📚 #حکمت_پروردگار
امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚داستان واقعی پندآموز
در شهری حدود 200 سال پیش دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام علی باباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در امانتی که به من سپرده بودی خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔸#زندگینامه #حضرت_آدم
🔸قسمت پنجم🔸 فرزندان آدم و حوا 🔸
🔸حضرت آدم و حوا، وقتی در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آنها را به وجود آورده و در سراسر زمین منتشر کند. نام فرزندان آدم در قرآن نیامده و فقط در روایات ذکر شده است. امام سجاد (ع) فرموده اند: از حوا 20 پسر و 20 دختر متولد شد و در هر شكم یك پسر و یك دختر برایش تولد مىیافت، و اولین فرزند او «هابیل» همراه با یك دختر بنام «اقلیما» بود و در زایمان دوم: «قابیل» با دخترى بنام «لوزا»
🔸وقتی که فرزندان بزرگ شدند برای تامین مایحتاج زندگی، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد و هابیل به دامداری مشغول شد. زمانی که موقع ازدواج آن ها رسیدند به گفته بعضی از مورخین خداوند به آدم وحی کرد که قابیل با لیوذا، هم قلوی هابیل و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج کند. حضرت آدم فرمان را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی چون «اقلیما» زیباتر از «لیوذا» بود قابیل این دستور را قبول نکرد و به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخابی کرده ای؟» اما .......
#احسن_القصص
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💕خوب تا کنیم !!
مادر بزرگ می گفت:
خدا نگاه می کنه ببینه
تو با بنده هاش چه جوری تا میکنی
تا همونجوری باهات تا کنه
پس خوب تا کنیم ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🌹#نیایششبانگاهی🤲🌹🦋
شبها دستمان بہ خدا نزدیڪتر مےشود پس بیا دعا ڪنیم.
🙏 پـروردگـارا امروزمان را باز هم بہ ڪرمت ببخش و یارے ڪن درپیشگاهت روسفید باشیم.
🙏خـدایــا در این شب تو را بہ خدایےات قسم دوستان و عزیزانم را در بهترین و زیباترین و پر آرامشترین مسیر زندگےشان قرارده مسیرے کہ خوشبختے و آرامش خاطر را در لحظہ لحظہ زندگے خویش بچشند.
⭐#شبتخوشدوستعزیزومهربان⭐
⭐#همیشهدرپناهپروردگاریکتاباشی🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
289.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙بانام و یاد خدا
🦋میتوان بهترین روز را
💙برای خود رقم زد...
🦋پس باعشق
💙وایمان قلبی بگوییم
🦋"بسم الله الرحمن الرحیم "
💙الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
159.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎چهار حدیث زیبا از صلوات
🦋 با صدای بلند صلوات فرستادن
نفاق را بر طرف می کند.
📘 ثواب الاعمال ص ۱۹۰
🦋هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد ،
خدا درِ عافیت را بر او می گشاید.
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎رسول خدا (ص)به حضرت علی (ع) فرمود:
🦋هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او
واجب می شود
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎یکی از آداب فرستادن صلوات این است
که دل با زبان موافقت نماید ،
🦋به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت
ندهد
📘 شرح صلوات ج ۱۱۶
🦋اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🦋 #سلام_امام_زمانم🦋
وسط #جاذبه ی ایـن همہ رنگ
نوکرت💙 تا به ابد رنگ شماست
بی خیال همه ی مـردم شــهر
دلم آقا به خدا تنگ #شماسـت
اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرج
💙تعجیل درفرج #پنج صلوات💙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تدبردرقرآن #نقل_ازخود_خدا
🌸 وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ 📖سوره هود آیه ۶
🔹 و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنڪه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.
📖 سوره هود آیه ۶
🔹 میگفت، همیشه درختی ڪه از حیاط یا باغ زده باشه بیرون از همه درختا بیشتر بار میده. اون بارِ زیاد بخاطر روزی دیگرانه.
👌 میگفت همینو بُکن یه روش تو زندگیت. به فکر دیگران باش تا برکت ببینی. قشنگه حرفش ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از تعرفه تبلیغات
211.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زن نیستی اگه تو هوای گرم جلو مهمونات #چایی بزاری😐
آبروی هر چی زنه بردی🤦♀
بیا اینجا کلی #شربت خوشمزه و #کم_خرج یاد بگیر که سه سوته حاضر میشن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1399848964C733158291b
یک شربتو به #دوازده_رنگ میتونی در بیاری اگه رازشو بدونی😜👆
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
گناهکار نشده مهمونت که درِ خونتو زده ها ! تازه زیر سماور روشن میکنی؟😑😰
نفسم از جای گرم پانمیشه میدونم گرونیه😊
بیا اینجا پنجاه تا ترفند پذیرایی با #تخم_شربتی و #بستنی_کیلویی و #بیسکوییت_کیلویی یادت بدم دعام کنی😜👍👇
http://eitaa.com/joinchat/1399848964C733158291b
فن رنگی کردن #تخم_شربت #خاکشیر😳 کَفِت میبره بیا😅👆
❣️بهترین کدبانو میشی بااین کانال👆👆
واقعا عالیه 😍همه فیلماش یه دقیقه ای
📕 #داستان_کوتاه_آموزنده
اربابی یکی را کشت و زندانی شد. و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد.
شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، نقیبی (حفره، تونل) به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی به او مهیا کرده و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد. ارباب برگشت و خود را یک بار تسلیم مرگ کرد .
📚قرآن کریم:
⚡️هرگز نیکیهای خود را با منت باطل نکنید.
@tafakornab
@shamimrezvan