eitaa logo
تدریس یار پایه اول
10.1هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
16.9هزار ویدیو
16.7هزار فایل
اینجا همونجایی هست که بهت کمک میکنه تا با خیال راحت از معلمی لذت ببری. تمام مطالب کانال رایگان می باشد .تنها یک صلوات برای اموات بفرستید . برای #تبلیغات هم پیام دهید @teacherschool
مشاهده در ایتا
دانلود
این متن املاء تا نشانه س میتونید ازش استفاده کنید.
. دیکته تصویری تا نشانه «ت» .
. کاربرگ تم 8 ریاضی .
. کاربرگ تم 8 ریاضی .
. کاربرگ تم 8 ریاضی .
🌹ریاضی تم‌ (۹)🌹👇👇
92.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸تلفیق فارسی وریاضی 🌸 🌸آموزش صفحه ی (۶۳)🌸
🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬 📌 داستان های نشانه ن 👇
🌈 داستان صوت آموزی و آماده سازی برای نشانه "ن" بچه های گلم ننننرگس کوچولو یه روز که بارانننن ننننم نم می بارید با مامانننننن رفتنننن ننننانوایی نننناننننن بخرنننن توی نننانوایی آقای نننناننننوا گفت خوبییی نننرگس خانننننم؟ ننننرگس گفت ممنوننننن نننرگس گفت آقای نننانننوا شما چجوری نننانن درست میکنید؟ آقای ننناننوا گفت:" نرگس جانننن ما به اول گننندمی که توی آسیاب، آرد شده آب اضافه میکنیم، خوب ورز میدیم و خمیر درست میکنیم و بعد خمیر رو پهنننن میکنیم و بعد اوننن رو توی تننننور میذاریم تا بپزه و اینجوری ننناننن درست میشه🥖🍞 ننرگس تشکر کرد و با ماماننن به خونننه برگشتنننن. داستان بالا رو برای بچه ها بخونید و هر جا به ن رسیدین صدای ن رو با شدت بیشتری تکرا کنید و بعد از بجه ها بپرسین خب بچه های نازم توی این داستان چه کلمه هایی رو شنیدیم که من با شدت بیشتری گفتم؟؟؟ بله نننرگس مامانننن بارانننن ننننم نم نننانوایی نننناننوا رفتننننن بخرننننن خانننننم ممنننونننن گننننندم پهنننننن تننننور ننننناننننن به نظرتون چه صدایی تو این کلمات داره تکرار میشه⁉️ و به بچه ها کمک میکنیم برسن به صدای ن و به بچه ها میگیم پس دیگه باید فهمیده باشین که کی امروز میخواد بیاد تو شهرک الفبا بلللله😍 نشانه ن بریم داستانشو بشنویم⁉️
🌈 داستان نشانه "ن" و ورود به شهرک الفبا خب بچه های گلم غنچه های نازم نشانه های جدید چجوری میومدن تو شهرک الفبا⁉️ بله با قطار. بازم مثل همیشه که نشانه های شهرک الفبا مشغول کار خودشون بودن صدای دو دو چی چی قطار بلند شد نشانه ها که خوشحال شدن که نشانه جدید داره میاد همه رفتن به ایستگاه قطار ببینن دوباره قطار چه نشانه ای رو آورده به شهرک🚞🚞 که دیدن دوتا خواهر برادر بامزه از قطار پیاده شدن که هر کدومشون یه دونه نون گرفتن بالای سرشون 🥯😍 نشانه ها تعجب کردن گفتن واااا چرا این خواهر برادر یه دونه نون گرفتن بالای سرشون☺️☺️ نشانه های جدید که متوجه شدن بقیه نشانه ها تعجب کردن به اونا سلام کردن و گفتن میخواین براتون بگیم چرا ما این کار رو کردیم⁉️ بقیه نشانه ها گفتن وای ببخشید ما یادمون رفت سلام کنیم بله بهمون بگین نشانه ی جدید گفت من و خواهرم پلو خیلی دوست نداریم و بیشتر وقتا غذاهی نونی میخوریم و برای همین خیلی نون دوست داریم و بیشتر وقتا توی صف نونوایی هستیم ولی من یه مدت ازبس خیلی نون میخوردم شکمم خیلی بزرگ و چاق شد ولی خواهرم همیشه فقط یه دونه نون میخورد واسه همین لاغره ولی منم تصمیم گرفتم برای اینکه دیگه چاقتر نشه شکمم فقط روزی یه دونه نون بخورم😍 واسه همین ما هر روز میریم نانوایی و یه دونه نون میخریم میذاریم رو سرمون و با خودمون میبریم🍞. نشانه ها گفتن چه جالب 😇🥰 حالا میشه خودتون رو معرفی کنید و اسمتون رو به ما بگید⁉️ گفتن بلهههههههه و شروع کردن به معرفی خودشون
🌈داستان ن کوچولو ن کوچولو جلو دوید و گفت: “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن یک نان پخت و به او داد. ن کوچولو نان را خورد و دوباره گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن هر چه نان پخت، ن کوچولو خورد.خمیر نان تمام شد. آتش تنور خاموش شد. اما ن کوچولو هنوز گرسنه بود. مامان ن به ن کوچولو گفت: “ نان تمام شد. حالا بیا بغلم تا قصه‌ی نان را برایت بگویم”. ن کوچولو پرید بغل مامانش و گفت: “ بگو…بگو…”! مامان ن گفت:” یکی بود، یکی نبود. ن کوچولویی بود که همیشه به مامانش می‌گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! ن کوچولو قصه را شنید و زود خوابش برد، مثل همیشه.