eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 أخرِجوا مِنَ الدُّنيا قُلوبَكُم مِن قَبلِ أن تَخرُجَ مِنها أبدانُكُم ، فَفيهَا اختُبِرتُم ولِغَيرِها خُلِقتُم . ❇️ پيش از آن‌كه بدن‌هايتان از دنيا بروند، دل‌هايتان را از آن بيرون ببريد؛ زيرا دنيا آزمايشگاه شماست و براى غير آن، آفريده شده‌ايد. 📚 نهج البلاغة: الخطبة ۲۰۳ 📝 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی حدود ۵۰ سال پیش مرحوم حاج شیخ احمد کافی در مورد پیاده‌روی اربعین،،،،،بفرستید برای اونهایی که میگن پیاده روی اربعین رو جمهوری اسلامی درست کرده @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شاید این آخرین فرصت من و تو  باشد! تا با ساده‌ترین کار ممکن، در آینده جهان مؤثر باشیم.پیام اربعین را به تمام عالم برسانیم🌷🌹 ✾═┅┄┈@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🖤امام سجاد (ع): 💚هر که مؤمنى را بپوشاند، خـــــداوند به او از جامه هاى سبز بهـشتــــــى بپوشاند.... 💎امام سجّاد عليه السلام: 💚انسان بزرگوار به بخشش خود مى بالد، 🖤و انسان پست به دارايى خويش مى نازد إنّ الكريمَ يَبتَهِجُ بفَضلِهِ، و اللَّئيمَ يَفتَخِرُ بمُلكِهِ 📚الدّرة الباهرة صفحه 27 در سراسر دنیا افراد ثروتمند زیادی هستند که ثروت بالایی دارند اما یه دست لباس ساده میپوشن و هیچ جا پول شونو به رخ کسی نمیکشند! اما افراد نوکیسه، رفتارهای کودکانه ی خنده داری دارند و با استفاده از رسانه ها و مخصوصا فضای مجازی می خواهند بگویند: ببینید من چه ساعتی دارم… ببینید من چه ماشینی سوار میشم… ببینید من چه لباسایی میپوشم… این عقده ای بازی ها فقط به خاطر پَست و حقیر بودن این افراد است و از آن طرف انسان های بزرگوار با هر سطح مالی تلاش می کنند برای افراد محروم و نیازمند و مستحق قدم های مثبتی بردارند... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆♨️حکم الفاظی مثل کلب الرقیه ، کلب الحسین و ... در عزاداری چیست؟ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ➖➖➖➖➖➖
فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ ✨مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ ✨يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا ✨إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ ✨إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۳۵﴾ ✨پس همان گونه كه پيامبران نستوه ✨صبر كردند صبر كن و براى آنان ✨شتابزدگى به خرج مده روزى كه ✨آنچه را وعده داده مى ‏شوند بنگرند ✨گويى كه آنان جز ساعتى از روز را ✨در دنيا نمانده‏ اند اين ابلاغى است ✨پس آيا جز مردم نافرمان ✨هلاكت‏ خواهند يافت (۳۵) 📚سوره مبارکه الأحقاف✍آیه ۳۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖     🍀 ↯↯‌ ↯↯🍀 🌹امام حسین علیه‌السلام ❤️و آرزوی بسیار زیبای شهید ❇️ابوریاض یکی از افسرای عراقی می‌گوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست! افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده هر چی گفتم باور نکردند. کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی‌دانستم کدام خانواده انتظار او را می‌کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم. سالها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی‌ام که بگی برای چی میخوای اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید می‌شم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دفن بشم، می‌خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... شهید آرزو می‌کند کنار اربابش حسین علیه‌السلام دفن بشه، اونوقت جاده آرزوهای ما ختم می‌شه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... ⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم... ✍منبع: 📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
🔰 خواص عرق بیدمشک 🔰 ✏️مقوی قلب و اعصاب و معده آرام بخش‌، خونساز قوی، ملین ضد اضطراب وافسردگی  مفید جهت سردردهای ناشی  از بیماری های معده رفع تپش قلب📚 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 💕محتاط باشیم؛ در «قضاوت کردن دیگران». وقتی؛ نه از « دیروز او » خبر داریم؛ نه از « فردای خودمان » @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ 🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷      ↯↯‌ داســــتــان مـعـنـــوی ↯↯ 🍃⚜کرامتی از حضرت رقیه سلام الله علیها 💠بگو نامش را حسين بگذارد ... طی نامه‌ای در تاريخ دوم جمادی الثانی ۱۴۱۸ هجری قمری دو كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسين سلام الله عليها ارسال نموده و مرقوم داشته‌اند: روزی وارد حرم حضرت رقيه سلام الله عليها شدم،کانال ذکرهای گره گشا ديدم جمعی مقابل ضريح مقدس مشغول زيارت خواندن و عزاداری می‌باشند و مداحی با اخلاص به نام حاج نيكوئی مشغول روضه خوانی است. از او شنيدم كه می‌گفت: خانه‌های اطراف حرم را برای توسعه حرم مطهر خريداری می‌نمودند. يكی از مالكين كه يهودی يا نصرانی بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه‌ی خود را برای توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتی به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند،‌ ولی وی حاضر به فروش نشد! بعد از مدتی زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وی می‌شود. او را نزد پزشك معالج می‌برند،‌ بعد از معاينه می‌گويد: بچه و مادر، ‌هر دو در معرض خطر می‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد، قبول كردند، ‌تا درد زايمان شروع شد. صاحب خانه می‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيه سلام الله عليها و به ايشان متوسل شدم و گفتم: اگر همسر و فرزندم را نجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه‌ام را به تو تقديم می‌كنم. مدتی مشغول توسل بودم، ‌بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روی تخت نشسته و بچه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتی؟ گفتم رفتم جايی كاری داشتم. گفت: نه، ‌رفتی متوسل به دختر امام حسين علیه‌السلام شدی!‌ گفتم از كجا می‌دانی؟ زن جواب داد: من،‌ در همان حال زايمان كه از شدت درد گاهی بيهوش می‌شدم،‌ ديدم دختر بچه‌ای وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش، ما سلامتی تو و بچه‌ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است،‌ سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش را حسين بگذارد!‌ گفتم: شما كی هستيد؟ گفت: من رقيه دختر امام حسين علیه‌السلام هستم. بعد از روضه خوانی از مداح مذكور سوال كردم اين داستان را از كه نقل می‌كنی؟ در جواب گفت: از خادم حرم حضرت رقيه سلام الله علیها نقل می‌كنم، كه خود از اهل تسنن می‌باشد و افتخار خدمتگزاری در حرم نازدانه امام حسين علیه‌السلام را دارد و پدرش نيز از خادمين حرم حضرت رقيه سلام الله عليها بوده است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
♥️🍃⇨﷽ 🌷 داستان کوتاه پس گردنی یکی از اساتید حوزه نقل میکرد میگفت:روزی یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا استاد واسش یه استخاره بگیره استاد هم استخاره میگیره وبهش میگه:بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده. چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد وگفت: میدونید استخاره رو برا چی گرفتم؟ استاد:نه!!! شاگرد:تو اتوبوس نشسته بودم دیدم نفر جلوییم، پشت گردنش خیلی صافه وباب زدنه؛ هوس کردم یه پس گردنی بزنمش. دلم میگفت بزن . عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه. خلاصه زنگ زدم واستخاره گرفتم وشما گفتین فورا انجام بده. منم معطل نکردم وشلپ زدمش. انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه امایه نگاهی به من انداخت وگفت استغفرالله. تعجب کردم گفتم:ببخشید چرا استغفار؟!؟!؟! گفت:چند دقیقه پیش از کنار یه امامزاده رد شدیم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که این امامزاده ها الکی هستن ودکان باز کردن که پول جمع کنن. به خدا گفتم:ای خدا،اگه اشتباه میکنم یه پس گردنی بهم بزن. تااین درخواستو کردم تو از پشت سر محکم به من زدی!!! 💟http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆