eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹داستانی عجیب زنی که با دعای امام زمان (عج) به دنیا برگشت🌹 ◀️این داستان هم جریان زنی هست که از دنیا می‌رود ولی با دعای امام زمان (عج) برمیگردد، اما نکته جالب این داستان جریان ملاقات ایشان با حضرت علی (ع) هست که خواندنیست: ✨نقل از علامه طهرانی: یكی از اعاظم‌ نجف‌ أشرف‌ برای من‌، نقل‌ کرد كه‌: ما از نجف‌‌ عیال‌ اختیار كردیم‌ و سپس‌ در فصل‌ تابستان‌ برای زیارت‌ صله‌ ارحام‌ عازم‌ ایران‌ شدیم‌. ⛅️آب‌ و هوای وطن ما به‌ عیال‌ ما نساخت‌ و مریض‌ شد و روز بروز مرضش‌ شدّت‌ كرد؛ و هر چه‌ معالجه‌ كردیم‌ سودمند نیفتاد و مشرف‌ به‌ مرگ‌ شد. ✨من‌ دیدم‌ عیالم‌ فوت‌ میكند و‌ باید تنها به‌ نجف‌ برگردم‌ و در پیش‌ پدرش‌ و مادرش شرمنده‌ میشوم‌، حال‌ اضطراب‌ و تشویش‌ عجیبی در من‌ پیدا شد. ✨آمدم‌ در اطاق‌ مجاور‌ دو ركعت‌ نماز خواندم‌ و توسّل‌ به‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) كردم‌ و با نهایت‌ تضرّع‌ عرض‌ كردم‌: یاولی الله‌! زن‌ مرا شفا دهید، ✨آمدم‌ در اطاق‌ عیالم‌، دیدم‌ نشسته‌‌ و زار زار میگرید. ✨تا چشمش‌ به‌ من‌ افتاد گفت‌: چرا مانع‌ شدی؟ چرا نگذاشتی؟ ✨من‌ نفهمیدم‌ چه‌ میگوید، و تصوّر كردم‌ كه‌ حالش‌ بد‌ است‌. ✨بعد كه‌ قدری آب‌ به‌ او دادیم‌ گفت‌: عزرائیل‌ برای قبض‌ روح‌ من‌ با لباس‌ سفید آمد و بسیار زیبا و آراسته‌ بود، ✨به‌ من‌ لبخندی زده‌ و گفت‌: حاضر به‌ آمدن‌ هستی؟ گفتم‌: آری. ✨بعداً أمیرالمؤمنین‌ (ع)‌ تشریف‌ آوردند و با من‌ بسیار مهربانی كردند و بمن‌ گفتند: من‌ میخواهم‌ بروم‌ نجف‌، میخواهی با هم‌ برویم‌ به‌ نجف‌؟ ✨گفتم‌: بلی خیلی دوست‌ دارم‌ من‌ برخاستم‌ ‌آماده‌ شدم‌ كه‌ با آن حضرت‌ برویم‌، همینكه‌ خواستم‌ از اطاق‌‌ خارج‌ شوم‌ دیدم‌ كه‌‌ امام‌ زمان (عج)‌ آمدند و تو هم‌ دامان‌ ایشان‌ را گرفته‌ای. 🌹حضرت‌‌ به‌ امیرالمؤمنین‌ (ع) عرض‌ كردند: این‌ بنده‌ به‌ ما متوسّل‌ شده‌، حاجتش‌ را برآورید. 🌹حضرت‌ أمیر (ع) به‌ عزرائیل‌ فرمودند: به‌ تقاضای مرد مؤمن‌ كه‌ متوسّل‌ به‌ فرزند ما شده‌ است‌ برو؛ باشد تا موقع‌ معین‌. و أمیرالمؤمنین‌ از من‌ خداحافظی كردند و رفتند. 🔳چرا نگذاشتی من‌ بروم‌؟ 📕معادشناسی علامه طهرانی ج ۱، ص ۲۸۶- ۲۸۷. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️🍃 حضرت موسی (ع) از محلی عبور می کرد، شخصی از بنی اسرائیل گفت: یا موسی، من پیغامی دارم، آن را به خدا برسان. به خدا بگو من هیچگاه به یاد تو نیستم، اما وضع دنیای من خیلی هم خوب است و هیچ مشکلی ندارم. وقتی حضرت موسی(ع) به کوه طور رسیدند، به خاطر اینکه این پیغام حرف سنگینی بود آن را بیان نکردند. اما خدای متعال به موسی فرمود: موسی! پیغام بنده ما را بگو. موسی عرض کرد: خدایا اینطور می گوید. خدای متعال خطاب به موسی کرد و فرمود: به او بگو که تو به یک عذابی گرفتار هستی که خودت هم از آن غافلی و آن عذاب این است که شیرینی ذکر و یادم را از تو گرفته ام و از من بیگانه شده ‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه اونی که مقصره، لیوان نیست مقصر تویی!!! که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش تا لبریزش نکنی... 💫 اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌ 💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💐امام رضا( ع ): 🌿کاسنی شفای هزار بیماری است، امام برای یکی از وابستگان خود که تب و سردرد داشت،کاسنی خواست. و فرمود آن را بکوبند ودر کاغذ قرار دهند، و روی آن روغن بنفشه بریزند، وروی پیشانی بیمار قرار دهند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🍃🍂 🍃🍂
📚 فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به حال اين همه ياربّ گفته‌اي فايده داشته است؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
❤️هرکسی به بقیه چیزی رو هدیه میده که توی قلبش داره روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد..." ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸╰❁╮◈◈╰❁╮◈◈╰❁╮🌸 ♡ ایــــــــــہــــــــــا الـــــعـــــزیـــــز ♡ جمعه ها که میرسد دلم مدام غرمیزند بهانه میگیرد تو را میخواهد و من، جوابی ندارم به او بدهم ! جمعه هاکه میرسد دلم رابایادتو آرام میکنم 💟آقاجان کجایی💟 (روزهای چشم به راهی) 💠ویژه ی جمعه ها ✍@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا اگر لغزشی🦋 مارا فرا گرفت اگر وسوسه ای دیگر در انتظار ماست🦋 ما راعفو کن و از وسوسه ی شیطان دور نگهدار آمین یارب العالمین شبتون آروم ودرپناه خدا🦋 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو 💖 ســـــــــلام 💖 اول هفته تون بخیر و نیکی شنبه اول هفته خود را معطر  می کنیم به عطر دل نشین صلوات بر حضرت محمد و خاندان مطهرش 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🌹 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ امیدوارم به برکت صلوات، همگی روز و هفته ای پر خیر و برکت داشته باشیم ان شاءالله تعالی. 💖 شروع هفته تون پراز بهترینها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💚💚 از این دعا غافل شدیم و او نیامد ما پیرو باطل شدیم و او نیامد یک جمعه هم،از دل هوادارش نبودیم بر غیر او سائل شدیم و او نیامد 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙تلاوت آیات ۸۰ و ۸۱ سوره «یاسین»☝️ ✨الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ﴿۸۰﴾ 💫همو كه برايتان در درخت‏ سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‏ افروزيد (۸۰)   ✨أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ﴿۸۱﴾ 💫آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند آرى اوست آفريننده دانا (۸۱) توسط قاری بین المللی قرآن « حمید شاکرنژاد » ✨ اولین روز هفته‌تان را با صوت قرآن شروع کنید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 بهلول کیست؟ درباره ی بهلول دانا بیشتر بدانیم ! بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟ این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟ در کتاب دائرة المعارف تشیع نقل گردیده است : ابووهیب بن عمرو ( بهلول ) معروف به مجنون از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است و علت دیوانگی ظاهری او این است که به وسیله‌ی آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بیاورد در کتاب مجالس المؤمنین سفینة البحار، روضات الجنّات اعیان الشیعه و کتب های بسیار دیگر بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است و چون هارون الرشید خلیفه عباسی قصد داشت مخالفان حکومت استبدادی خود را از بین ببرد نقشه‌ای طرح کرد تا امام کاظم (ع) را به شهادت برساند هارون از فقهای بغداد ( از جمله بهلول ) در خواست کرد تا فتوا بدهند که امام قصد دارد بر علیه حکومت قیام کند و قتل او شرعاً واجب است اما بهلول از این کار خودداری کرد و از امام چاره جویی نمود امام به او پیشنهاد کرد خودش را به دیوانگی بزند تا هارون از او دست بردارد یک روز صبح مردم بغداد بهلول را در کوچه و بازار دیدند که لباس کهنه‌ای به تن کرده و سوار بر تکه چوبی شده و با کودکان بازی می کند و فریاد می‌زند : کنار بروید! مبادا اسب من شما را لگد کند و این تدبیر او را از صدور فتوا بر علیه امام نجات داد و هارون وقتی شنید که بهلول دیوانه شده است دست از او برداشت در روایتی دیگ، سید نعمت الله شوشتری در کتاب غرایب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است که هارون الرشید به پیشنهاد مشاورانش از بهلول خواست که قاضی القضاة بغداد شود ولی او قبول نمی‌کرد و عذر می‌آورد چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به دیوانگی زد گویند وقتی به هارون گفتند که بهلول دیوانه شده است، گفت : او دیوانه نشده بلکه با این تدبیر خود را نجات داده است بهلول در تاریخ تشیع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفی و سرمشق تقّیه و حکیمی پاکباز و گریزان از خدمت ستمکاران شناخته شده است حکایات و کلمات و اشعار او دستورالعمل زندگی با شرافت و مشوق شهامت اخلاقی و صلابت دینی است بهلول در ادبیات و فرهنگ اسلامی به خصوص بین شیعیان در ردیف لقمان حکیم قرار دارد و سخنانش الهام بخش نویسندگان و شاعران و ضرب‌المثل می‌باشد کلمه بهلول در لغت عرب به معنی مرد خندان یا کسی که خوبی‌های زیادی دارد است. بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات کرد و در همان شهر به خاک سپرده شد @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 افلاطون می گوید :👇👇👇 اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ می دهند ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪۀ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ. ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ. افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می گذراند. خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید. . 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان🌹 @tafakornab 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ❓چرا افراد برای برخی گناهان مانند غیبت که روزمره انجام میدهند هیچ احساس عذاب وجدانی ندارند ولی برای برخی مانند رابطه نامشروع حداقل، برای مدت کوتاهی ناراحت می شوند و عذاب وجدان دارند. مگر هردو ڪبیره نیستند؟ : 🔸‌گاهی اوقات نفس انسان با انجام دادن یڪ گناه، ڪم ڪم نسبت به آن عادت ڪرده و قبح گناه در نظرش شڪسته می شود. گاهی هم شیطان گناهان را در نظر انسان ڪوچڪ و بی اهمیت جلوه می دهد. 🔸دلیل این مسئله هر ڪدام ڪه باشد، مجوز گناه نیست و همانطور ڪه فرمودید هر دوے اینها گناه ڪبیره است . 🌹 پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم فرمودند: "غيبت‏ ڪردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود: مرد زنا می ڪند و سپس توبه مى‏نمايد و خدا توبه‏اش را می پذيرد . امّا غيبت ڪننده آمرزيده نمی ‏شود ، تا زمانى ڪه غيبت شونده او را ببخشد. 📚 الترغيب والترهيب : 3 / 511 / 24 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت، خواستی «پارچه‌ای» بخری؛ آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن، اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد. «آدم‌ها»، نیز «همينطورند!!!»، «آدم‌هايی» كه بر اثر «فشارها»، و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان» عوض می‌شود، و «چروك» بر میدارند،!! اينها «جنس خوبی» ندارند، و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»، به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🥘🍳🥚 🔷اگر احساس خستگی می کنید، 👈کمبود ویتامینB دارید پس صبح ها تخم مرغ را با گوجه، لیموترش و فلفل سیاه بخورید نه با خیارشور 👈تخم مرغ پخته باعث لاغری می شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام 🌸 روزتون بخیر براتون هفته ای پـر از عـشق و مـحبت پـر از مـوفقيت و شـادى و پر از خبرهای خوب آرزومندم 🌸 با آرزوی شنبه ای زیبا 🌸 شروع هفته تون عالی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
حافظه‌ مردی به تدریج در حال از کار افتادن بود. پزشکی پس از معاینه‌ی دقیق، گفت که می‌تواند با عمل جراحی حافظه‌ی مرد را برگرداند اما این کار یک خطر بزرگ دارد و آن این که ممکن است مرد، بینایی هر دو چشم‌اش را از دست بدهد. پزشک گفت: کدام‌یک را انتخاب می‌کنید؟ بینایی یا حافظه‌تان را؟ بیمار کمی فکر کرد و گفت: بینایی‌ای را ترجیح می‌دهم که ببینم به کجا خواهم رفت تا این که به خاطر بیاورم به کجا رفته‌ام ... 📕 آینده‌ی مقدس ✍🏻 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💎 داستانی ساده و آموزنده ✍ پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. ▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. ▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار می‌كشیدند. ▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌ڪردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. ▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خسته‌ام و خوابم مياد. ▫️برادرش گفت: الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌ڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. ▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته‌ایم. ▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. ▫️پرنده‌ات را آزاد ڪن! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔰 ماجرای توبه ی 👈 قسمت اول رابعه عدویه مى گوید: دوستى داشتم که بسیار زیبا و و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى، جوانان و دوستان بزه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد. بیشتر کارش به دنبال معصوم رفتن بود و عجیب فرد و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند. یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم، دیدم او در عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود. از حالش متعجّب و حیران شدم! با خود گفتم آن و معصیت چه بود⁉️ و این و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده؟! صبر کردم تا نمازش را تمام کرد، بعد گفتم: ابن علام خودتى؟! تو آن کسى نبودى که همه اش در و هوس و و عیش و نوش و غرق در معاصى و گناه و خلاف و عشق و شراب بودى چطور شده به طرف خدا آمدى؟ با خدا آشتى کردى؟ و چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟! عتبه گفت: اگر یادت باشد من در اوائل جوانیم خیلى معصیت کار بودم و به خانم ها خیلى علاقه داشتم و در این کار حریص بودم، همانطور که مى دانى بیش از در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در این کار اسراف زیادى داشتم. یک روز که از خانه بیرون آمدم ناگهان چشمم به خانمى افتاد که جز چیزى پیدا نبود و حجاب کاملى داشت، شیطان مرا وسوسه کرد و گویا از قلبم آتشى بر افروخته شد، دنبالش رفتم که با او حرف بزنم به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى کردم اعتنایى به من نمى کرد، نزدیکش رفتم، گفتم: واى بر تو مرا نمى شناسى؟! من عتبه هستم که اکثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند... با تو حرف مى زنم، به من بى اعتنائى می‏کنى؟! گفت از من چه مى خواهى؟ گفتم مرا مهمانى کن. گفت: اى مرد من که در حجاب و پرده کاملم تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى کنى؟ گفتم: من همان دو چشمهاى قشنگ و زیباى تو را دارم که مرا فریب داده. گفت: راست گفتى من از آنها غافل بودم. اگر از من دست بر نمى دارى بیا تا حاجت تو را برآورده کنم. سپس به راه افتاد تا به منزلش رسید من هم دنبال او رفتم. داخل خانه شد من هم داخل شدم وقتى که وارد منزلش شدم دیدم چیزى از قبیل اسباب واثاثیه در منزلش نیست. گفتم: مگر در خانه اسباب و اثاثیه ندارى؟ ✍ ادامه دارد... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔰 ماجرای توبه ی 👈 قسمت دوم (پایان) گفت: اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم. گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید: ✨تِلْکِ الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ✨ این سراى (دائمى و با عظمت ) را فقط به افرادى اختصاص ‍ (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و خواهد بود. بله ما هرچه داشتیم براى جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست. اکنون اى مرد بیا و از خدا و از این کار درگذر حذر کن از اینکه همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان. گفتم: از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن. خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت: حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم؟! گفتم آرى. دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده کردم در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طور در فکر بودم که این جا کجاست؟ اینها کى هستند؟ و چرا تا حال طول کشید که ناگهان آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد. بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زد و گفت: ✨اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیم✨ من وحشت زده پریدم دیدم آن دختر را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت. وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشمها با پیه آن هنوز در حرکت بود. پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت: آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر (لا بارک اللّه لک فیها) خدا برایت در آنها مبارک نکند ما را تو کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد. پیرزن با حالت گریه گفت ما ده نفر زن بودیم که در خانه کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشمهائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگیر؟! همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسّف خوردم گفتم: واى به حال من یک عمر دارم مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه شدم، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم و نادم گردم و توبه نمودم. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که میکاری @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته‌ی یار است آدم کیف می‌کنه از این‌همه فهم. خدایا که هستی.. خودت همه‌چیو‌درست کن ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستادگی در برابر سختی ها در شما اعتماد به نفس ایجاد می کند و توانایی شما را نیز افزایش می دهد زندگی را آن گونه که هست ببینید نه آن گونه که شما دوست دارید باشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh