📚#داستانهای_آموزنده
🔰" از تو حرکت , از خدا برکت "
💢بازرگانی که ورشکست شده بود، نزد امام صادق (ع) رفت و گفت: « ور شکست شدم دیگر هیچ سرمایه ای ندارم .
حضرت فرمود: «مغازه که داری» گفت: «بله!» امام صادق فرمود :« برو مغازه را جارو کن، تمیزش کن و دم مغازه بنشین و دعایی هم حضرت فرمودند که برای برکت کسب و کارش خوانده شود.
چند روز گذشت و تاجری به مغازه این شخص مراجعه کرد و گفت: « من جنس دارم جا ندارم، اجازه می دهی جنس ها را بریزم در مغازه تو بفروشم و در ازای آن هم به تو پولی پرداخت کنم؟»
تاجر اجناسش را در مغازه این شخص ریخت و همانطور که می فروخت این شخص ورشکسته خطاب به تاجر گفت: « چند تا ازاین اجناست را به من می دهی، من هم بفروشم و در ازای آن پولش را به تو بدهم» گفت: این چند جنس هم برای فروش نزد تو باشد. این موضوع باعث شد که کار هر دو هم تاجر و هم شخص ورشکسته رونق پیدا کند.
حالا فرض کنید این تاجر ورشکسته در خانه می نشست و دائم می گفت که خدایا روزی من را بده، دائم می گفت :« یا رزاق روزی من را بده» تنها با دعا کردن و از خدا خواستن رزق و روزی نمی آید، از قدیم گفته اند: از تو حرکت ، از خدا برکت
مردم قدیم در کسب و کارشان به مواردی اعتقاد داشتند که درحال حاضر کمتر مشاهده می شود، صبح زود که کرکره مغازه رو می داند، بالا، می گفتند: « خدایا به امید تو، نه به امید خلق روزگار»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز #ازدواج
✍پیامبر اکرم (ص) :
💌هر کس در ازدواج زن و مردى تلاش کند، خداوند به تعداد هر مویى از بدنش شهرى در بهشت به او کرامت میفرماید. و پاداشش مانند کسى است که پیغمبرى را خریده و در راه خدا آزاد کرده و اگر موقع رفتن به خانه خود از دنیا برود، در قیامت جزو شهیدان خواهد بود...
📚ارشاد القلوب
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
💎پیامبر خدا صلى الله عليه وآله:
با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن ازمشكل را برتو تنگ مى كند
لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ
📚علل الشرايع ج2ص559
#مشورتباترسو❌
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #روابط_زن_ومرد
⁉️ حکم شوخی کردن با نامحرم چیست؟
✅ شوخی با نامحرم اگر موجب تحریک شهوت شود و یا خوف افتادن در گناه و مفسده در آن باشد، حرام است. در غیر این صورت نیز مناسب است مومن از کمینگاه ها ی شیطان دوری کند
--------------------
❌♨️ #شوخی_با #نامحرم
📝 استفتاء کتبی از سایت ایت الله شبیری زنجانی – شماره استفتاء: 26260
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ
✨مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ
✨ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾
✨رحمت خود را به هر كس
✨كه بخواهد مخصوص مى گرداند
✨و خداوند داراى بخشش بزرگ است (۷۴)
📚سوره مبارکه آل عمران
✍آیه ۷۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#یادخدا
🔸به یاد خدا باشید یا با تسبیح یا با دل.
🔹یاد خدا با دل خیلی اهمیت دارد. گاهی اوقات انسان با زبان در حال گفتن ذکر استغفار است، اما گناه هم می کند.
✍ در حدیث آمده که : « کسی که در حال گناه کردن استغفار میکند، خود را مسخره کرده است.
🔸یکی از علما می گفت: سی سال پیش سوار اتوبوس بودم، یک حاجی هم جلوی من نشسته بود.
🔸 هر زن بی حجابی که وارد اتوبوس می شد، حاجی نگاه می کرد و یک « استغفر الله » می گفت. پشت سر هم هر زنی که وارد می شد، حاجی این کار را می کرد.
🔸یک وقت در یکی از ایستگاه ها یک خانم بی حجاب سوار ماشین شد، حاجی متوجه او نشد، من با دست به شانه اش زدم و گفتم : « حاج آقا، یک استغفر الله دیگر هم سوار اتوبوس شد! شخص حاجی با شنیدن حرف من ناگهان برگشت و متوجه شد یک عالم پشت سرش نشسته و مراقب اوست و فهمیده که شیطان او را بازی داده است. جیک نزد.
🔥 شیطان این قدر عجیب است که در حالی که مشغول استغفار هستی، شما را به گناه می اندازد. این ذکر به درد نمی خورد. چون دل به یاد خدا نیست.
🔸 حاجی پشت سر هم می گفت:« خدا لعنت کند کسانی را که اینها را بی حجاب کرده اند» اما با این حال، خودش، محو تماشایشان بود. اگر دل انسان به یاد خدا باشد که چشم، به زن نامحرم نگاه نمی کند! تسبیح در دست و ذکر استغفار هم بر لب، اما دل به یاد خدا نیست!
👌از خدا بخواهید که دل هایتان به یاد او باشد. این مطلب را یادگاری از من داشته باشید: ذکر خالی، چنگی به دل نمی زند!
📚 محمودی گلپایگانی ، در محضر مجتهدی ج 2، ص 165،انتشارات مستجار،1392
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🚫هیچگاه سعی نکنید فرد بیهوش را بلند یا با پاشیدن آب روی صورتش او را هوشیار کنید
👈پاهایش را بالا، دکمهها، لباسهای تنگ او را باز کنید و اجازه ندهید بلافاصله بعد از هوشیار شدن بایستد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅ده درس مهم زندگی
که دیر یادشان گرفتیم ...
درس اول:
این لحظه، زندگی شماست!
زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا میآیید و میمیرید نیست.
زندگی شما بین الان و نَفَس بعدی است.
زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است.
پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید،
بدون ترس و پشیمانی و با هر چه که دارید،
بهترین کاری را که میتوانید را انجام دهید؛
چون این تنها چیزی است که میتوانید از کسی انتظار داشته باشید،(بهترین کار با هرچه دارید)
ازجمله خودتان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❌در زمان اشغال هند توسط بریتانیا،
روزی افسر انگلیسی
بدون هیچ دلیلی
سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد‼️
شهروند ساده هندی
برگشت و چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد
که او در اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد‼️
🔸افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده
و خشمگین شده بود
ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند...
🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد‼️
اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: این 50000 روپیه را بردار و برو به آن هندی بده و در مقابل کاری که انجام دادی از او معذرت بخواه⁉️
🔸افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذرخواهی کنم⁉️
ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است باید بدون چون و چرا اجرا کنی⁉️
🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذرخواست هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند‼️ پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد...‼️
🔸روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد‼️
او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند‼️
🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت:
آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری⁉️
افسر پاسخ داد:
بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم.
🔸ژنرال گفت:
حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند⁉️
🔹افسر گفت:
آن روز که هیچ کس را نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده میگویی برو او را بزن⁉️
می ترسم افرادش مرا بکشند.
🔸ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد.
🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش بلند هم نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد⁉️
🔸افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت ژنرال به افسرش گفت :
خیلی خوشحال به نظر می آیی‼️
🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است⁉️
🔸ژنرال در پاسخ افسرش گفت:
دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد‼️
🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را به پول فروخت‼️
برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد»‼️
🔻این داستان
حکایت افراد زیادی است آنان که با گرفتن پول و مقام، حقوق و وام نجومی، ملک و زمین و اموال، رانت و اختلاس و پارتی و سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و...
کرامتِ خویش را فروخته اند⁉️
از ترس باختن اندوخته های کاذب خود سکوت کرده اند زیرا دیگر کرامتی برایشان باقی نمانده که از آن دفاع کنند لذا لال شده اند⁉️
داستانی آشنا ...
نکته ای ظریف......
و پیامی روشن....
برای همه ما‼️
مراقب کرامت خود باشیم‼️
#داستانهای_آموزنده
•✾📚@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚#حکایت
شخصی را قرض بسیار آمده بود.
تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند.
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است.
تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...!
در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان
و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به تٙر شدنر های گاه و بیگـاهِ
چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد
حواسمان باشد آن ها خیلی زود پیــر می شوند
و خیلی زودتر از آنـچه فکـرش را می کنیـم از کنارمان می رونـد.
حواسمان باشد به دلگیـریِ غروب هایِ تنهاییِ شان...
حواسمـان باشد که آن ها تمامِ عمـر
حواسشان به مـا
به آرام قد کشیدنمان،
نیاز ها و نازهایمان بوده است.
آن ها یک روز آنقدر پیـر میشوند که
حتی اسم هایمان را هم فراموش می کنند.
حواسمان به گرانترین و
بی همتا ترین عشق هایِ زندگیمان
به بابا به مامان ها خیلی باشـد
♡••♡••♡••♡••♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندتا چیزی که خدا میخواد بدونی:🤍
-خدا، درون توست.
-خدا، حواسش بهت هست.
-خدا، بهت آرامش میده.
-خدا، جواب دعاهات رو میده.
-خدا، برات کافیه.
-خدا، بهت قدرت میده.
-خدا، به زندگیت چیزای قشنگی که میخوایو میبخشه.
-و خدا، تورو تنها نمیزاره.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
♡••♡••♡••♡••♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊🔊
⭐ شب بهانه قشنگیست برای سکوت
🌺 طبیعت هم ساکت است
⭐️ و به صدای خدا گوش میدهد
🌺 سکوت کنیم تـا صدای خدا را بشنویم
🌙 #شبتمعطربهعطرگلودرپناهخدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌹 سلام
🌹 یکشنبه خود را
معطر می کنیم به
عطر دل نشین صلوات
بر حضرت محمد و آل مطهرش
💖 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
💖 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹 در پناه لطف خدا و
عنایت حضرت محمد(ص)
و خاندان پاکش علیهم السلام
زندگیتون پر خیر و برکت ان شاءالله
🌹زیارت معصومین علیهم السلام
روزی دنیا و آخرت شما ان شاءالله
🌹 یکشنبه تون پر از بهترینها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
🌸 یا امام رضا جان (ع)
سرم هوای تو دارد،
دلم هوای ضریح
چه می شود که سری
گوشه ی حرم بزنم؟
🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی علِی بْنِ مُوسَی
الرِّضاالْمُرْتَضَی ، الاِمامِ التَّقِی ِّالنَّقِی
و حُجَّتِکَ عَلی مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
و مَنْ تَحْتَ الثَّری ، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً
مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ
عَلی اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تدبردرقرآن
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
استادی می فرمود :
این آیه معنایش این نیست که با ذکر خدا دل آرام می گیرد
این جمله یعنی خدا می گوید:
جوری ساخته ام تو را که جز با یاد من آرام نگیری...!!
تفاوت ظریفی است!
اگر بیقراری؛
اگر دلتنگی؛
اگر دلگیری؛
گیر کار آنجاست که هزار یاد،
جز یاد او، در دلت جولان میدهد...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
♡••♡••♡••♡••♡
#عاالی
🔻 به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد.
به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است ، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
« ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد ، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
« عزيزم ، شام چي داريم؟ » جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزيزم شام چي داريم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کري؟! » براي چهارمين بار ميگم: « خوراک مرغ » !!
👌حقيقت به همين سادگي و صراحت است.
مشکل ، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم ، در ديگران نباشد ؛ شايد در خودمان باشد...👌
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#زنگ_تفریح
دزدی نیمه شبی به خانه ای رفت. صاحب خانه در گوشه اتاق خوابیده بود. دزد خورجینی را که با خود داشت روی زمین انداخت تا اثاثیه خانه را در آن بگذارد و ببرد. امّا هرچه در اتاق گشت چیزی پیدا نکرد. دزد که ناامید شده بود به سوی خورجین برگشت تا آن را بردارد و برود. در همین موقع صاحب خانه غلتی زد و روی خورجین او خوابید! دزد که خیلی ناراحت شده بود با صدای بلند و عصبانی گفت: " عجب بخت و اقبالی دارم من! چیزی به دست نیاوردم، خورجینم را هم از دست دادم!" سپس راه افتاد تا برود. صاحب خانه با صدای بلند گفت: "آهای دزد، وقتی از خانه بیرون رفتی در را ببند تا دزد دیگری به خانه نیاید." دزد ایستاد و به صاحب خانه گفت: "من زیرانداز را برای تو آوردم و حالا در را باز می گذارم شاید دیگری رواندازت را هم بیاورد! تو از باز بودن در ضرر نکردی و نخواهی کرد!"
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🚨#اسرافوتبذیر
🌸 امام صادق (ع) فرمود :
🔹اسراف آن است که انسان ؛ مالش را از بین ببرد و به بدنش صدمه بزند ((مثل سیگار کشیدن)) عرض شد پس اقتار چیست ؟ فرمود : اینست که غذایت نان و نمک باشد در صورتیکه قدرت داری غذای مناسب تری بخوری..
📚مجموعه الاخبار باب۱۷۱ حدیث۱
🌸 امام صادق (ع) فرمود :
پائین ترین مرتبه اسراف عبارتست از :
🔸دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است .
🔸اینکه لباس کار و لباس بیرونی،یکی باشد.
🔸به دور انداختن هستۀ خرما پس از خوردن خرما((چون از هسته خرما مادۀ غذایی برای شتران تهیه می شد)) .
📚 وسائل الشیعه جلد ۲ باب۲۸صفحه ۳۸۴
🌸امام صادق (ع) فرمود :
همانا اسراف با کمی برکت ، همراه است. ( اسراف برکت را کم میکند ) 📚 وسائل الشیعه جلد ۱۵ صفحه ۲۶۱
🔹در تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی و در روایت ابی الجارود از امام باقر(ع)نقل شده که حضرت در مورد آیه((والّذین اذا انفقوالم یسرفوا ولم یقتروا)) ( سوره فرقان ) فرمودند : بخشش در راه معصیت و بنا حق ، اسراف است.
📚 تفسیر نور الثقلین جلد ۴ صفحه ۶۷
🌸از پیامبر گرامی (ص) نقل شده که به علی (ع) فرمود :
چهارچیز هدر می رود:
🔸خوردن بعد از سیری
🔸روشن کردن چراغ در مهتاب((و جائیکه روشن است)
🔸زراعت در زمینی که شوره زار است.
🔸نیکی کردن به کسی که لایق آن نیست.
📚 من لایحضره الفقیه جلد ۴ صفحه ۳۵۲٫۳۷۳ باب النوادر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠باخواست خدامقابله نکنید❌
🎤آقای عالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅ آیا میدانستید
👌قبل از صبحانه یک قاشق رب انار بخورید !
👈🏻ضد سرطان پروستات
👈🏻ضد کلسترول بد خــــون
👈🏻بهترین تصفیه کننده خون
رفع خستگی و افزایش انرژی
تقویت سیستم ایمنی و گوارش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام عرض میکنم خدمت شما
🌹 روزی زیبا و سرشار از نشاط و سلامتی
🌹و پراز ایمان و تقوا ،داشته باشید ،
🌹در پناه پروردگار ، الــــــــــهی آمین
🌹 یکشنبه تون معطر به عطر خدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
♡••♡••♡••♡••♡
دو شاگرد در کلاس سر موضوعی بحث می کردند
و با اینکه نظریه ها یکی نبود هر کدام بر این باور بودند که حرف شان منطقی است
معلم کمی فکر کرد و وارد بحث شد :
گوش کنید مثالی می زنم :
دو مرد پیش من می آیند
یکی تمیز ودیگری کثیف
من به آنها پیشنهاد می کنم حمام کنند
شما فکر می کنید کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه تمیزه چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند
پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها جواب دادند : تمیزه !
معلم جواب داد : نه کثیفه چون او به حمام احتیاج دارد
و برای مرتبه چندم پرسید :
خوب پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
معلم دوباره گفت : اما نه البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد
خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟
هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید این یعنی منطق !
و از دیدگاه هر کس متفاوت است
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#داستان_واقعی #کاشف_پنی_سلین
فلمینگ ،یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.
یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید،
وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.
فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد.
روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت:
" می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".
کشاورز اسکاتلندی جواب داد:
" من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم".
در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.
اشراف زاده پرسید:
" پسر شماست؟"
کشاورز با افتخار جواب داد: "بله"
با هم معامله می کنیم.
اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین مشهور شد.
سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟
پنی سیلین...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃هرکاری میکنی خاکش کن؛ خدا
رشدش میده🤫🌱. .
وقتی ﮐﻪ خوبی ﮐﺮدنات فقط برای
خدا باشه، ﺩیگه ﻗﺪﺭ نشناسی برات
اهمیتی نداره !
چـون میدونی خـدا به جـایِ همه،
برات جبران میکنه😍
#ڪلیپ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#یک_داستان_یک_پند
✍کاروانی از حجاج در بازار مکه مشغول انتخاب کفن برای تبرک خود از مکه بودند. پیرمردی در بازار دنبال کفنی خاص میگشت و از صبح دنبال کفن بود، و هر کفنی را نمیپسندید چون از جهالت و حماقت فکر میکرد اگر روی کفناش دعا یا ذکر خاصی نوشته شده باشد بهشتی میشود، و باید کفن نیک با خود سوغات از مکه ببرد.
🌖نزدیک اذان ظهر در مغازهای مشغول خرید کفن بود، چون اذان ظهر زده شد صاحب مغازه دست حاجی از روی کفنها برداشت و گفت: حَیِّ عَلی خَیرِ العَمل وَ لَا حَیِّ عَلی خَیرِ الكَفَن.....
📿یعنی ای حاجی! مکه آمدهای میبینی منادی ندا میدهد بشتاب به سوی انجام بهترین عمل، ولی تو (از بس احمقی در این سن پیری) برای انجام خرید بهترین کفن شتافتهای و وقت عبادت خود را هدر میدهی که هیچ سودی برای تو ندارد.
🕋بهترین سوغات مکه خواندن چند رکعت نماز در کنار کعبه است نه پیدا کردن چند متر پارچه برای کفن که همه جای دنیا پیدا میشود.
مطالب مشابہ ↩️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان