eitaa logo
تفکّر قرآنی _ زبان قرآن
2.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
124 فایل
#تفکّر_قرآنی تفکّر با قرآن است... تا انسان با چشمِ‌خدا ببیند همان شاهدبودن و شهیدشدن‌ @mrk_110
مشاهده در ایتا
دانلود
⚪️ هیچ زبانی به انسان، نزدیک‌تر از نیست، امّا برداشتِ ما از قرآن، برداشت فطری نیست! به خاطر این‌که زیادی بر ما تأثیر گذاشته است! یکی از برکاتی که در مورد صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله است، «اُمّی» بودن آن حضرت است. یکی از معانی «اُمّی» این است که، هیچ نفسی، بر نفسِ طیّب و طاهر ایشان تأثیر نگذاشته است! این یک امتیاز و از بزرگ‌ترین افتخارات است که آن حضرت برای ، تحت الشّعاع هیچ نفسی قرار نگرفته است! @tafakkorgorani
💌 💌 مسلّم است هر اندازه بهتر متوجه‌ی جایگاه و خاستگاه زبان قرآن باشیم، به همان اندازه رویکرد ما به قرآن بهتر خواهد بود و متوجه‌ی نحوه‌ی «بودنی» می‌شویم که آیات الهی به آن اشاره دارد و آن را در مقابل ما می‌گشاید. اهمیت این امر بنده را بر آن داشت تا عزیزان قبل از ورود به بحث قرآنی به موارد زیر توجه فرمایند تا اولاً: آماده‌ی حضور می‌شوند که قرآن بنا است در ما ایجاد کند. ثانیاً: از همان ابتدا بدانیم گمشده‌ی ما در نسبت با قرآن چیست و قرآن به عنوان کلام الهی چه انتظاری از ما دارد در نوع برخوردی که باید با آن داشته باشیم. عرایض خود را در نکات زیر تقدیم می‌کنم. 1- زبان قرآن، زبانی است که انسان می‌تواند به کمک آن زبان با حضور خدا در عالم نسبت برقرار کند و این، وقتی صورت می‌گیرد که با تدبّر در قرآن، به لایه‌ها‌ی زیرینِ زبان قرآن نزدیک شویم که آن نزدیکی به بنیاد روحی است که این زبان از آن برآمده‌است و از آن گزارش می‌دهد.  2- زبان قرآن از آن جهت که زبان فطرت است، جایگاه وجود ما است و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن به کمتر از آن قانع نباشیم و بتوانیم همواره بین خود و آن‌چه قرآن در مقابل ما می‌گشاید، در رفت و آمد باشیم که این نحوه‌ای از انس و نزدیکی با خود و با حقیقت است، از آن جهت که زبان قرآن موجب بسط وجودِ انسان می‌گردد تا خود را نسبت به همه چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکان تحقق آن با اُنس با قرآن فراهم می‌شود و در آن صورت نحوه‌ی زیست ما را شکل می‌دهد. 3- زبان قرآن، زبان قوام‌دهنده به «بودنی» است که هرکس برای اُنسِ با حقیقت باید در آن ورود کند تا وجودش بسط یابد و درکرانه‌ی «وجود» حاضر شود و بتواند همه چیز را به هم پیوند دهد. خداوند پیامبر خود را برانگیزاند تا محلّ ظهور زبان قرآن شود و تفکر، همان احساس حضور می‌باشد که انسان در وجودِ گسترده و گشوده‌ی خود می‌یابد. این همان پیداشدنِ نسبت انسان با «وجود» است. پیداشدنِ نسبت با وجودِ خود و وجود دیگر موجودات و دیگر انسان‌ها. در این راستا است که عالَمِ انسان گسترده می‌شود.  آری! زبانِ قرآن عالَم‌ساز است و بدبخت انسانی که عالَم ندارد تا در پیام «وجود»، سکنا گزیند و در تاریخِ خود که آینه‌ی ظهور اراده‌ی خاص الهی است، حاضر شود.  4- زبان قرآن، از آن جهت که زبان آشکارکردن «حقیقت» و «وجود» است و جایگاه عالَم را منعکس می‌کند، به ما امکان رابطه برقرارکردن با عالَم و آدم را می‌دهد، به شرطی که با همان روحیه‌ی آهنگین و لطیفانه و به صورتی هارمونیکِ قرآنی با همه‌چیز رابطه برقرار کنیم و در زبان قرآن سُکنی گزینیم.  5- زبان قرآن، زبانِ به ظهورآوردنِ عالَمی است که ما را فرا گرفته و با آن زبان می‌توان در همه‌ی عالم حاضر شد، بدون احساسِ دوگانگی بین خود و عالَم. درست به همان اندازه که آن زبان، آشکار می‌کند، رازگونه و ناآشکار است. تابلویی است که حقیقت در آن آشکار می‌‌شود، در حالی‌که حقیقت هیچ‌وقت آشکار نیست. از سنن عالم سخن می‌گوید، سنت‌هایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان می‌توان نحوه‌ی زندگی‌کردنِ اصیل را که زندگی‌کردن در سنن الهی است، به‌دست آورد. 6- اگر زبان اصیل، گزارش‌گر حقیقت است و دورانِ ما دوران تکنیک و به حجاب رفتن حقیقت می‌باشد، در این زمانه بهترین راهی که ما در مقابل خود داریم، زبان قرآن است و هوشیاری و تفکر، اقتضا می‌کند که مواظب باشیم زبانِ قرآن را گم نکنیم؛ زیرا گر زبانی اصیل نباشد، گزارش‌گر آن حقیقتی که راه نجات را نشان دهد، نخواهد بود. 7- وظیفه‌ی ما با آگاهی از جایگاه زبانِ قرآن، نسبت به روح زبان قرآن، پاسبانی و نگهبانی ازآن است تاکلام الهی نسبت به رسالتی که داردمحفوظ بماندوگرفتار زبان روزمرّه‌ی ما نگردد. 8- قرآن، آینه‌ی گشوده‌ای است که با هنرنماییِ تمام تلاش می‌کند نگاه ما را به عالم تسهیل کند، تا بتوانیم رابطه‌ای بین آن‌چه در روبه‌روی خود داریم، با عالم مثال برقرار کنیم و این، با نگاهی درست به عالم و آدم انجام می‌گیرد و این‌که بدون ‌واسطه‌ی محفوظات ذهنی با عالَم زندگی کنیم و نه با آن نوع آگاهی‌ها که درآن، انسان با مفهومی از واقعیتِ عالم به‌سر می‌برد. 9- در آیات قرآن حقیقت به صورت کلماتی آهنگین و لطیفانه و به صورتی هارمونیک به ظهور آمده ‌است تا روح انسان را در بر بگیرد و انسان‌ها نسبت به آن‌چه آن کلمات متذکر آن هستند، احساس دوگانگیِ سوبژه و اُبژه نکنند و بی‌عالم شوند. 10- آیات قرآن آن‌چنان است که عالَمی را در مقابل انسان می‌گشاید  تا انسان نسبتِ خود را با خدا و اسماء حسنای ‌او به صورت یگانه احساس کند و از این جهت قرآن، آینه‌ی رخداد حقیقت است، حقیقتی که در همه‌ی موجودات به‌خصوص در  تاریخ، قابل احساس است و انسان‌ها را در برگرفته.
تفکّر قرآنی _ زبان قرآن
▫️#جلسه چهارم ☑️سلسه جلسات ✔️ #تفکّر_قرآنی 🔈 استاد #نجات_بخش 🕜 25 آذر 99 💌 @tafakkorgorani
در این جلسه: ⬅️ 5- ، زبانِ به ظهورآوردنِ عالَمی است که ما را فرا گرفته و با آن زبان می‌توان در همه‌ی عالم حاضر شد، بدون احساسِ دوگانگی بین خود و عالَم. درست به همان اندازه که آن زبان، آشکار میکند، رازگونه و ناآشکار است! تابلویی است که حقیقت در آن آشکار می‌‌شود، در حالی‌که حقیقت هیچ‌وقت آشکار نیست! از سنن عالم سخن می‌گوید، سنّت‌هایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان می‌توان نحوه‌ی زندگی‌کردنِ را که زندگی‌کردن در سنن الهی است، به‌دست آورد. ▫️ ▫️ 💌 @tafakkorgorani
‌‌ سخنی که در وجود دارد، غیر از آن سخنی است که ما به‌ عنوان مثال، در یک متنِ پژوهشی از فلان روانشناس به‌دست می‌آوریم. لحن و آهنگی خاصّ برای خود دارد و با روحیه‌ و هدفی خاص بیان شده است تا ما را از آن خطری که در معرض آن هستیم به بیرون پرتاب کند و در مسیری قرار دهد تا با آن روحیه، در عالَم دیگر وارد شویم. برایِ خود عالَمی متفاوت دارد و یک زبانِ سرد و بی‌روح نیست؛ باید مواظب باشیم را در حدّ یک متنِ پژوهشی تقلیل ندهیم!‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@tafakkor_qurani
‌ امروزه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که یک نوع دوگانگی بینِ حقیقت و نحوه‌ی زندگی ما وجود دارد! در فضاهای دینیِ ما مناسباتی وجود دارد که با مناسباتِ حاکم بر زندگیِ ما متفاوت است! برای عبور از این مساله، این است که می‌تواند این دوگانگی بینِ ما و جهانِ موجود را از بین ببرد. اگر ما در طلبِ عالَمی هستیم که در آن یک نوع یگانگی‌ وجود داشته باشد، یا به‌تعبیری کارِ ما، تجارتِ ما، زندگیِ خانوادگیِ ما، عینِ عبادتِ ما باشد، این زبان است که این مساله را برای ما پیش می‌آورد. ‌ ما چه نسبتی با زندگیِ بیرونِ خود داریم؟ پای خود را از هیات یا مسجد که بیرون می‌گذاریم، انگار که دیگر با معنویت غریبه ایم و دیگر نسبتی با آن نداریم! اگر این مسأله برایمان جدّی باشد، آن‌وقت یک طلبی در ما پیش می‌آید.‌.. تنها چیزی که می‌تواند برای ما یک عالَمی را به ظهور برساند، تا در آن عالَم احساسِ یگانگی بین امورِ مختلف داشته باشیم، زبان است. با زبان قرآن یا به‌تعبیری، زبان اصیلِ دین، می‌توانیم به جهانی نظر بیندازیم که در آن دیگر همه چیز یگانه است.‌ ‌‌ ‌ ‌@tafakkor_qurani
‌ وقتی به شهید حاج قاسم سلیمانی نگاه می‌کنیم، شاید این سوال برایِ ما پیش می‌آید که، ایشان چطور توانسته، آن پیچیده‌‌ترین صحنه‌های زندگی مثلِ جنگیدن را، با حیاتِ دینیِ خود جمع کند؟!‌ قاعدتاً مناسبات جنگیدن این است که در جنگ، ما یک عدّه را می‌کُشیم و یک عدّه هم می‌خواهند ما را بکُشند! امّا حاج قاسم در چه عالَمی وارد شده بود که این دشمنی‌ها، او را از حیات دینی‌اش خارج نکرد؟‌ در زندگیِ روزمرّه مثلاً اگر کسی بخواهد کسب‌و‌تجارتی به هم بزند، وقتی وارد بازار می‌شود، می‌بیند مثلاً اگر فلان دروغ را نگوید یا فلان حرف را نزند کاسب نمی‌شود! شاید گاهی باید به‌ضرورت دروغی هم بگوید! امّا یک صحنه‌ی خیلی پیچیده‌تر از این در جنگ وجود دارد. شاید در تجارت آدم‌های صاف و صادقی را پیدا می‌کنیم، ولی وقتی به جنگ با دشمن می‌رویم، طرفِ مقابلِ ما، قطعاً ایستاده تا ما را بکُشد! امّا سوال این است که ما چه‌طور می‌توانیم به یک نوع حیاتِ دینی فکرکنیم که غلبه‌ی بر دشمن، ما را از آن حیاتِ دینی‌ِمان خارج نکند؟! این‌جاست که می‌بینیم انگار با زبانِ است که شهدا و حاج قاسم‌ها، راه برایشان آشکار می‌شود.‌ شهدا "ماورایِ این پیروزی‌ها و شکست‌ها" توانسته اند در صحنه‌های جنگ حاضر شوند و همه چیز را در یَدقدرتِ خدا ببینند.‌ آن چیزی که انسان‌ها را از این مناسبات روزمرّه‌ی زندگی‌ جدا می‌کند و باعث می‌شود تا بتوانیم همه چیز را در یَدِقدرت خدا ببینیم، همین است. ‌‌ ‌‌ ‌@tafakkor_qurani
سخن خداست، تا ما از نگاهِ خدا به جهان بنگریم. نوعِ نگاهِ خداوند در آشکار شده است. سخنِ خدا، نوعِ نگاهِ خداوند به این عالَم است.‌ ما در اُنس با ، گویی از چشمِ خدا به جهان می‌نگریم؛ وقتی از چشم خدا به جهان نگاه‌ کردیم، دیگر دسیسه و مکرِ کسی برای انسان بزرگ جلوه داده نمی‌شود و انسان را از حیات دینی خارج نمی‌کند. یک زاویه‌ و نوع نگاهی دیگر برای نگاه انسان به جهان است.‌‌ در اُنس با ، انسان وسعت نظر پیدا می‌کند. مثلاً اگر یک نفر توهینی هم به ما کرد، با دید قرآنی، این حرف را به شکل دیگری می‌بیند، مثلاً می‌گوییم: حالا این شخص یک حرفی ام زد! ، زبانِ به ظهور در آوردنِ این عالَم است.‌‌ اُنس با است که، وسعت نظری در مواجهه با عالَم به انسان می‌دهد تا در مشکلاتِ روزمرّه، دیگر حالتِ انفعالی به خود نگیرد! امروزه زمانه‌ای است که ما وقتی واردِ جهان و مناسبات بیرون می‌شویم، متاسّفانه ناخواسته منفعل از شرایط بیرون می‌شویم و در انفعال از شرایط پیش آمده‌ی بیرونی تصمیم می‌گیریم! ما تلاش می‌کنیم بتوانیم از این انفعال در بیاییم، باید طالبِ آن حیاتِ دینی اصیل باشیم. باید از نگاهی دیگر با سخن الهی روبرو شد و تنها در اُنس با است که انسان می‌تواند واجد نگاهی از این دست شود.‌ ‌@tafakkor_qurani
‌ ‌ آیات ، قلبِ ما را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. قرآن قلبِ انسان را استوار می‌کند. با آیات قرآن است که می‌توانیم درست به پیرامون خود نگاه کنیم و در آن موضعِ انفعالی از زمانه‌ی خود قرار نگیریم.‌ ما را وارد عالَمی می‌کند که در آن عالَم، دیگر خیلی از چیزها نمی‌تواند بر انسان اثرِ سوء بگذارد و انسان منفعل از محیطِ پیرامونِ خودش نمی‌شود. این واژه‌ی عالَم را اگر بخواهیم توضیح دهیم، این است که، مثلاً به شخصی می‌گوییم: تو انگار در دنیایِ خودت هستی؟! انگار حواسَت نیست؟! ما در زمانه‌ و دنیایی زندگی می‌کنیم که دیگر حواسمان به خیلی از شیطنت‌ها نیست! عالَمِ ، یک عالَم حقیقی است، عالَمی وهمی نیست و ما در اُنس با ، گرفتارِ توهّم نمی‌شویم. حاج قاسم را ببینیم؛ ایشان به‌شکلی وارد صحنه‌ی جنگ می‌شدند که همیشه فتوحات نصیبشان می‌شد، یعنی این‌طور نیست که بی‌خیالی به سرش زده باشد، متوهّم باشد و با توهّم پیش برود و بعد هم شکست بخورد! حاج قاسم گاهی حتّی متوجّه است که مستقیماً دارد به سمت قتلگاه می‌رود و غافلگیرِ شرایط موجود نمی‌شود! سال‌ها می‌خواستند حاج قاسم را ترور کنند و نمی‌توانستند، ولی یک جایی هست که حاج قاسم خودش دارد به سمت قتلگاه می‌رود، یعنی این‌قدر در موضعش فعّال است و منفعل نیست، می‌داند دارد چه‌کار می‌کند! حاج قاسم این دانستن را از کجا به‌دست آورده است؟‌ عالَمِ او عالَمی وهمی و خیالی نیست، یک عالَم حقیقی است.‌ در جواب باید گفت: در نظر به است که جهان برایِ حاج قاسم آشکار می‌شود و این جهان برای او جهانی با مناسبات حقیقی است.‌ خودِ ترامپ هم یک وقت می‌رسد که احساس می‌کند، عجب غلطی کرده است! چطور من نقشه‌‌ی او را نفهمیدم! چطور من نفهمیدم که سلیمانی اتفاقاً می‌خواهد بیاید و منطقه را آزاد کند؟ سلیمانی این دفعه با کشته‌شدنِ خود توسّط من منطقه را آزاد خواهد کرد، این دفعه نقشه‌ی قاسم عوض شده است! وقتی خودِ حاج قاسم می‌گوید: آقای ترامپ! من برای شما کافی هستم… من [ترامپ] چرا متوجّه نشدم او دارد چه می‌گوید؟ ‌‌ ‌ ‌@tafakkor_qurani