#حکایت
🔴مهربانی به یک سگ
✍روزي امام حسين علیه السلام از جائي عبور ميكردند که ديدند جواني به سگي غذا مي دهد. امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ جوان عرض كرد: غمگين هستم، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد. اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم.
امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. امام حسين علیه السلام دويست دينار به يهودي داد ، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد.
يهودي گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به شما بخشيدم. امام حسين علیه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند ،
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان
روزی شیطان پیش حضرت موسی رفت. کلاهش را برداشت و سلام کرد.
موسی گفت: تو کیستی؟
گفت: من شیطانم.
موسی گفت: پس شیطان تویی ! خدا آوارهات کند.
شیطان گفت: من به خاطر مقامی که داری آمدهام به تو سلام کنم.
موسی گفت: بگو ببینم چه گناهی است که اگر مردم مرتکب شوند، بر آنها مسلط میشوی؟
گفت: وقتی از خودشان خوششان بیاید و فکر کنند اعمال خوبشان زیاد است و گناهانشان کم !!
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️اول شکر کن بعد بگو خدا بده ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
خدا در دستیست که به یاری میگیری !
درقلبیست که شاد میکنی !
درلبخندیست که به لب مینشانی !
خدا درعطر خوش نانیست،
که به دیگری میدهی !
درجشن و سروریست که برای
دیگران بپا میکنی +
آنجاست که عهد میبندی و
عمل میکنی !
خدا، در تو، با تو، و برای توست ..!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️زندگی کوزه آبی خنک و
💙رنگین است
💛آب این کوزه گهی تلخ
💜و گهی شور و گهی شیرین است
❤️زندگی گرمی دل های
💚به هم پیوسته است
💛تا در آن دوست نباشد
💙همه درها بسته است...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎امام حسن عسکری(ع):
♨️چه قدر زشت است که انسان مومن، دلبستگی و خواسته ای داشته باشد که او را خوارکند.
📘تحف العقول، 489
〰➿〰➿〰➿〰➿〰
💎امام حسن عسکری (ع):
✍ بهترین برادرانت کسی است که خطای تو را فراموش کند و نیکی تو را به یاد داشته باشد.
📘 اعلام الدین، ص 313
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
💠 #مشاوره با #نامحرم در #خرید و #فروش
❓ مشاوره دادن مشتری مرد توسط فروشنده زن ویا زن توسط مرد در مواردی مثل این که چه رنگی به موهای من مناسب است، یا نحوه رُژ لب زدن چطور باشد، یا انتخاب شماره کرم های روشن کننده یا لباس های زیر، چه حکمیدارد؟
☑️ پاسخ: چنانچه خوف ارتکاب گناه - مانند نگاه حرام - در میان باشد، و یا مفسده انگیز باشد، جایز نیست و حرام است.
💻 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری - leader.ir
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿۸۹﴾
✨مگر كسى كه دلى پاك به
✨سوى خدا بياورد (۸۹)
📚سوره مبارکه الشعراء✍آیه ۸٩
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
#تعارف_شاه_عبدالعظیمیازکجا_اومده
قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون، الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین 😅
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_کوتاه_پندآموز
📚یک داستان از مثنوی معنوی مولانا
✍مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند. مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند.بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آوری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!
عاقل را اشارتی کافیست.
🍁🍁🍁🍁🍁
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مرد غریبه که خود را مقید به رعایت حلال و حرام میدانست، هنگام بریدن سر گوسفند جلو نرفت و همان عقب ایستاد. آن چند مرد از شدت گرسنگی به سرعت آتشی درست کردند و با گوشت گوسفند آبگوشتی درست کردند. مردها خیلی زود غذا را در وسط سفره گذاشتند و مشغول خوردن شدند.
اما آن مرد تازه وارد به گروه که تظاهر به درستی میکرد برای خوردن غذا پیش نرفت و همان عقب نشست. یکی از آنها به او گفت بیاید و غذا بخورد. مرد لبخندی زد و گفت:« نه برادر. من مال حلال را از حرام میشناسم، این مال حرام است و من از آن نخواهم خورد. این چیزها برای من بسیار مهم است.»
دیگران هم به مرد اصرار کردند تا بیاید و غذا بخورد اما مرد از خوردن غذا پرهیز کرد و آنها هم دیگر به او توجهی نکردند و به خوردن غذا ادامه دادند. مرد متظاهر که غذا خوردن بااشتهای آنها را دید، گرسنگی بر او چیره شد از طرفی هم میدانست اگر درنگ کند از غذا چیزی برایش باقی نمیماند ولی خجالت میکشید برود و از آن غذا بخورد.
مرد از شدت گرسنگی به ناچار جلو رفت و گفت: «میدانید راستش من از گوشتش نمیخورم اما از آبش به من بدهید».
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔸لحظه برخورد عجیب امام صادق علیه السلام و شیر درنده
🔸وقتى كه امام صادق ع خواست از كوفه به مدينه بازگردد، علماء و فضلاى كوفه ايشان را بدرقه كردند و كمى از امام جلوتر رفته بودند. ناگهان در بين راه با شير درنده اى برخورد نمودند.
🔸یکی از آنها گفت بايستيد تا امام بيايد و ببنيم با اين شير چه رفتارى مى كند. هنگامى كه حضرت رسيد، جريان شير را به حضرت گفتند. امام نزديك شير رفته گوش شير را گرفت و از راه كنار زد. آنگاه فرمود:
🔸«اگر مردم خدا را آنگونه كه شايستگى بندگى است اطاعت مى كردند مى توانستند بارهاى خود را بر این شیران بار كنند و آنها را مطیع خود کنند!»
📚 (منتهى الآمال، فصل چهارم از حالات حضرت؛ بحار: ج ۴۷، ص ۱۳۹)
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستانک
در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
مرد میلیونر میگوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !
برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی...
بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری..
تغییر دنیا کار احمقانه ایست
ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان