eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
112 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
190.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼خدایا به حرمت ⭐️این شبهای محرم 🌼دل های غمگین را شاد ⭐️گرفتاری ها را رفع و 🌼دعاها را مستجاب گردان ⭐️ای مهربان تمام 🌼مریض ها را شفای 🌙عاجل عنایت بفرما🤲 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 در روزگار پيش خارکنى بود که هر روز به صحرا مى‌رفت و خارهائى را که مى‌کند به شهر مى‌آورد و با پولى که از فروش خارها به‌دست مى‌آورد، غذاى خود و خانواده‌اش را فراهم مى‌کرد. روزى که از سختى کار و رنج روزگار به ‌ستوه آمده بود، دست دعا به درگاه خداوند دراز کرد و گفت: 'خداوندا مرا از اين ناراحتى و بدبختى نجات بده و لقمه نانى راحت براى من مقدر فرما! 'روزى چنان اين مناجات را به درگاه بى‌نياز خداوندى مى‌برد تا اينکه يکى از روزها مشاهده کرد که مرغ سفيد رنگى از زير بوته‌هاى خار بيرون آمد. خارکن آن را به فال نيک گرفت و مرغ را گرفته و عصر که به خانه رفت آن را همراه خود برد. زن که مرغ را ديد گفت: 'خدا را شکر که براى ما غذاى خوبى حواله کرده است؛ زود اين مرغ را بکش تا من او را بپزم چون مدت‌هاست که مزه‌ٔ مرغ پخته نچشيده‌ام! ' خارکن گفت: 'حالا هوا تاريک است و کشتن اين مرغ در تاريکى گناه دارد بگذار او را امشب نگه داريم و فردا صبح آنچه که تو گفتى انجام مى‌دهيم' .خارکن مرغ را در جائى مخفى کرد و روى او را پوشانيد تا روباه يا حيوان ديگر به او آسيب نرساند. فردا صبح که خارکن از خواب بيدار شد، به سراغ مرغ رفت. همين که مرغ را از جاى خود بلند کرد، ديد مرغ روى يک تخم‌مرغ بزرگ به رنگ طلائى خوابيده است. تعجب کرد چون تا کنون تخم‌مرغ به اين شکل و رنگ به چشم نديده بود. مرغ را رها کرد و تخم‌مرغ را برداشته از خانه بيرون شتافت... ❌ ادامه در پست های بعدی... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨الهی به امیدتو ♥️شش ماهه 🖤شهید کربلا را صلوات ♥️قنداقه 🖤گلگون ز جفـا را صلوات ♥️بر کودکِ 🖤شیرخوارِ عطشان حسین ♥️آن تشنه 🖤گلوی نینوا را صلوات ♥️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 🖤وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
این بار جنس خواهشمان فرق می کند آقا جان! تو را قسم به طفل رباب تو را قسم به شیرخواره ی ارباب ❤ هر چه زودتر بیا ▪آجرک الله یا صاحب الزمان ▪ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🏴به رسم ادب هفتمین روز محرم رو با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله شروع میکنیم اَلسلامُ علی الحُـسین و علی علی بن الحُسین وَ عــلی اُولاد الـحـسین و عَـــلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
4.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️ 💖امام‌حسین(ع) هم راضی بود و هم مَرضیٖ 🤲راضی بود به مأموریت الهی در راه کربلا 👌مرضی بود یعنی خدا از او راضی بود 👈 و چون همه چیزش را در راه خدا داد 👈 خدا هم برایش سنـگ تمـام گذاشت 🍃🌸آری! معامله با خدا سختی دارد 🍃🌸اما سختی‌اش زیباست 🍃🌸ما رأیتُ الا جمیلا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مدیر مدرسه ای در کلکته هندوستان، این نامه را چند هفته قبل از شروع امتحانات برای والدین دانش آموزان فرستاده است: والدین عزیز امتحانات فرزندان شما به زودی آغاز میشود. من می دانم شما چقدر اضطراب دارید که فرزندانتان بتوانند به خوبی از عهده امتحانات بر آیند. اما لطفا در نظر داشته باشید که در بین این دانش آموزان یک هنرمند وجود دارد که نیازی به دانستن ریاضیات ندارد. یک کارآفرین وجود دارد که نیازی به درک عمیق تاریخ یا ادبیات انگلیسی ندارد. یک موزیسین وجود دارد که کسب نمرات بالا در شیمی برایش اهمیتی ندارد. یک ورزشکار وجود دارد که آمادگی بدنی و فیزیکی برایش بیش از درس فیزیک اهمیت دارد. اگر فرزندتان نمرات بالایی کسب کرد عالی است. در غیر اینصورت، لطفا اعتماد به نفس و شخصیتش را از او نگیرید. به آنها بگویید مشکلی نیست آن فقط یک امتحان بود و آنها برای انجام چیزهای بزرگتری در زندگی به دنیا آمده اند. به آنها بگویید فارغ از هر نمره ای که کسب کنند شما آنها را دوست خواهید داشت و آنها را قضاوت نخواهید کرد. لطفا این را انجام دهید تا ببینید چگونه فرزندانتان جهان را فتح خواهند کرد. یک امتحان یا نمره پایین نبایستی آرزوها، استعداد و اعتماد به نفس آنها را فدا کند. و در پایان، لطفا فکر نکنید که دکترها و مهندسین تنها انسان های خوشحال و خوشبخت روی زمین هستند. با احترام فراوان مدیر مدرسه @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی میکرد. هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می‌برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمیداشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را میدیدند، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره‌ای نداشتند و فقط نفرینش میکردند. پس از چند سال آسیابان پیر، مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم... پسران هریک راهکار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد میگیریم ؛ پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. "بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود میفرستند و میگویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف‌تر از پسرانش بود." چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل ما رسید! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
733.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
براے خودت یڪ دایرهء اعتماد درست کن،🌸🍃 آنہایے کہ مہم هستند را بگذار درون دایره، کم اهمیت ترها را روے خط و باقے را بیرون از این دایرهء فرضے تصور کن. هر وقت کسے حرفے بہ تو زد کہ خاطرت رنجید، ببین کجاے دایره ات است؟🌸🍃 جزو افراد مہم است یا نہ فقط هست. آیا براستے ارزش دارد از کسانے کہ برایمان اهمیتے ندارند برنجیم!؟ چرا بگذاریم آدمہاے کم اهمیت زندگے ما را ناراحت کنند، حتے براے ثانیہ اے؟!🌸🍃 یادتان باشد وقتے دیگران بدانند کہ نمےتوانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشے هم براے ناراحت کردن شما نمےکنند... این راز آرامش است... یڪ دایرهء فرضے!🌸🍃 ♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh