هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #عکس_نوشته👆
♨️اگر بعضی از واجبات به سبب شرکت شخص در مجلس عزاداری از او فوت شود، وظیفه او نسبت به شرکت یا عدم شرکت در اینگونه مجالس چیست؟
#احکام_عزاداری
#نمازاول_وقت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
امام صادق(علیه السلام) :
هرکس در ایام عزای جد ما حسین
(علیه السلام) بر سر در خانه ی خود پرچم مشکی🏴 نصب نماید🏴 مادرم حضرت زهرا(سلا م الله علیه) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅تقویت کردن مغز در صبح
🕰 با آرامش صبحانه بخوریم
🕰 حداقل ۵ دقیقه ورزش کنیم
🕰 حداقل ۵ دقیقه کتاب بخوانیم
🕰 حداقل ۵ دقیقه بازی فکری انجام دهیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ دعایی که امام حسین (علیه السلام) از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و ایشان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در #حوائج ، مهمّات ، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد آنرا بخوانند.
🤲 بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ، وَبِحَقِّ طهٰ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَىٰ حَوائِجِ السَّائِلِينَ ، يَا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرِ، يَا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبِينَ ،يَا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِينَ ، يَا راحِمَ الشَّيخِ الْكَبِيرِ ، يَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ ، يَا مَنْ لَا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَافْعَلْ بِي كَذا وَكَذا.(حاجت ذکر شود)
📖 مفاتیح الجنان
✍@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨#نمازحاجتامامحسین (ع)✨
✨امام حسین (ع) برای برطرف شدن مشکلات و بر آورده شدن حاجات، نمازی چهار رکعتی با ویژگی های زیر را سفارش می فرمودند:
🔰چهار رکعت نماز به ۲ سلام که قنوت و ارکان آن را به نیکی به جا می آوری
1⃣در رکعت اول:
حمد۱ بار، " حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَكيل " ۷ بار خوانده شود
2⃣در ركعت دوم حمد۱ بار و " ما شاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ إن تَرَنِ أناَ أقَلَّ مِنكَ مالاً وَ وَلَداً " ۷ بار خوانده شود
3⃣در رکعت سوم حمد ۱ بار و " لا إلهَ إلّاَ أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظالِمين " ۷ بار خوانده شود
4⃣در ركعت چهارم حمد ۱ بار و " وَ أُفَوِّضُ أمري إليَ اللهِ إنَّ اللهَ بَصيرٌ بِالعِباد " ۷ بار خوانده شود
👈🏼سپس حاجات خود را از خدا بخواهید.
📚بحارالانوار جلد ۹۱ ، صفحه ۳۵۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
32.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای حُب الحسین...
فارسی وعربی
به مناسبت ایام سوگواری سید و سالار شهیدان
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🏴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 تقدیم به شما
عاشقان حضرت اباعبدالله
عزاداریهاتون قبول حق
اجرتون با سید الشهدا
ان شاء الله همگی
حاجت روا باشید
زیارت آقا ابا عبدالله
در دنیا و آخرت روزیتون
ملتمس دعای شما
دوستان و عزیزان هستم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☑️ چله زیارت عاشورا
از عاشورا تا اربعین،،
بخوانید
تااز فیوضات ونورانیت ،این ،زیارت
بهره مند گردید......
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#چرچیل_و_خروس
روزی عده ای از چرچیل خواستند که سیاست را برای آنان تعریف کند.
چرچیل از آنها خواست تا خروسی بیاورند.
سپس دایره ای کشید و خروس را در آن انداخت و گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید.
هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت.
آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند!
آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد، و در پاسخ گفت:
این سیاست است. و آن همان سیاستی است که انگلستان قرنهاست از آن بهره میبرد ...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
✅داستان کوتاه پند آموز
✍ کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
✅ داستان کوتاه
✍مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟»
آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.» مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه؟ به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند!» آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.» مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.»
آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.» مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.»
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
@zendegiasheghaneh
#داستان
اگر آن زن شما را بخشيد من هم شما را بيامرزم
👈 #قسمت_دوم
قاضى نزد زن برادر برگشت و گفت:
من حكم سنگسار تو را گرفته ام، اگر قبول كنى و كام من برآرى، آن را اجرا نخواهم كرد و گرنه سنگسارت خواهم نمود. زن گفت:
من به اين كار ناشايست دست نمى زنم و تو هر آنچه مى خواهى بكن.
قاضى وقتى ديد زن برادرش تسليم نمى شود، مردم را باخبر كرد و آن زن را به صحرا برد و چاله اى كند و زن را در آن قرار داد و مردم شروع كردند به طرف او سنگ پرتاب كردن، تا زمانى كه گمان كردند كارش تمام شده و به اتفاق قاضى به خانه هايشان برگشتند. اما زن كه هنوز رمقى داشت و نيم جان بود، چون شب شد از گودال بيرون آمد. ناى راه رفتن نداشت به روى زمين افتاد و به حالت سينه سر خود را مى كشيد تا به خانه اى در وسط بيابان رسيد. بر در آن خانه خوابيد تا صبح شد، مرد صاحبخانه در را باز كرد آن زن را ديد، از جريان آمدنش به آنجا سؤ ال كرد، زن سر گذشت خود را براى او تعريف كرد، مرد صاحب خانه بر او رحم كرد و او را به خانه خود برد.
آن مرد پسر كوچكى داشت كه غير از آن ، فرزند ديگرى نداشت. او زن را مداوا كرد تا زخم و جراحتهاى بدن او بهبود يافت و تربيت فرزند كوچكش را به او سپرد. مرد مال و ثروت زيادى داشت و غلامى كه او را خدمت مى كرد، آن غلام عاشق آن زن شد و دلى صد دل گرفتار او و به او در آويخت. گفت:
اگر با من مباشرت نكنى تو را مى كشم، زن گفت:
هر كارى مى خواهى بكن كه ممكن نيست اين كار بد از من صادر شود. آن غلام وقتى از زن مايوس شد آمد و فرزند كوچك مرد را كشت و پيش او رفت و گفت:
اين زن زنا كار را كه آوردى و فرزند خود را به او سپردى ، فرزندت را كشت. مرد پيش زن آمد و به او گفت:
چرا چنين كردى؟ آيا فراموش كردى كه من در حق تو چه خوبيها كردم؟ زن جريان را براى او تعريف كرد و بيگناهى خود را اثبات نمود. ولى مرد صاحب خانه گفت:
من ديگر دلم راضى نمى شود كه تو در اين خانه بمانى، اين بيست درهم را بگير و از اينجا برو، اينها را توشه خود كن و خدا را كارساز خود بدان و او را در شب هنگام از خانه اش بيرون كرد.
✍ ادامه دارد....
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان