eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 💟 🔮داستان مدافعان حرم 🔮 قسمت 8⃣3⃣ به سمت خونه ای پسرداییم راه افتادیم سیدرسول سه سال بود با مائده سادات ازدواج کرده بود یه دختر یک ساله و نیم داشتن مهمونی خیلی شلوغ بود یه سری از اقوام گریه میکردن اما عجب رفتار مائده سادات بود خیلی آروم بود زینب سادات دخترشون یه دقیقه هم از پدرش جدا نمیشد رسول هم میگفت : دخترم میدونه روزای آخری که پیششم داره لوس میشه - نگو پسردایی ان شاالله به سلامت میری و میای رو به مرتضی گفت پر پروازت آمادست ؟ تقریبا دعاکن حاجی جان سید رسول : ان شاالله میپری برادر تا ساعت ۱۲ شب خونه پسرداییم اینا بودیم انقدر خسته بودم یادم رفت از مرتضی معنی حرفشو بپرسم ۱۵ روز از رفتن پسرداییم میگذشت ترم ۵ دانشگاه شروع شده بود مرتضی ۵ روزی بود تو نیروگاه نطنز شروع به کار کرده بود حجم کاریش خیلی زیاد بود سعی میکردم بیشتر پیشش باشم تا خستگی کار روح و روانشو خسته نکنه رسیدم خونمون دم در خونه ماشین مرتضی بود چندمتر اونطرف تر هم ماشین سیدهادی و سیدمحسن بود باخودم گفتم آخجون نرجس از قم اومده ! در و با کلید باز کردم رفتم تو تا وارد خونه شدم دیدم همه سیاه پوشیدن خیلی ترسیده بودم - سلام چی شده چراهمه مشکی پوشیدید ! مامان چرا گریه میکنه چی شده ؟ مرتضی اومد سمتم : نترس عزیزم هیچی نشده بیا بریم تو حیاط خودم بهت میگم - چی شده مرتضی نترس عزیزم سید رسول مجروح شده - برای مجروحیت همتون سیاه پوش شدید؟ برای مجروحیت مامان گریه میکنه؟ سید رسول شهید شده؟ مگه نه سرش انداخت پایین و حرفی نزد - یاامام حسین رفتیم خونه پسرداییم مائده سادات خیلی با آرامش بود وقتی جنازه آوردن داخل خونه در تابوت باز کرد زینب سادات هم گرفت بغلش •• ببین آقایی هم من هم دخترت مدافع حجاب هستیم نگران نباشی حجاب یه سانتم ازسرمون عقب نمیره بعد سرشو گذاشت رو سینه سیدرسول شروع کرد به گریه کردن وای چه صحنه ای بود وقتی میخاستن سیدرسول بذارن تو مزار زینب سادات دختر کوچلوش بابا بابا میکرد خیلی سخت بود من که فکر نکنم یه درجه از صبر مائده سادات داشته باشم هفتمین روز شهادت سید رسول بود مرتضی داشت منو میبرد خونه خودشون نمیدونم چرا تواین هفت روز انقدر آروم شده بودم انگار میخاد چیزی بهم بگه اما نمیتونه ما زودتر از مادرجون اینا به سمت خونه راه افتادیم با اتمام نمازمون صدای در اومد یعنی مادرجون اینا اومدم جانمازمون گذاشتم سر جاشون نشستم روبروی مرتضی - مرتضی + جانم - چیزی شده ؟ + نه چطور مگه ؟ - احساس میکنم میخوای یه چیزی بهم بگی اما نمیتونی + آره سادات نمیتونم از واکنش تو میترسم - از واکنش من؟ + آره اگه قول بدی آروم باشی بهت میگم - داری منو میترسونی بگو ببینم چی شده + نرگس من قبل از اینکه عاشق تو باشم عاشق اهل بیتم خیلی وقت دنبال کارای رفتنم اما سپاه اجازه نمیداد بخاطر رشته دانشگاهیم الان یک هفته است با اعزامم موافقت کردن - با اعزامت به کجا؟ + سوریه فقط ازت میخام با رفتنم موافقت کنی - یعنی چی مرتضی ؟ تو میخوای بری سوریه ؟ + نرگس آروم باش خانم دست خودم نبود صحنه ی وداع مائده اومد جلوی چشمم با صدای بلند و لرزانی که بخاطر گریه لرزش داشت گفتم من نمیذارم بری فهمیدی نمیذارم من طاقت مائده سادات و ندارم من همش ۲۳ سالمه الان بیوه شوهر جوونم بشم من نمیذارم بری + نرگس آروم باش خانم گل - خانم گل خانم گل رفتم سمت چادر مشکیم + نرگس چیکار داری میکنی؟ - بین منو سوریه باید یکی انتخاب کنی فهمیدی + نرگس زشته بیا حرف میزنیم - آقای کرمی تو حرفاتو زدی من نمیذارم بری از اتاق رفتم بیرون دیدم فقط آقامجتبی هست - آقا مجتبی منو میرسونی خونمون ٬٬ زنداداش چی شده؟ مگه داداش نیست ؟ - هست اما من نمیخام باهاش برم مرتضی وارد اتاق شد + نرگس میشه آروم باشی - نه نمیشه اومد گوشه چادرم گرفت دستشو رو به مجتبی گفت داداش تو برو خودمون حلش میکنیم رفتم سمت در ورودی کوچه اومدم در باز کنم که از هوش رفتم ⏪⏮ ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
#حدیث_روز حضرت زهــرا(س)مےفرمایند: "بِشرٌ فے وَجهِ‌المُؤمِن ِ‌‌يُوجِبُ‌لِصاحِبِهہ‌الجَنَّةَ" «خوشرويے هنگام روبه‌روشدن با مؤمن، بهشت را بر فرد خوش‌رو واجب مےڪند» ➿〰➿〰➿〰 حضرت فاطمه زهرا عليها السلام : هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عزّ و جلّ بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد 📚ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 49 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 حکم شرعی چرخاندن انگشتر هنگام قنوت نماز👆👆 ➿〰➿〰➿ ❓❔حکم شرعی چرخاندن انگشتر هنگام قنوت نماز 〰〰〰〰〰〰 ❗❕پاسخ : چرخاندن انگشتر و کشیدن دست به صورت مستحب نیست. و لازم نیست  مستحبات قنوت 1⃣ مستحب است دست ها را مقابل صورت یعنی بین شانه و پیشانی قرار دهیم . 2⃣مستحب است دست ها را به هم بچسبانیم . 3⃣دست ها به صورت افقی و انگشتان به سمت قبله باشد. 4⃣تمام انگشتان به جز شصت بسته باشد . 5⃣در قنوت نگاه به کف دست باشد . 6⃣چرخاندن انگشتر و کشیدن دست به صورت مستحب نیست.[۱] 🚩در قنوت هر ذکری بگوید کافی است اگر چه یک (سبحان الله) باشد ، ولی بهتر است بگوید : ( لااله الاالله الحلیم الکریم ، لا اله الا الله العلیّ العظیم ، سبحانَ الله ربّ السمواتِ السبع ، و ربِّ الارضینَ السبع ، وما فیهنّ و ما بینهنّ و ربّ العرشِ العظیم والحمدُ لله ربّ العالمین )  ------------------------------------ 📋[۱] . اجوبه الإستفتاءات س ۵۰۶ : کشیدن دست بر صورت پس از قنوت مکروه است . 🍃سایت اسک احکام  @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
آموزش احکام نماز آیات👆 🌖نماز آیات (واجب) فراموش نشود. 🔴در اولین روز بهمن ماه سال 97 ( دوشنبه ) پدیده ماه گرفتگی رخ خواهد داد . بر اساس اعلام مرکز تقویم مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ، پدیده خسوف ( ماه گرفتگی ) مذکور از ساعت ۰۷:۰۴ صبح آغاز خواهد شد . ✅ شهرهایی که خسوف را خواهند دید ماه گرفتگی در استان‌های آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، گیلان، مازندران، تهران، البرز، قزوین، زنجان، همدان، کردستان، کرمانشاه، مرکزی، قم، لرستان، ایلام، خوزستان، چهارمحال و بختیاری و در بخشهای غربی استان‌های گلستان، سمنان، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد به صورت جزئی دیده می‌شود. ✅ در مناطق شرقی ایران، قبل از آغاز گرفتگی، ماه غروب می‌کند؛ بنابراین در استان‌های خراسان شمالی، رضوی و جنوبی، یزد، کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، فارس و اغلب نقاط استان بوشهر قابل مشاهده نیست. ♦️ در کمتر از 2️⃣ دقیقه به صورت تصویری رو بیاموزیم. هرکس امروز صبح نخونده قضاشون بجا بیاره @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه 🔥يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ 💥وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ﴿۵۲﴾ 🔥روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان 💥سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا 🔥بر آن ها، و برایشان بد فرجامی 💥آن سرای است (۵۲) 📚 سوره مبارکه غافِرَ ✍ آیه ۵۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 ✅ برای عبرت گرفتن پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد او دستانش می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست پسروعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخوردو غذایش را درکاسه چوبی بخورد. یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد پدر روبه او کرد وگفت:پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید! ✅ یادمان بماند که : "زمین گرد است..." ‌‌ ┄❊○💔○❊┄ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
به بزرگی آرزویت نیندیش به بزرگى کسى بیندیش که می‌خواهد آرزویت را برآورده کند براى برآورده شدن آرزوهایت خدا کافیست... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
62.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آنهائی که دوستشان دارید بی بهانه بگوئید دوستت دارم بگوئید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگوئید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه‌هاست... @tafakornab داستان وضرب المثل 👆
دو سطل يکديگر را در ته چاهي ملاقات ميکنند. يکي از انها بسيار عبوس و پژمرده دل بود به همين خاطر سطل دوم براي ابراز همدردي از او پرسيد ببينم چته چرا ناراحتي؟ سطل عبوس و دلگير پاسخ ميدهد انقدر منو ته چاه انداختند و بالا کشيدند که ديگر خسته شده ام. مي دوني پر بودن برايم مهم نيست هميشه خالي به اينجا برميگردم. سطل دومي خنده اش ميگيرد و خنده کنان ميگويد تو چرا اينطور فکر ميکني؟ من هميشه خالي اينجا مي ايم و پر برميگردم. اگر تو هم مثل من فکر ميکردي ميتوانستي شادتر زندگي کني! قانون زندگی٬ قانون باورهاست http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
460.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه کسی می داند که تو 🌸در پیله تنهایی خود، تنهایی؟ چه کسی می داند که تو 🌸در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا، 🌸تو به اندازه پروانه شدن زیبایی @tafakornab داستان وضرب المثل 👆