یا اشتباه، چقدرش راست یا دروغ بود، اما می‌دانم به مردم سالاری لگد زدید. می‌دانم برای مردم پشیزی ارزش قائل نشدید. امام جمعه، پدر معنوی مردم است، با مردم رابطه والد و ولد دارد، غم‌خوار مردم است، نوکر مردم است، مسئول قرارگاه فرهنگی شهر است. آن‌وقت شما با کدام توضیح، با کدام اقناع فکری پدر مردم را از مردم گرفتید؟ یک روز رئیس‌جمهور کم‌خرد سابق با ریشخند به مردم و بی‌خبری از گرانی بنزین، یک روز هم شما با ندانم‌کاریتان، تف به صورت مردم‌سالاری انداختید. مردم برای این عزل و نصب‌هایی که انجام می‌دهید، ده‌ها سوال دارند، برای‌تان مهم است که سوالات‌شان پاسخ داده شود؟ دقیقا مردم کجای ذهن‌تان هستند؟! خیال کردید با یک بیانیه‌ی سستِ دیرهنگام، مسأله حل می‌شود؟ نه برادر مساله‌ی ما، بیانیه دادن و عزل و نصب امام جمعه لواسان نیست، مسأله‌ی ما مسئولین شیکی هستند که مرام انقلاب را نفهمیده‌اند. در مرام انقلاب، مردم اصل‌اند. اگر خودتان را موظف به پاسخگوییِ شفاف و صادقانه به مردم می‌دانستید، طور دیگری عمل می‌کردید. مسئولین نادان در ایجاد فتنه‌ها سهم زیادی دارند. ✍اسماعیل فخریان @tabyin_tahlil_ejtehad
📎مسأله، تبیینِ حقایقِ انقلاب است، برای بیدارکردنِ دیگران از جهالت، و در برابرِ حیرتِ ضلالت.... 📎تماشاگریم یا کنشگر؟! زائریم یا مجاهد؟! میدان‌داریم یا حاشیه‌نشین؟! مرثیه‌خوانیم یا رجزخوان؟! اثرگذاریم یا بی‌خاصیّت؟! منفعلیم یا مهاجم؟! افشاگریم یا خاموش؟! سکوتیم یا خروش؟! آسوده‌خاطریم یا دغدغه‌مند؟! چاهیم یا چراغ؟! منفعت‌طلبیم یا حقیقت‌طلب؟! مصلحت‌اندیشیم یا انقلابی؟! مصرف‌کننده‌ایم یا مولّد؟! ساکنیم یا متحرّک؟! ✍ مهدی جمشیدی @tabyin_tahlil_ejtehad
⚪️سفیدخوانی ۳ خبرِ حاشیه ساز این روزها یک ویژگی جالبِ مشترک دارند. اول خبرها را مرور کنیم: یک/ خبر مخالفت با شفافیت در جلسات کمسیون ویژه طرح صیانت دو/ خبر افزایش ۳۰۰ درصدی رشد اختلاس سه/ خبر مخالفت مجلس با شفافیت در دارایی مسوولین. غرضم صرفا سواد رسانه‌ایست؛ اما ویژگی مشترک این سه خبر. مدت‌ها پیش یکی از دوستان گرافیستم می‌گفت که پوستری برای یک نهاد دولتی طراحی کرده که دوسوم آن سفید بوده است. بعد از انتشار، یک روزبرای کاری گذرش به همان کارفرمای دولتی می‌افتد و متوجه می شود که همه پوسترها یک سوم شده و بقیه‌اش برش خورده است. با دلخوری پرس وجو می‌کند ومتوجه می‌شود که مدیر مربوطه تلقی اسراف داشته و همه پوسترها را برش زده است تا برای کار دیگری استفاده شود. متعجب بود که چطور این مدیر متوجه نشده که این بخش سفید پوستر جزئی از پوستر است و توسط ذهن مخاطب پر می شود. این روزها وقتی میزان اطلاع مخاطب از اخبار روز را می بینم یاد همین بخش سفید پوستر می افتم که قرار بود تکمیل آن بر عهده ذهن مخاطب باشد. بهتر از [لفظ] سفید خوانی برای این عارضه‌ی عصر شبکه پیدا نکردم. به خودتان رجوع کنید. شما عمدتا فقط تیتر می‌خوانید. خاصه در حوزه خبر. دلیلی هم ندارد وارد متن شوید. کمترین دلیلش اینست که وقت ندارید و مگر ممکن است این میزان خبر را تک تک بررسی کنید و وارد جزئیات شوید. اساسا عصر جدید رسانه، عصر جزئیات گریزی است. خلاصه اینکه تیترها از جلوی چشم شما عبور می‌کند و شما متناسب با یک تیتر قضاوت می‌کنید. اما واقعا یک تیتر کفایت می‌کند؟ خبر جزئیات ندارد؟ وقت ندارید. حال ندارید. انگیزه ندارید و... به هر دلیل تمایلی ندارید جزئیات خبر را مرور کنید. اما مگر ممکن است جزئیات را رها کنید. بالاخره هر تیتری ذهن شما را ناخودآگاه سمت جزئیات خبر می برد. حالا سوال اینست که این جزئیاتی که خوانده نمیشود از کجا می‌رسد؟ هیچ. ذهن خود به خود این جزئیات را می‌سازد. نام این فرآیند را سفید خوانی بگذاریم. یعنی ذهن شما آنچه را نمی‌بیند می‌سازد. ذهن نمی‌تواند تیتر خبر را بدون جزئیات رها کند. شما نخوانید، خودش می‌خواند. اینجاست که ممکن است به خطا بیافتد. حالا ۳ خبر ابتدایی را مجدد با مختصری از جزئیات مرور کنید: یکم. خبر عدم شفافیت در بررسی طرح صاینت، تنها یک پیشنهاد بود در کنار پیشنهادات دیگر. ضمن اینکه در همین پیشنهاد نیز تاکید شده است که کل جلسات از سامانه رسانه مجلس شفاف پخش می شود. دوم. ۳۰۰ درصد، رشد اختلاس نیست. ۳۰۰ درصد رشد کشف اختلاس است. رشد کشف می‌تواند یا رشد اختلاس باشد و یا رشد نظارت. سوم. شفافیت در درآمد و دارایی مسوولین بحث مشترک مجلس گذشته و تصمیم مجمع تشخیص مصلحت است نه مجلس یازدهم. حالا سوال مهم: چه میشود که این خطای ذهنی به صورت خطای مشترک بین الاذهانی خودش را نشان می دهد؟ بماند بعد. ✍محسن مهدیان @tabyin_tahlil_ejtehad کانال تبیین، تحلیل و اجتهاد