eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
سه شنبه های جمکرانی مولا جان یامهدی ز دست این و آن حاجت ندارم به مِهر دیگران منّت ندارم به سایه سارِ امنی در سه شنبه به غیر از جمکران عادت ندارم خوشا آن چشم کہ بیند روی ماهت خوشا آن سر ڪہ گردد خاڪ پایت روا باشد دهد جان عاشــــق تـو اگر اُفتد بہ روی او نگاه‌ مهربانت تعجیل_در_فرج_مولای_مهربانمان پنج صلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ••✾🌻🍂🌻✾••
▪️در این شبهای محرم ▪️تو هیئتها تو خلوتهاتون هرجایی که دلتون لرزید یا گوشه ی چشمتون اشک نیازی جمع شد به عشق امام حسین(ع) برای همه دعا کنیـد ▪️ #️عزاداری_تون_قبول ▪ش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 در نزديکى آنها صرافى دکان داشت به اسم شمعون. خارکن پيش شمعون رفت و تخم‌مرغ را به او نشان داد. شمعون رسيد: 'اين تخم‌مرغ طلائى را از کجا آورده‌اي؟ 'خارکن گفت: 'من آن را در بيابان زير خارى پيدا کرده‌ام؛ تو اگر قيمت خوبى بدهى من حاضرم آن را به تو بفروشم' . شمعون، تخم‌مرغ را در ترازو گذاشت و آن را وزن کرد و به خارکن گفت: 'من تمام قيمت اين تخم‌مرغ را که از طلاى خالص است به تو مى‌پردازم به شرطى که قول بدهى که اگر دوباره از اين نوع تخم‌ها پيدا کردى آن را براى فروش پيش من بياوري' . خارکن قول داد و با پولى که گرفته بود نان و گوشت و مرغ و برنج و سبزى و ميوه و هر چه که آذوقه لازم بود براى يک ماه خريد و با خود به خانه آورد. زن که ديد شوهرش اين همه وسيله و آذوقه با خود آورده است با تعجب پرسيد: 'اينها را از کجا آورده‌اي؟ 'خارکن که نمى‌خواست رازش فاش شود پاسخ داد: 'خداوند به ما نعمت داده و اين مرغ هم براى ما خوشبختى آورده؛ او را به حال خود بگذار من چند تا مرغ خريده‌ام آنها را بپز و شام را حاضر کن، تا بچه‌ها شکمى از عزا دربياورند' . زن چنين کرد و آن شب را به خوشى جشن گرفتند.پيش از خواب، خارکن مرغ سفيد را در جاى خود مخفى کرد و روى او را مثل شب گذشته پوشاند.صبح روز بعد پيش از اينکه دنبال کار خود برود، اول به سراغ مرغ سفيد رفت و ديد مرغ دوباره تخم‌طلائى ديگرى کرده است. با عجله آن را برداشت و خواست پيش شمعون ببرد ولى به خود گفت بهتر است چند روزى صبر کنم تا شمعون به اين راز پى نبرد. ❌ ادامه در پست های بعدی... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨الهی به امیدتو 💚 اَّلسلامُ عَلَى الْحُسَیْن 💚 وَعَلَى عَلِىِّ بْن الْحُسَیْن به گلِ دشت نینوا صلوات به نکو شبه مصطفی صلوات به علی اکبر، عزیز حسین(ع) آنکه شد شهید از جفا صلوات 💚 اللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلي مُحَمَّد 💚 و َآلِ‌ مُحَمَّد وَ عَجِّل ‌فَرَجَهُـم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪السلام علیک یا صاحب الزمـان در محرم قلب سوزان میخرند در محرم چشم گریان میخرند😭 در محـرم دل هوایی میشود با نگاهی کربلایی میشود در محرم شیعیان زاری کنند  همره عزاداری کنند... ▪آجرک الله یا صاحب الزمـان ▪اللهم عجل لولیک الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
3.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به حسـ❤️ــین می‌بخشه... حســ💚ـین آبرومند درگاه الهی‌ست حســ💙ــین را واسطه کنیم... ✨يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و به سوی او وسیله بجویید...(مائده آیه۳۵) ☝️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید. مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد. مرد خردمند گفت: «چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟» روستاییان گفتند: «نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!» در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشه‌ای را کشف کرده و آن را از بین ببرید. در تحلیل مسائل تصویر کلی از موضوع را ترسیم و تجسم کنید و رویکرد و تفکر سیستمی را دنبال کنید. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت. به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاده بود. مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند. ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت. همه تعجب کردند. پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد. آدم معقول همواره می تواند از سختی ها، شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند! لطفا در ترویج فرهنگ اسلامی ما را یاری کنید. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید ╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮ @tafakornab ╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید
💟 آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت. شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست. چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود. يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند. گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️فقط ۲ چيز تو دنیا هست که باید نگرانش باشی: این که ببینی سالمی یا مریضی! اگه سالمی که نگرانی نداره... اگه مریضی ۲ چيز هست که باید نگرانش باشی: این که میمیری یا زنده میمونی! اگه زنده میمونی که نگرانی نداره... اگه میمیری ۲ چیز هست که باید نگرانش باشی: این که میری بهشت یا جهنم! اگه میری بهشت که نگرانی نداره! اگه میری جهنم.... اونجا اونقدر آشنا میبینی که اصلاً جای نگرانی نیست! ❥❥✶پس هیچ چیز ارزش نگرانی نداره شاد باش...! ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh