eitaa logo
💞🍃✍️کمی باقرآن باشیم💞🍃✍️
143 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است نفس كشيدن بين غبارها سخت است سرودن از حرم بي مزارها سخت است چگونه شعر بگويد دلي كه مي‌گيرد الا بقيع! چرا شاعرت نمي‌ميرد قرار نيست تو را بي سبب بهانه كنم ولي بگو كه دلم را كجا روانه كنم كبوتري كه در اين خانه لانه داشته است در آستان رضا آشيانه داشته است چگونه باخبر از آن سراي درد و غم است دلش خوش است كه نامش كبوتر حرم است بقيع، سامره و كربلا و مشهد نيست در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش ولي بقيع، بهشتي‌ست با چهار مزار بقيع مژده سالي‌ست با چهار بهار چهار مظهر غربت، چهار تن مظلوم چهار قبر غريب از چهارده معصوم فقط ميان بقيع است اين قرار و تمام به يك سلام شوي زائر چهار امام ولي نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز به سينه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمقِ دلِ ديده‌اي كه پُر ابر است به مادري كه بدون حرم، نه بي قبر است اگر سلام تو آتش به سينه‌ات افروخت از آن دري‌ست كه روزي ميان آتش سوخت مرا ببخش! نمي‌خواهم آتشت بزنم چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم ز هرُم شعله‌ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند ميان تلخي آن صحنه‌ي غبارآلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم‌انگير چند سال گذشت كه باز خاطره‌ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي‌ست و باز شاهد مردي ز خاندان علي‌ست... ...كه باز آمده آتش در آستانه‌ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه‌ي او رسيده‌اند كه از باغ، لاله را ببرند امام صادق هفتاد ساله را ببرند تصورش چقدر سخت مي‌شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه مي‌دود اي واي كسي نگفت مگر پيرمرد بردن داشت؟! تن نحيف مگر تازيانه خوردن داشت؟! ميان گريه‌ي آرام او بلند نخند به دست بي رمقش لااقل طناب مبند ميان سينه‌ي او روضه‌ي مدينه به‌پاست طنين روضه‌اش از «واي مادرش» پيداست عزيز فاطمه را بي اراده مي‌بردند همه سواره و او را پياده مي‌بردند دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب اگرچه رفت ولي قامتش خميده نبود به ني مقابل چشمش سَر بُريده نبود اگرچه رفت ولي سلسله به شانه نداشت به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک می‌دوید آشفته‌رو ماه تمامی روی خاک بی عمامه، بی عصا، بی‌تاب قرآن می‌دوید چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک رشته‌ی پوسیده‌ای را روی مرکب دیده‌ام عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک... می‌چکاند ابیات بر پای دری، آن نیمه‌شب روضه‌هایی شور را با تلخ‌کامی روی خاک از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ ریخت در تعجیل‌شان وادِی السَّلامی روی خاک از مدینه تا مدینه اسم‌هایی اعظم‌ست اسم‌هایی روی نی، چندین اسامی روی خاک قبله‌ی حاجاتِ ما را بی‌نمازان می‌برند می‌رود در دست بت ‌«بیت الحرامی» روی خاک © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بردند برای همه دنیا خبرش را غمنامه‌ای از سرخی چشمان ترش را حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش آتش زده زهری همه‌ی بال و پرش را هم سن زیادش سبب خستگی‌اش شد هم شعله زده زهر تمام جگرش را اطفال و عیالش همگی دل نگرانند سوزانده ز آهش همه‌ی دوروبرش را آن‌شب که پی مرکب دشمن به زمین خورد آن شب که شکستند گمانم کمرش را بی حرمتی و بی ادبی شد به مقامش بدجور شکستند دل شعله‌ورش را آن‌قدر تنش آب شده گوشه‌ی بستر دیدند همه حالِ بدِ محتضرش را عمریست برای دل خود روضه گرفته پُرکرده غم کوچه فضای سحرش را سخت است برایش که فراموش نماید آن مادر و آن ناله‌ی درپشت درش را ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه حرف من، سخن هر فقیه آگاه است: عزای حضرت صادق شعائر الله است بهشت مقصد هر دسته‌ی عزاداری‌ست سلوک شیعه در این شاه‌راه، کوتاه است مدینه منتظر دسته‌های سینه‌زنی‌ست مدینه چشم به راه بقیة الله است به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است به شُرطه‌ها برسانید بَدْر در راه است بقیع، جنت الاعلاست در سراسر روز بقیع عرش خداوند در سحرگاه است چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است چه شمع‌ها به بقیع از خجالت آب شدند نگاه کردن قبر غریب، جانکاه است به جعفر ابن محمد چنین نخواهد ماند مدینه چشم به راه بقیة الله است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب، دردِسرساز است به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم کنار منبر من مکتب جدید زدند در آن غبارِ زمان، چشمۀ هدی بودم حقیقت همه قرآن میان قلب من است منم که بر همۀ خلق رهنما بودم شبی که از همه سو ریختند در خانه فقط به یاد غریبیِ مرتضی بودم قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم سحر که غرق مناجات با خدا بودم اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی به یاد شام غریبان کربلا بودم سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم کمی ز روضۀ گودال بر سرم آمد به گیسوان پریشان چو در نوا بودم نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما به یاد قاری بالای نیزه‌ها بودم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر دور کمر شال بهم ریخته دارد اندام کهنسال بهم ریخته دارد آتش نکشانید بر این خانه که این مرد از فاطمیه حال بهم ریخته دارد مانند علی رد طناب‌ست به دستش در بند، پر و بال بهم ریخته دارد آرام برو... پشت سرت از نفس افتاد آقا قد چون دالِ بهم ریخته دارد حالا سر پیری به روی خاک نشسته پیراهنِ پامالِ بهم ریخته دارد افتاده زمین پشت فرس، یاد رقیه چشم تَر و احوالِ بهم ریخته دارد خون از کف پایش به زمین ریخت و فریاد از آن همه خلخال بهم ریخته دارد مثل همه‌ی عمر فقط گریه و زاری بر روضه‌ی گودالِ بهم ریخته دارد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله به انتظار پناه تو یا ولی الله نشسته بر سر راه تو یا ولی الله تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی تو سرپناه من و خانواده‌ام هستی حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه الا امیر و علمدار مکتب شیعه! به لطف کرسی درس تو جعفری شده‌ام من از دعای شما بوده حیدری شده‌ام تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا اصول دینی و قرآن ناطقی مولا و ماورای تمام حقایقی مولا تویی که پیر و مراد نوابغی مولا دو دست خالی من هم دخیل احسان‌ات سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد میان آن همه، شاگردِ سربه زیر تو شد هر آن که سوی تو آمد اداره‌اش کردی کسی که زائرتان شد "زراره" اش کردی ششم ستاره‌ی دنباله‌دار زهرایی ششم مربی فقه و اصول دنیایی دلیل خلق زمین بلکه آسمان‌هایی تو که مقرب محبوب حق تعالایی فقط نه جانِ جهان و جهانِ جان هستی هماره مرجع تقلید شیعیان هستی بیا و پای دلم را به خانه‌ات وا کن "حضور می‌طلبم سینه را مصفا کن" ز شوق، دیده‌ی من را شبیه دریا کن تنور خانه‌ی خود را سپس مهیا کن حلال مهر شما قطره قطره‌ی خونم خلیل نار تو هستم، ز نسل "هارونم" همیشه عطر حضورت در این حوالی هست و با روایت تو عشق و شور و حالی هست سحر، حسینیه، جایت همیشه خالی هست به یاد روضه‌ی تو در دلم ملالی هست برای زائر خود سایبان نداری که... کنار تربت خود روضه‌خوان نداری که... شبی که خانه‌ات آقا پُر از خطر شده بود شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود شبی که مادر مظلومه نوحه‌گر شده بود شبی که دشمنت از بام حمله‌ور شده بود تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی میان نافله‌ات غرق ربنا بودی به زیر سایه‌ی شعله اگر که مویت سوخت به یاد گونه‌ی سرخی دوباره رویت سوخت به جبر، فرصتِ کوتاهِ گفتگویت سوخت شبیه تشنه‌لبِ کربلا گلویت سوخت سر برهنه، بدون عصا کجا رفتی ؟؟ به دست بسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟؟ میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی "کشید بند طناب و به سرعت افتادی" کنار مرکب دشمن به شدت افتادی عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد صدای ناله‌ی جانسوز مادرت امد چه کرده با دلت آقا جفای پی در پی شکنجه و تبعات بلای پی در پی تمسخر همه و ناسزای پی در پی هجوم درد و غم و غصه‌های پی در پی ز خون کنج لبت یاد باغ لاله کنم دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم سه ساله گفتم و نام رقیه‌جان آمد سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد همین‌که حضرت زهرا به روضه‌مان آمد صدای ناله‌ی جانسوز روضه‌خوان آمد: فراق شاپرکی را سراغ دارم که... دو گوش دخترکی را سراغ دارم که ... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاسه‌ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه‌های بی شرمی نبریدش برهنه‌پا اینطور از همین کوچه‌های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی‌ست مثل ابر بهار می‌بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه‌ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه‌ی مولاست از غم چهره‌ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه‌اش می‌سوخت ناگهان در میان آتش داشت_ همه‌ی آشیانه‌اش می‌سوخت بین دود و شراره‌ها آن‌جا فکر گل‌های پرپرش افتاد در ِآتش‌گرفته را می‌دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می‌دید به لبش بود آه و واویلا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید آتش ِخیمه‌های عاشورا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید گیسوانی که آخرش می‌سوخت وسط شعله‌های نامردی عمه‌ای را که معجرش می‌سوخت گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید غارت خیمه‌های زن‌ها را روضه می‌خواند در دلش آن‌جا بر نوک نیزه اشک سقا را ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاش درد فراق درمان داشت یا که هجرانِ یار پایان داشت در مدینه شبِ شهادتِ تو دسته‌های عزات جریان داشت خواستم در مدینه گریه کنم هرکجا رفته‌ام نگهبان داشت کاش شهر تو جای وهابی شیعیانی شبیه ایران داشت از تو و مکتب شما بوده هر فقیهی که درس عرفان داشت این دوچشمان ابری‌ام آقا در غم تو هوای باران داشت اول روضه با خودم گفتم کاش امشب مدینه مهمان داشت از تو و ماجرای تو خوانده تا زمانی که نوکرت جان داشت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارد میان هیئت خود گریه می‌کند با اهل بیت عصمت خود گریه می‌کند با داغ هتک حرمت خود گریه می‌کند دارد برای غربت خود گریه می‌کند آتش گرفت خانه‌اش اما سپر نداشت بینِ چهار هزار نفر یک نفر نداشت مشعل‌به‌دست‌ها وسط خانه ریختند یک عده بی حیا وسط خانه ریختند تا اینکه بی هوا وسط خانه ریختند اموالِ خانه را وسط خانه ریختند بین نماز بود و مجالش نداده‌اند حتی امان به اهل و عیالش نداده‌اند بین هجوم بی خبر و یاد مادر است دیوارهای شعله‌ور و یاد مادر است تنها میان درد سر و یاد مادر است افتاده است پشت در و یاد مادر است شکر خدا خمیده به دیوار بر نخورد بال و پرش به تیزی مسمار بر نخورد این پیرِ سالخورده عصا بر نداشته آرام‌تر هنوز عبا بر نداشته نعلین خویش را به خدا بر نداشته شیخِ حرم عمامه چرا بر نداشته او را کشان کشان وسط کوچه می‌کِشند در پیش این و آن وسط کوچه می‌کِشند آتش مسیر رفتن او را گرفته است طفلی ز ترس دامن او را گرفته است چه بد طناب گردن او را گرفته است راه نفس کشیدن او را گرفته است از بس دویده، خسته شده، بی رمق شده این پیرمردِ غمزده خیس عرق شده گیرم خمیده در بر انظار رفته است پای برهنه از سر بازار رفته است گیرم به پای هر قدمش خار رفته است با دستِ بسته مجلس اغیار رفته است شکر خدا که پیرهنش پا نخورده است در زیر چکمه‌ها دهنش پا نخورده است می‌گفت بین ازدحام: آه عمّه جان افتاده بود یاد خیام؛ آه عمّه جان آه از نگاه مردم عام؛ آه عمّه جان از ماجرای بزم حرام؛ آه عمّه جان دستش به روی خاک به سردی گرفته شد بار دگر محاسن مردی گرفته شد... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زبان مبارک امام صادق(ع) نوحوا علی الحسین که این کار فاطمه‌ست این اشکِ دیده‌ها همگی یار فاطمه‌ست نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود نوحوا علی الحسین که لب‌تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحوا علی الحسین که در خاک و خون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحوا علی الحسین که در بین ازدحام با ضربه‌ی دوازدهم کار شد تمام نوحوا علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوا علی الحسین که می‌دید خواهرش تاراج می‌شود همه هستش برابرش نوحوا علی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریده‌ی او باز مانده بود نوحوا علی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگ‌های گردنش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ او آفتاب روشن و صادق بود گِردش پر از ستارۀ عاشق بود نبض ستارگان همه در دستش افلاک علم، واله و سرمستش او مردی از تبار پیمبر بود نقش نگاهش آینه‌پرور بود چون باغ، علم «علَّم الاسمایش» می‌ریخت غنچه‌غنچه، ز لب‌هایش او باغبان باغ معارف بود محبوب قلب عامی و عارف بود... دریای غرق موج فضیلت بود اوج کمال، اوج فضیلت بود آن مهر ذرّه پرور افلاکی سرچشمۀ مجاهدت و پاکی احیاگر معالم قرآن بود بر پیکر شریعت ما جان بود تجدید کرد سنّت جدّش را نشناختند حرمت و حدّش را روزی که زهر زد به دلش آتش منصور زد در آب و گلش آتش شوق سفر به عالم دیگر داشت دل‌تنگ بود و دیدۀ سوی در داشت هنگام پر گشودن و رفتن بود پرواز روح از قفس تن بود احضار کرد جملۀ خویشان را شیرازه بست جمع پریشان را چون دید اهل‌بیت همه جمع‌اند پروانگان شیفتۀ شمع‌اند مثل همیشه دغدغه‌اش دین بود در واپسین نفس سخنش این بود: هر کس سبک شمرد نمازش را نشناخته‌ست گوهر رازش را در سایه‌سار چتر شفاعت نیست با او شمیم و عطر شفاعت نیست چون کعبه‌ای که قبله‌نما دارد ای عاشقان بهشت بها دارد گفت این حدیث و هدیه به جانان داد ذکر نماز روی لبش... جان داد فردا چه می‌دهیم جوابش را؟ وقتی حدیث روشن و نابش را- دادیم ما به دست فراموشی دست سکوت و سایۀ خاموشی او رفت و ماند مکتب او تنها ماندیم ما و مرثیه خواندن‌ها آن مکتبی که هست جهان‌افروز از تربتش غریب‌تر است امروز «قالَ الامام صادقِ» ما کم شد دریا بدل به قطره و شبنم شد دل‌های مهربان، شده دور از هم داریم شکوه وقت عبور از هم یاد آن که بود، مسجد ما سنگر صحن و رواق آن، همه روشنگر مسجد، به چلچراغ مزین شد محراب، مثل آینه روشن شد! اما نماز چشم به در مانده نخلی در انتظار ثمر مانده مسجد گرفته گرد ملال امروز محزون شده صدای بلال امروز مسجد پر از جماعت کم‌رنگ است گلدسته رنگ باخته، غم رنگ است از بس که دل ز دایره بیرون شد اشک کبوتران حرم خون شد در آن حرم که شمع و چراغی نیست یک لاله بی‌نشانی داغی نیست دل‌ها در آرزوی بقیع او پر می‌کشد به سوی بقیع او... سوی بقیع، باغ گل یاسین آنجا که دیده داغ گل یاسین آنجا که اشک ماه سرازیر است آنجا که پشت پنجره دلگیر است ✍استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدا زدم سر سجاده ی دعا، زهرا چرا که هست به ما حجتِ خدا زهرا همین‌که ناله زدم یاد روضه‌ها، زهرا میان شعله، درِ خانه سوخت، یا زهرا به روی آتشِ برخاسته میان حریم قدم زدم که بدانند أنا ابنُ ابراهیم گرفته‌اند دم سجده‌ام، مجالم را به ناسزا چه بهم ریختند حالم را کسی نکرد مراعات سن و سالم را گرفته‌اند به سخره، قد هلالم را؟! به من مجال ندادند قدر یک نفسی میان نافله، سجاده را کشید کسی تمام شهر به ما ظلم بی عدد کردند به یکدگر سر این ظلم‌ها مدد کردند چرا عبای مرا زیر پا لگد کردند؟! چقدر با منِ شیخ الائمه بد کردند رفیق‌های پُر از ادعا کجا بودند؟! زمان واقعه، شاگردها کجا بودند؟! شدم زمان تهاجم عذاب، مثل علی زمانه بر سر من شد خراب، مثل علی غمم به سینه شده بی حساب، مثل علی دو دستِ بسته میانِ طناب، مثل علی چقدر مثل علی ماتمم شد اما نه فقط زدند مرا با لگد، زنم را نه به پشت اسب، شبانه دوانده‌اند مرا به روی خاک به کینه کشانده‌اند مرا شبیه آینه بودم، شکانده‌اند مرا به یاد داغ رقیه رسانده‌اند مرا مرا میان گذرگاه، کو به کو بردند چقدر داد کشیدند و آبرو بردند اگرچه سوختم از غصه، خون جگر نشدم به آتش غم فرزند، شعله‌ور نشدم عذاب، با غم جان‌کندنِ پسر نشدم کنار کاظم خود، مثل محتضر نشدم به یاد داغ و عزای حسین نوحه کنید تمام عمر برای حسین نوحه کنید خودم اسیر شدم، خواهرم اسیر نشد کسی به نیت نیزه‌زدن اجیر نشد چنان حسین کسی زیر دشنه، پیر نشد نصیب پیکر من تکه‌ای حصیر نشد زدند بعد کشاکش برای پیرهنش هزار و نهصد و پنجاه ضربه بر بدنش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زبان مبارک امام صادق(ع) امان از بادها... سوزان وزیدند امان از تیغ‌ها برّان رسیدند ألا یا اهلَ العالم جد من را به روی خاک‌ها عریان کشیدند ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه سرش را با لب عطشان بریدند سواره ده نفر ناپاک‌زاده به روی آن تن بی‌جان دویدند جسارت بر تنش کردند اما فقط از رأس او قرآن شنیدند سرش را داده‌اند و با بهایش نمی‌دانم چقدری نان خریدند؟! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صداقت گوشه‌ای از بی نهایت حُسن رفتارش هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش شعاعی از رُخَش تابید و توحید مفضّل شد کمال شیعه مدیونِ کلام پُر هوادارش تقّیه کرد و همچون پیله شد پروانه‌ی دین را نمایان گشت بعد از سال‌ها آثار ایثارش سرِپاییم اگر از لطف قال الصادق اوییم که عنوان رئیس مذهبِ شیعه سزاوارش هزاران لعنت و نفرین به منصور دوانیقی که آمد با سلاح طعنه و تهمت به پیکارش خدا لعنت کند هر کس به او بی احترامی کرد امام شیعه را بردند ابترها به اجبارش ربیع بی حیا مهلت نداد عمامه بگذارد عزادارم عزادارم عزادارم عزادارش شباهت‌های بسیاری میان اوست با زهرا چه از پهلو، چه از سینه، چه از بازو، چه رخسارش مدینه خاطراتی تلخ همچون کربلا دارد پُر از داغ‌ست در سینه، چه از کوچه، چه بازارش به روی نیزه می‌بردند رأسِ پور حیدر را بمیرم آفتابِ داغ هم می‌داد آزارش ** خودش فرمود هرکس گریه بر جد غریبم کرد نمی‌بینند او را در صف محشر گرفتارش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بُردند اگر هجوم به بیت مطهّرش در پشت در نبود گرانمایه همسرش شد بسته گرچه به ریسمان دو دست او بر سر نبود تیغ عدوی ستمگرش گیرم که گشت همسر او غرقِ غم ولی دیگر نخورد ضرب غلافی به پیکرش گیرم که ریخت اشک عزیزانش از جفا دیگر نسوخت لاله‌ی کوثر برابرش گیرم که بود مادر طفلان او غمین دیگر نبود غنچه‌ی نشکفته پرپرش باید گریست در غم آن طفل نازنین طفلی که دید حادثه در بطنِ مادرش با آن که برد پای پیاده عدو ورا دیگر نبود شاهد آن لحظه دخترش عمامه‌اش فتاد اگر چه ز سر ولی دیگر نبود هجمه‌ی نا اهل بر سرش از غصّه دید گریه‌ی اهل و عیال خود امّا ندید صدْمه به پهلوی همسرش گرچه نشست آه و فغانش به دل ولی سیلی نخورد بر رخ تنها صنوبرش خون می‌شود دو دیده‌ی "یاسر" چو قلب یار زین ظلمِ بی شمار که سخت‌ است باورش ✍ (یاسر) © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سایه‌نشینِ رحمت شیخ الائمه‌ایم حیرانِ از کرامت شیخ الائمه‌ایم سینه به سینه لطف مدامش به ما رسید لبریزِ از محبت شیخ الائمه‌ایم از بین هرچه مذهب و دین و عقیده‌ای ما پیروانِ نهضت شیخ الائمه‌ایم آری اگر که خادم سلطانِ مشهدیم مدیونِ به امامت شیخ الائمه‌ایم فرموده‌ است: شیعه‌ی ما از سرشت ماست یعنی که در حمایت شیخ الائمه‌ایم در عرصه‌ی قیامت و آن روزِ بی کسی ما شامل شفاعت شیخ الائمه‌ایم یک گوشه از مصیبت او قبر خاکی‌اش در حسرتِ زیارت شیخ الائمه‌ایم اما چقدر روضه‌ی او مثل مرتضاست ما روضه‌خوانِ حضرت شیخ الائمه‌ایم دستان بسته، آتش و دیوار و کوچه‌ها گریه کنانِ غربت شیخ الائمه‌ایم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود؟ یا مگر ریحانه‌ی صدّیقه‌ی اطهر نبود؟ با چه تقصیر و گنه بر خانه‌اش آتش زدند؟ اجر نشر دانش او شعله‌ی آذر نبود اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او در دل شب حمله بر باب‌ُ اللَهِ اکبر نبود نیمه‌شب کز خانه می‌بردند صاحب خانه را بر روی دوشش عبا، عمامه‌اش بر سر نبود از برای بردن مولا، کس از ابن ربیع سنگدل‌تر، بی‌حیاتر، بلکه ظالم‌تر نبود او پیاده می‌دوید و این به اسب خود سوار گوئیا در سینه‌ی تنگش نفس دیگر نبود دیدن بابا در آن حالت پسر را می‌کُشد خوب شد همراه بابا موسیِ جعفر نبود از شرارِ زهر مثل شمع سوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن این ستم باللَه روا بر آل پیغمبر نبود «میثم» آن روزی که شد آن پیکر پاکیزه دفن محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود ✍استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
1_4697209085.mp3
4.23M
حاج_محمود_کریمی آن طائر بهشتی ( واویلا ، واویلا ) تنها در آشیانه ( واویلا ، واویلا ) چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه ( واویلا ، واویلا ) سوزش شرار سینه ( واویلا ، واویلا ) ذکرش ترانه ی دل ( واویلا ، واویلا ) آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه ( واویلا ، واویلا ) کی دیده زاهدی را ( واویلا ، واویلا ) وقت عبادت شب ( واویلا ، واویلا ) با دست بسته دشمن ( واویلا ، واویلا ) بیرون بَرَد ز خانه ( واویلا ، واویلا ) او با کُهولت سن ( واویلا ، واویلا ) با قامت خمیده ( واویلا ، واویلا ) این با قساوت قلب ( واویلا ، واویلا ) در دست تازیانه ( واویلا ، واویلا ) آن زاده ی پیمبر ارثیّه اش ز حیدر ( واویلا ، واویلا ) این بود کز سرایش ( واویلا ، واویلا ) آتش کِشد زبانه ( واویلا ، واویلا ) هر چند خانه اش سوخت ( واویلا ، واویلا ) از دود و شعله افروخت ( واویلا ، واویلا ) دیگر نخورد یارش ( واویلا ، واویلا ) سیلی در آستانه ( واویلا ، واویلا ) آن عزّت رفیعش ( واویلا ، واویلا ) آن غربت بقیعش ( واویلا ، واویلا ) جز تلّ خاک نبوَد ( واویلا ، واویلا ) از قبر او نشانه ( واویلا ، واویلا ) @babollharam ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود؟ یا مگر ریحانه‌ی صدّیقه‌ی اطهر نبود؟ با چه تقصیر و گنه بر خانه‌اش آتش زدند؟ اجر نشر دانش او شعله‌ی آذر نبود اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او در دل شب حمله بر باب‌ُ اللَهِ اکبر نبود نیمه‌شب کز خانه می‌بردند صاحب خانه را بر روی دوشش عبا، عمامه‌اش بر سر نبود از برای بردن مولا، کس از ابن ربیع سنگدل‌تر، بی‌حیاتر، بلکه ظالم‌تر نبود او پیاده می‌دوید و این به اسب خود سوار گوئیا در سینه‌ی تنگش نفس دیگر نبود دیدن بابا در آن حالت پسر را می‌کُشد خوب شد همراه بابا موسیِ جعفر نبود از شرارِ زهر مثل شمع سوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن این ستم باللَه روا بر آل پیغمبر نبود «میثم» آن روزی که شد آن پیکر پاکیزه دفن محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود ✍استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
. (علیه السلام) ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● رفت از جها ن آئینه ی حقایق چشم وچراغ دین امام صادق شهر مدینه کربلاشد= بیت ولاغرق عزاشد بقیة الله= آجر ک الله = بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● کرده دلم یاد مدینه آ مروز بشنو تو فریاد مدینه امروز شد کشته مظهر حقایق= رهبر دین امام صادق بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● مداد عالم شیعه را نوید است افضل من الدما ء هر شهید است عالم عالمان توهستی = پناه شیعیان توهستی بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● مکتب تو مکتب آ سما نی است مذهب تو مذهب جاودانی است قبر تو خلوتگه راز است= کلام آخرت نماز است بقیة الله آجرک الله = بقیة الله آجرک الله. @babollharam .
در دوران امامت امام صادق(ع)، به علت ضعف حکومت اموی، آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحث‌های علمی بسیاری در موضوعات مختلف درگرفت. این آزادی علمی و دینی که برای کمتر امامی از ائمه دوازده‌گانه وجود داشت، سبب شد تا شاگردان امام آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند.  فضای باز علمی سبب شد از امام صادق(ع) روایات فراوانی در زمینه‌های گوناگونِ فقه، کلام و... نقل شود. به گفته ابن‌حَجَر هیتمی، مردم از او دانش‌های فراوان نقل می‌کردند و آوازه او به همه جا رسیده بود. ابوبحر جاحظ هم نوشته است دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود. حسن بن علی وَشّاء هم گفته است که نهصد نفر را در مسجد کوفه دیده است که از امام صادق(ع) حدیث نقل می‌کردند. علامه طهرانی معتقد است که پس از ارتحال پیامبر(ص) و حوادث تلخی که در رابطه با تحریف حقیقت اسلام و انحراف آن از مکتب اهلبیت(ع) رخ داد جامعه مسلمین نیاز به دو تکان وشوک و نهضت داشت یک شوک عملی به منظور بیدار ساختن امت که توسط امام حسین(ع) و نهضت او صورت گرفت و دیگری شوک علمی برای احیاء معارف قرآن و دین که این کار توسط امام صادق(ع) صورت گرفت. ایتا @asadabadshohda تلگرام @shohada_asadabad