هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
📌پنج اصل را در زندگیت به خاطر بسپار
🎪➖غرور،مانع یادگیری
🎪➖خودبزرگ بینی،مانع محبوبیت
🎪➖کم رویی،مانع پیشرفت
🎪➖خودشیفتگی،مانع معاشرت
🎪➖عادت کردن،مانع تغییر است
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_جنگ_زرگری
در زمان گذشته قیمت دقیق طلا مشخص نبود، در نتیجه هر زرگری قیمتی را بر روی جنس خود می گذاشت. معمولا دو یا چند زرگر با یکدیگر توافق ناجوانمردانه ای می کردند، تا مشتری های بیچاره را تا حد ممکن سر کیسه کنند، به این رفتار "جنگ زرگری "گفته می شد.
وقتی مشتری از همه جا بی خبر، به دکان زرگری می رسید، زرگر قیمت متاع خود را چند برابر مقدار واقعی می گفت و از طرفی در حین گفتگو به زرگری دیگر که با او از قبل توافق کرده بود، پیغام می رساند، زرگر دوم به بهانه ای خودش را به دکان زرگر اول می رساند و با صدای بلند و قیافه حق به جانب داد می زد :"ای نابکار، مگر تو مسلمان نیستی! دین و ایمان نداری! این چه قیمتی است که می گویی؟ "زرگر اولی هم در جواب با پرخاش می گفت :"ای دغل باز، من تو را خوب می شناسم، می خواهی جنس کم عیارت را آب کنی."زرگر دوم با عصبانیت بیشتر می گفت :"جنس من کم عیار است!؟! بیا سنگ محک بزنیم ببینم چقدر عیارش بالاست".... باری مشتری بیچاره در انتها خام زرگر دوم می شد و به دکان او می رفت و جنسی را چند برابر قیمت واقعی می خرید و در ضمن گمان می کرد، سود کرده است. در انتها دو زرگر سود بدست آمده را با یکدیگر تقسیم می کردند.
اصطلاح" جنگ زرگری "کنایه از جنگی غیر واقعی است، که دو طرف دعوا فقط برای فریفتن دیگران وانمود می کنند، با هم دشمن هستند، ولی در واقع با هم رفیق و همراه هستند.
برای خواندن داستانها وریشه ضرب المثلهای فارسی با ما همراه شوید👇👇👇
@tafakornab
@shamimrezvan
📌 داستان 🍃🌺
🌷راز احترام پيامبر
صلي الله عليه و آله به خواهر🌷
💫رسول خدا صلي الله عليه و آله خواهر رضاعي (شيري) داشت، روزي خدمت حضرت آمد.
پيامبر چون او را ديد شادمان شد و عباي خود را براي او به زمين پهن كرد و او را روي آن نشانيد، سپس به او رو كرد، با گرمي و لبخند با وي به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت.
👈اتفاقا همان روز برادر رضاعي اش نيز آمد. ولي پيغمبر با او مثل خواهرش رفتار نكرد.
⁉️شخصي پرسيد:
يا رسول الله! چرا به خواهر بيشتر از برادر احترام نموديد؟ با اين كه او مرد بود.
(يعني او سزاوار به احترام بيشتر بود).
💫حضرت فرمود: چون خواهر نسبت به پدر و مادرش بهتر از برادر خدمت مي كند.
✅بدين جهت خواهر را بيشتر از برادر محبت كردم.
📚بحار جلد ۷۴ صفحه ۵۶
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
✨﷽✨
🌼عطای بدون درخواست
✍محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم.
تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم.
همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد.
📚داستان های شنيدنی از چهارده
معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی
↶【به ما بپیوندید 】↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
#داستان_بسیار_زیبا
✍استاد فاطمي نيا مي گويد :علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان.
به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تشرفات
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🏴 #روز_سومدرکربلاچهگذشت...
سوم محرم الحرام | نامه امام علیه السلام به بزرگان کوفه
▪️در این روز امام حسین علیه السّلام برای بزرگان کوفه نامه ای نوشتند و آن را به قیس بن مسهّر صیداوی دادند که به کوفه برساند.
ای عزادار واقعی این روضهها بیا...💔
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دادند هر چه داشتند
در راه عزیز فاطمه (سلام الله علیهما)...
وَ چه بالاتر از سعادتی که
هیچ خودی نمانَد و تمامی
"او" باشد...
ناقابل است جان ، ولی ای حسین جان
از من مرا بگیر و خودت را ب من بده ...
الهی به یاران باوفای مولا اباعبدالله الحسین (سلام الله علیهم) ،
ما را وفادار به ولیت مهدی آل فاطمه (سلام الله علیهم) قرار بده...
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب_امام_حسین (سلام الله علیه)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
• به اشتراک بزارید...👇
.@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔴داغی صحرای محشر
روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد.
سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید،
ولی ابوذر با آن لوازمی خرید.
روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود:
«هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.»
سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد.
وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت.
پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
📚پند تاریخ، ج 1، ص 190
➥ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱ویژه #استوری
▫️برات دوتا حیدر آوردم
📌 ویژه #چهارم_محرم
شب چهارم: حر و دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
#شبتونحسینی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
#گلچینی ازبهترین های ایتا اینجاس👇👇
ذڪرهاےگرـღـگشا همه حاجات مهم وختم هفتگی خانه دارشدن ومادر همه ذکرها برای درمان تمام امراض درعکس کانال سنجاق شده
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
مـتـن هــایے از جنس آگاهی وداستانهای زیبا وآموزنده
eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
عجیب اما واقعی عجایبی که هیچ جا ندیده اید اینجاس
عجایب و دیدنیها و شگفتیهای جهان
http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
راز زندگی زناشویی عالی اینجاس همسرداری عاشقانه
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
مفاتیح همراه واسرار نماز وذکر روزانه وتعقیبات نماز وتقویم نجومی
http://eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
دلتنگ ڪــღــربــلایی بیا اینجا کربلایی شو
http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
https://eitaa.com/joinchat/1066860566C7019303c3b
#ڪـانـال_تخصصےطــღــب_شــفا👆به ما بپیوندید👆