eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
16.8هزار ویدیو
112 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
153.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو 💖بر نائب بر حق امامت صَلوات 💜بر صاحب انوار قیامت صَلوات 💛خواهے ڪہ بہ روز حَشرنگردے مایوس 💚بفرست بہ پیشگاہ مَهدے صَلوات 💖 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 💖 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸✨اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج✨🌸 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨الــسّـــلام علـــــــی الحســـین 💫و علـــــی علـــی بن الحســین ✨و علـــــی اولــاد الحســــین 💫و علـــــی اصــحـاب الحســـین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن زمان که.... ☀️ خورشید👈 درهم پیچیده 🌟 وستارگان👈 خاموش شوند ⛰ و کـــوهــها👈 به حرکت در آیند سوره تکویر خدایا! مگر چه خبر است؟!!! آن روز، روز قیامت است😭 درجایی خلوت به خورشید نگاه کنیم و فقط به این فکر کنیم که خدایا این خورشید با این عظمت چگونه درهم پیچیده می‌شود؟!پایان هفته هم به کوه برویم و در قله به عظمت کوهها خیره شویم. خدایا مگر می‌شود این کوهها با این هیبت و بزرگی حرکت کنند؟!!😳 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃 زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
♦️ 🔹️روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند .... پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده‌رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می‌کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم. مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت. برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد .... 🔹در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر ایمان و باور شما منجر به اقدام عملی در آن مسیر نمی گردد، یعنی اصلا ایمانی وجود ندارد و باوری ساخته نشده است. اقدامات شما همیشه به اندازه باورهایی است که ساخته اید. اگر اقدامات‌تان سطحی و غیر جدی است، یعنی باورهای‌تان سطحی و ایمان‌تان همان حرف مفتی است که عمل نیاورده است. اما مشکل اینجاست که افراد میوه باورها را می خواهند‌، بدون اینکه قصد پرداخت بهای ساخته شدن ریشه ها و جسارت تغییر رویه‌شان را داشته باشند و چنین چیزی غیر ممکن است. برای همین آدمهای کمی موفق به ساختن باورهای قدرتمند کننده می گردند. باور ساختن‌‌، از یک ایمان شکست ناپذیر و عشق وافر برای حرکت در مسیر اهداف شروع می شود. سپس با عمل به ایده هایی که در هر مرحله از این مسیر به شما گفته می شود، کم کم ریشه باورهای قدرتمند کننده در وجودتان شکل می گیرد و با هر اقدام بعدی، کم کم جوانه زده و تبدیل به درختی پرثمر با ریشه هایی عمیق می گردد که خود را در قالب، ایمان راسخ تر، جسارت و اعتماد به نفس بیشتر برای برداشتن قدم های محکم تر و نیز نتایجی نشان می دهد که هر بار بهتر و بهتر می گردد..🤗🏵️ ⁦✍️⁩خدایا امیدم تویی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
283.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اگر کسی نسبت به آینده، دچار ترس و تردید می شود، علتش این است که ندارد. 🔸 یعنی خدایا تو را می‌بینم، مطمئنم که کمکم می‌کنی؛ بیشتر از خودم دوستم داری؛ من به عشق تو و در کنار تو هیچ اضطرابی نسبت به آینده‌ام ندارم؛ تو هیچ وقت من را رها نکردی، از این به بعد هم رها نمی‌کنی. 🔸بنابراین، هر وقت شیطان دلشوره‌هایی نسبت به آینده (از دست دادن ماشین، فرزند و ...) در تو ایجاد می‌کند، خدا را ‌ببین. چون با خدا دیدن، قدرتمند می‌شوی و به مرور، حمله‌ها و اضطراب‌ها و ترسهای بعدی در تو از بین می‌رود و آهسته آهسته شبیه خداوند می‌شوی و استحکام پیدا می‌کنی. 👤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍌 زیرا حاوی نوعی آمینو اسید و ویتامین B6 می باشد که باعث ترشح هورمون شادی بخش میشوند. 🍌خوردن روزانه یک موز احساسات منفی، خشم و افسردگی را به میزان زیادی از شما دور میکند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سال ها پیش پدربزرگ از مکه برایمان سوغاتی آورده بود برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد. هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت ... آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی می‌کردم ...همه را کلافه کرده بودم ...می گفتند انقدر صدایش را در نیار ...انقدر تفنگ بازی نکن ، باتری اش تمام می شود یادم می آید می خندیدم و می‌گفتم خوب تمام شود می‌روم باتری میخرم و باز بازی می کنم ... چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد، وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد ... دیگر نه نور داشت و نه آژیر می کشید... نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم ... امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها ...تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم برای انسان هایی که نبودند یا نماندند، برای کار هایی که مهم نبودند... حالا که همه چیز مهم و جدی ست ،حالا که مهمترین قسمت بازی ست انرژی ام تمام شده ... بعضی وقت ها نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده ، فکر می‌کنی همیشه فرصت هست ولی حقیقت این است گاهی هیچ فرصتی نداری... اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش ، بیهوده مصرفش نکن ، شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود. ✍حسین حائریان •✾📚@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• آراستگی هر چیزی در گرو چیز دیگری است: آراستگی ثروت در انفاق و بخشیدن است... آراستگی شجاعت در گذشت و بخشش است... آراستگی اصل و نسب به ادب است... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم دکتر گفت که اینبار من نظارت میکنم و شما عمل میکنید به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر... بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد خیلی تلخ دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانواییها تعطیل مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی میکشیدند که داستانش را همه میدانند عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه میکردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو میفروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر ... بعد از بهوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم چقدر آشنا بود وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت : ➕بچه پامنار بودم گندم و جو میفروختم خیلی سال پیش قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم... دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم ➕من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
خوشبختی سه ستون دارد فراموش کردن تلخی های دیروز غنیمت شمردن شیرینی امروز امیدواری به فرصت های فردا •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان