هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❁﷽❁الهی به امیدتو
خدایا !
به ذکر نام زیبایت
و نیایش لحظه هایت
وجود زمینیام راملکوتى گردان
تا آنچه
تو میخواهی باشم
و ازآنچه
من هستم رهاشوم
که تو بی نیاز ومن غرق نیازم
#سلام_روزبخیر
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
روز هجدهم
میرسد آوای تیغی پشت مسجدهای شهر
قاتل مولایمان شمشیر صیقل می دهد
#حیدررر_حیدرررر
#امیرحسین_چراغی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍒داستان واقعی تحت عنوان👇 #کمینگاه_شیطان🍒
من زنی 21ساله ومتاهل هستم
بابغض وگریه مینویسم....
▪️مثل بیشتر خواهر و برادرا
منم مشکلم از این دنیای_مجازی شروع شد
دنیای مجازی میتوان استفاده درست از آن کرد اما راه نفوذ قوی شیطانم هست.
😞من یه دختر دیندار ومحجبه هستم الحمدلله البته اگر مانده باشم....
👥یه روزی توی یه گروه مذهبی رفتم که پر بود ازخواهران وبرادران اما نگاه کردم هیچ کدوم از خواهران اسم و حتی عکس پروفایلشون دخترانه نیست...
🔸یکدفعه مدیر گروه آمد شخصیم یه برادر با ایمان که سبحان الله سلام و قوانین گروهم را اینقد باشرم و حیا گفتن که تعجب کردم.....
💠گفتن که باید تصویر پروفایل و حتی اسمم عوض کنم برای اینکه به عنوان یک زن شناخته نشم که برادران چت کنند منم گوش دادم و تغییر دادم و ازش تشکر کردم اونم گفت خواهرم تنها بخاطر رضای الله اینو گفتم فضای مجازی خیلی برای خواهران خطرناکه و خیلی از خواهران افتادن دام گرگها منم گفتم بله درسته.....
🔸من خیلی شنیدم و یه چند مورد و گفتم که حرف زدن من واین برادر شروع شد....
👌خیلی متقی ودیندار بودن در مورد خیلی از مشکلات دختر پسرا حرف زدیم ناغافل این دام شیطان بود😈
😥که هم من با این همه حجب و حیایی که داشتم حتی یه پسرم نمیتونست بهم حرفی بگه و هم اونم که سبحان الله نمونه اخلاق ومسلمانی بود....
😈بعد کم کم وارد مسایل شخصی شدیم گفتند خواهرم هیچ وقت اینجوری با کسی راحت درد دل نکردم من زنم رفته خونه باباش ازم طلاق میخواد به زور حجاب میکرد به زور نماز روزه میخوند همیشه به مامان بابام حرف زشت میزد هرکاری کردم نتونستم درستش کنم....
باهاش خوب بودم همیشه میبردمش گردش نمی گذاشتم آب تو دلش تکون بخوره اما نمیدونم چرا اون همش از بابا ومامانم بدش میمود مامانم حتی بدون اون نمتونست یه غذا بخوره اینقد مهربون بود...
هر روز براش یه چیز تازه میخرید خلاصه...
منم که متاهل بودم زندگیم خوب بود اما شوهرم بهم محبت نمیکرد گردش وتفریح نداشتیم همیشه این چهار دیواری مونده بودم شوهرم صبح زود میرفت شب دیر برمیگشت مشغول کار بود وقتیم برمی گشت خستگیشو رو بنده خالی میکرد...
با حرف نزدناش با اخم کردناش و میرفت سراغ قرآن خوندن 3 سال بود بهش میگفتم تحملت برام سخت شده منم گناه دارم....
همش کار و قرآن مطالعه که نشد منم نیاز دارم بهت اما گوش نمیداد..
هر چند که خیلی دوستم داشت بهم بی احترامی نمی کرد هیچ وقت اما سرد بود دوست داشتنشو ابراز نمیکردو...
منم گفتم برادرم منم اینا مشکلاتمه واقعا زندگی برام سخت شده نیاز دارم به محبت خلاصه هر کدوم گفتیم وگفتیم از مشکلاتمون هر روز بیشتر تا اینکه دیدیم وابسته هم شدیم اگه یه ساعت از هم خبردار نبودیم دنیا رو سرمون میریخت....
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
=====================
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
خدایا صبحدم
امروز نیز برآمد
درود بر جادههای
بی انتهای جبروتت
تو را عاشقانه فریاد می زنم
چون به تڪرار
اسم زیبایت عادت کردهام
🌹بسم اللہ الرحمڹ الرحیم🌹
🍃الهی به امیدتو🍃
@shamimrezvan👈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
2_281926790090331116.mp3
زمان:
حجم:
4.02M
#جزء_نوزدهم👆
#قرآن_کریم
به روش تحدیر
باصدای"استادمُعتز آقایی"
(تندخوانی حدود نیم ساعت)
🌙اللهم صل على محمد و آل محمد
و عجل فرجهم🌙
#التماس_دعا
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@shamimrezvan👈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
2_281926790090331196.mp3
زمان:
حجم:
2.16M
👆شرح دعای روزنوزدهم ماه مبارک رمضان
همراه بابیان احکام روزه،توسط آیت الله مجتهدی(ره)(واحدفرهنگی مبشر)(18:00)
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
#التماس_دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🏴بابا اتاق پر شده ازبوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
🏴دیگرخجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
🏴ایام ضربت خوردن مولا امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت🏴
@shamimrezvan👈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❁﷽❁
#مظلوم_علــے_ع💔
■خداوندا چہ دنیاے #عجیبے
🍂چہ #مظلومے چہ آقاے #غریبے
■مگر مِحراب #گودال اسٺ ڪوفہ؟
🍂ڪہ افتاده زمین #شیب_الخضیبے
#فزٺ_و_رب_الڪعبہ🏴
#بخداےڪعبہقسمرستگارشدم
@shamimrezvan👈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
151.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷
چه زيباست كه چون صبح
پيام ظفر آريم
گل سرخ
گل نور
زباغ سحرآريم
چه زيباست چوخورشيد
دُرافشان ودرخشان
زآفاق پر ازنور
جهان راخبر آریم
#سلام_صبحتان_بخير💐
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
پروردگارا...
دراین ماه نور
قرارده بی نیازی
درنَفس
یقین دردل
اخلاص درکردار!
روشنی دردیده !
بصیرت درقلب!
و روزى پر برکت در زندگی...
آمین یا رَبَّ....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍒داستان واقعی تحت عنوان👇
#کمینگاه_شیطان🍒
قسمت دوم
هرچند حرفامون ناشرعی نبودن و در حد خواهر برادر بودن یه روز اون برادر گفت خواهر چیزی ته دلمه بگم ...
گفتم بگو....
گفت سبحان الله کار خدا رو میبینی تو کجا و من کجا اگه مال هم بودیم زندگیمون بهترین زندگی بود چیزایی که من میخوام از زنم تو داری و چیزای که تو از شوهرت میخوای در من است.
حرفا بیشتر شد و علاقه بینمون صورت گرفت بهم گفت که عاشقم شده وتو زندگیشم اینجور عاشق نشده چون هیچوقت روش نشده به دختری به خوبی نگاه کنه و حتی زن آوردنشم از رو اجبار بود.....
منم یه مدتی بود که خیلی از شوهرم ناراضی بودم دیگه داشت بینمون جدایی می افتاد که با این برادر آشنا شدم واینم دو برابر دلسردم کرد از شوهرم ....
عکساشو بهم نشون داد که سبحان الله مثل اخلاقش خودشم زیبا بود..
دلبستگی بیشتر شد ازم خواست نزارم بچه دار شم گفت طلاقتو بگیر....
اونم افتاد دنبال کار طلاقش که هرچه زودتر طلاق بده و به من برسه ازم عکس خواست و بهش نشون دادم....
بهم گفت تا دنیا دنیاس ولکنت نیستم و باید بهت برسم صبح که شوهرم میرفت بیرون تا شب که برمیگشت تلفنی حرف میزدیم......
ساعتا اینقد زود میگذشتن اصلا خستگی تو ذاتمون نبود از شوهرم خواستم که طلاقم بده گفتم اصلا نمیتونم باهات زندگی کنم....
اما شوهرم میگفت که بی من میمیره روزا گذشت سه ماهی بود اصرار رو اصرار دیدم چیزی حل نمیشه....
مامان بابامم نمیزاشتن طلاق بگیرم خیلی سخت شده بود دنیا برام هر وقت باهاش حرف میزدم بهشم میگفتم میدونی این حرف زدنه ما خیلی ناشرعی ست میدونی دارم خیانت میکنم همش سکوت میکرد.....
میگفت اخه من نمیتونم بی خبر باشم ازت میگفتم بزار طلاقمو بگیرم با هم حرف میزنیم الان من خیانتکارم.....
اما اون نمیزاشت...
مثل اینکه یه کم ایمان ته دلم مونده بودیه روز نشستم گفتم که طلاقم جور نمیشه یه نفرم وابسته کردم که چی؟؟
از همه مهمتر گناهشو من بعدا چجوری با خدا ملاقات کنم من اون دختری که فک میکردم هیچ کس به اندازه من پاک نبوده چی شد.
از خودم بدم میمود بهش گفتم ازت خداحافظی میکنم تا بعد هر کاری کردم نزاشت برم....
گفت بری میام شهرتون و میام در خونت من بدون تو میمیرم.
گفتم باشه باهات حرف میزنم اما در حد احوال پرسی بزار عشقمون خاموش بشه نمی تونم بهت برسم....
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
@shamimrezvan
@tafakornab
======================