eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ماجرای توبه ی 👈 قسمت دوم (پایان) گفت: اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم. گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید: ✨تِلْکِ الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ✨ این سراى (دائمى و با عظمت ) را فقط به افرادى اختصاص ‍ (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و خواهد بود. بله ما هرچه داشتیم براى جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست. اکنون اى مرد بیا و از خدا و از این کار درگذر حذر کن از اینکه همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان. گفتم: از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن. خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت: حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم؟! گفتم آرى. دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده کردم در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طور در فکر بودم که این جا کجاست؟ اینها کى هستند؟ و چرا تا حال طول کشید که ناگهان آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد. بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زد و گفت: ✨اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیم✨ من وحشت زده پریدم دیدم آن دختر را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت. وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشمها با پیه آن هنوز در حرکت بود. پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت: آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر (لا بارک اللّه لک فیها) خدا برایت در آنها مبارک نکند ما را تو کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد. پیرزن با حالت گریه گفت ما ده نفر زن بودیم که در خانه کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشمهائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگیر؟! همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسّف خوردم گفتم: واى به حال من یک عمر دارم مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه شدم، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم و نادم گردم و توبه نمودم. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که میکاری @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔... 🎥این کلیپ حتما ببنید.. 🌹 🍃 اول هفته تون سرشاراز آرامش و شادی ‎‌‌‌‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته‌ی یار است آدم کیف می‌کنه از این‌همه فهم. خدایا که هستی.. خودت همه‌چیو‌درست کن ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایستادگی در برابر سختی ها در شما اعتماد به نفس ایجاد می کند و توانایی شما را نیز افزایش می دهد زندگی را آن گونه که هست ببینید نه آن گونه که شما دوست دارید باشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚(تفسیر آیه ۴٠سوره بقره) 📄بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (۴۰) 📜ای فرزندان اسرائيل! نعمت‌هايم را كه بر شما ارزانی داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد. 📜مردی به خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض كرد: فدایت شوم، خداوند می‌فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ» [مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم] ما او را می‌خوانیم ولی او ما را اجابت نمیكند. 🌺امام صادق علیه السلام فرمود: 📜چون شما به پیمان خود با خداوند وفا نكردید، اگر وفا كرده بودید، هر آینه خداوند به شما وفا میكرد. 📚(تفسیر قمی، ج ۱، ص ۵۶.) ✍ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 / 1️⃣ آیا گوش کردن تمامی آهنگ‌ها حرام است؟ 🔈 : حجت الاسلام موسوی بایگی 📱تلفن پاسخگویی به سؤالات شرعی و اعتقادی حرم مطهر رضوی 👈 ۰۵۱۳۲۰۲۰ 🆔@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : 📜هر گاه يكى از شما خواست كه آنچه را از پروردگارش درخواست مى‌كند ، به او بدهد ،بايد از همه مردم چشم اميد بركَند و به غير خدا هرگز اميدى نداشته باشد . پس هرگاه اين از قلب او بر خدا عيان شد، هر چه را از وى بخواهد، به او مى‌دهد. 📚تيسير المطالب 🍁 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱خواص خرفه؛ یک ابرگیاه فوق‌العاده 🔺ادرارآور 🔺کاهش قندخون 🔺منبع آنتی اکسیدان 🔺دوست‌دار قلب و عروق 🔺مفید برای گوارش 🔺ضدعفونی کننده 🔺ضدزخم‌معده 🔺ضدالتهاب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ا🕊🌫🌫 ا🌫🌫🕊 ~﷽~ 🔸 🔸 روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. 🐍مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» 🐝اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. 🐍مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.» مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. 👈🏼مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. 🐝این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. 👈🏼برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. 📚 مجموعه شهر حکایات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👆
نیز محضر خداوند است پس در جوین ، لفت ، پُست گذاشتن و ..... نیز باید را رعایت نمود. 👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔰این حکایت زندگی خیلی هاست 🔹فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه‌ای خورد. تاریک بود فکر کرد طلاست. 🔥کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید ۲ ریالی است بعد دید کاغذی که آتش زده هزار تومانی بوده 🔸گفت: چی را برای چی آتش زدم. 🔺و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی‌ارزش آتش می‌زنیم و خودمان هم خبر نداریم. 🔻آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ‌ها و مقایسه کردن ‌های خود می‌کنیم و سلامتی امروزمان را با استرس‌ها و نگرانی‌ های بی‌مورد به خطر می‌اندازیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان