eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ایمان داشته باشید که موفق می شويد حتما موفق خواهید شد. نیروی ایمان نه چیزی سحر انگیز است و نه اسرارآمیز ایمان به این شکل عمل می کند: اعتقاد به اینکه من از عهده این کار بر می آیم قدرت، مهارت و انرژی لازم را برای موفقیت در اختیارمان می گذارد. هرگاه باور داشته باشیم که می توانیم کاری را انجام دهیم روش انجام دادن آن کار پیدا می شود...💪 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ها فکر میکنن خدا دوستشون نداره 💙پس این کلیپ رو حتما ببینن برا دوستان تون فوروارد کنید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام علی علیه السلام: بسا کسی که در آغاز شب براو غبطه خوردندو آخر شب عزاداران به سوگش نشستند رُبَّ... مَغْبُوط فِي أَوَّلِ لَيْلِهِ، قَامَتْ بَوَاكِيهِ فِي آخِرِهِ 📚حکمت 380نهج البلاغه 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام على عليه السلام: فرصت ‏ها چون ابر بهارى در میگذرند. پس آن را در انجام دادن انواع خير غنيمت بدانيد؛ زيرا در غير اين صورت، پشيمانى به بار می‌آيد إنَّ الفُرَصَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانتَهِزوها إذا أمكَنَت في أبوابِ الخَيرِ ، وإلّا عادَت نَدَماً 📚غررالحكم حدیث 3598 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 ⁉️بانکها برای وامهایی که به متقاضی می دهند از همان اوّل محاسبه سود را به عنوان کارمزد می نمایند، اگر همین کار را یک فرد بازاری به عنوان وام یا فروختن جنس به صورت نسیه، انجام دهد، آیا حکم ربا دارد؟ 📚 آیت الله مکارم ✏️ منظور از کارمزد حق الزّحمه ای است که به کارمندان بانک یا صندوق قرض الحسنه به عنوان حقوق در مقابل زحماتی که جهت حفظ حسابها و سایر خدمات بانکی انجام می دهند داده می شود وکارمزد متعلّق به آنهاست و اگر دهنده پول، کارمزد را به عنوان خودش بگیرد ربا و حرام است و در معاملات بازار نیز همین گونه است.‏ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ✨وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ✨وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ ✨بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾ ✨اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ✨از خدا پروا داريد و هر كسى بايد ✨بنگرد كه براى فرداى خود از پيش ✨چه فرستاده است و باز از خدا بترسيد ✨در حقيقت ‏خدا به آنچه مى ‏كنيد آگاه است (۱۸) 📚سوره مبارکه الحشر✍آیه ۱۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📕 وقتی کریستف کلمب، از سفر معروف و پرماجرایش برگشت، ملکه‌ی اسپانیا به افتخارش مهمانی مفصلی ترتیب داد. درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با تمسخر گفتند: کاری که تو کرده‌ای هیچ‌کار مهمی نیست. ما نیز همه می‌دانستیم که زمین گرد است و از هر سویی بروی و به رفتن ادامه دهی، از آن سوی دیگرش برمی‌گردی. ملکه‌ی اسپانیا پاسخ را از کریستف کلمب خواست، کریستف تخم مرغی را از سر میز برداشت و به شخص کناری خود داد و گفت: این را بر قاعده بنشان ! او نتوانست. تخم مرغ دست به دست مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر قاعده نشستن ابا کرد. گفتند: تو خودت اگر می‌توانی این کار را بکن! کریستف ته تخم‌مرغ را بر سطح میز کوبید، ته آن شکست و تخم مرغ به حالت ایستاده ایستاد. همگی زدند زیر خنده که ما هم این را می‌دانستیم. گفت: آری شاید می‌دانستید اما انجام ندادید، من می‌دانستم و عمل کردم. زندگی پر است پر آدم هایی که می‌گویند من هم می‌توانم فلان کار را انجام دهم ، فلان جور باشم و... اما فقط تعداد اندکی عمل می‌کنند، و موفق می‌شوند! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👌 ادویه ها فقط برای خوشمزه کردن غذا بکار نمیان، ببینید هرکدوم چه خواص درمانی دارن و چطوری میتونن به سلامت بدن کمک کنن (☝️) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ انعكاس چيزى باش كه مى خواهى در ديگران ببينى... اگر عشق مى خواهى، عشق بورز اگر صداقت مى خواهى، راستگو باش و اگر احترام مى خواهى، احترام بگذار... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅•| |•❅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻حکایت پسرک زیرک شبی پدری به پسرش گفت: بچه بلند شو سنگ یک من همسایه‌مان را بگیر که آرد بکشیم، بدهم مادرت نان بپزد. همین‌طور که حرف می‌زد گربه‌ای داخل خانه شد. پسر گفت: این گربه را من ده دفعه کشیدم، یک من است. پدر گفت: خوب برو نیم گز خانه همسایه را بگیر تا ببینم مادرت از قالی چقدر بافته است. پسر گفت: من ده دفعه دم گربه را متر کردم، نیم گز است. پدر ناراحت شد و گفت: بلند شو ببین باران می‌آید یا نه؟ پسر گفت: این گربه همین حالا از حیاط آمده، دست بکش ببین تر است، اگر تر است باران می‌آید. پدر که دید هرکاری به بچه می‌دهد از زیرش در می‌رود، گفت: خوب بلند شو یک قلیان چاق کن بکشیم. پسر که دید این کار را نمی‌تواند کلک بزند، گفت: همه کارها را من کردم، این یکی را دیگر خودت بکن.😅 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🟩معنی بخت یکبار در خونه آدم را می‌زنه چیست؟ 🔹منظور از بخت، خوش شانسی و فرصت مناسب است. یعنی در زندگی انسان یک بار فرصت فوق العاده ای پیش رویش قرار می گیرد که اگر توجه نکند و نهایت بهره را از آن نبرد، نه تنها زیان میکند بلکه ممکن است دیگر چنین فرصت طلایی و نابی نصیبش نگردد. 🔻 یکبار در زدن ” اشاره به کمیاب بودن و دیر به دیر به دست آمدن فرصت های بزرگ زندگی انسان است. 🔹گاهی انسان در اوج ناامیدی زندگی اش را سپری می کند اما از جایی که فکرش را نمی کرده، خداوند درهای لطف و رحمتش را سوی او می گشاید و یا حتی بنده ای دیگر را وسیله می کند تا خیر و برکات را به او برساند. همه اینها فرصت های ناب اند که نباید خدایی ناکرده با ناشکری و امید بستن به غیرخدا، آن را از دست داد. 🔻 البته هر آنچه از جانب خدا رسد، نیکوست و یکبار و دوبار نیست. بلکه هر لحظه و هر ثانیه محبت خدا درِ قلب انسان را می کوبد و با مهربانی وارد می شود.) 🔹یعنی فرصت های خوب، اندک و زودگذرند. مبادا با غفلت آنها را از دست بدهیم. این فرصت خوب می تواند یک فرصت شغلی فوق العاده، فرصت تحصیلی، ازدواج، خرید مسکن و… باشد @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🏵❤️🏵❤️🏵❤️🏵 🔻عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی پادشاهی به قصد شکار همراه خدمتکارانش به بیرون شهر رفت در میانه را ، کنیزکی زیبا رو دید و عاشق او شد تصمیم گرفت او را به دست آورد و همراه خود ببرد با بذل و بخشش فراوان موفق شد کنیزک را همراه خود ببرد اما طولی نکشید که کنیزک بیمار شد و شاه طبیبان ماهر را از هر سوی به نزد خود فرا خواند تا کنیزک را درمان کند طبیان مدعی شدند که که با دانش خود او را مداوا کنند اما هر چه تلاش کردند حال بیمار وخیم تر شد شاه به درگاه الهی روی آورد و از صمیم دل دعا و نیایش کرد در حال دعا و تضرع بود که خوابش برد و در خواب پیری روشن روان به او گفت ؛ طبیبی ماهر فردا پیشت می آید فردای آن شب طبیب بر بالین کنیزک حاضر شد او معاینه را آغاز کرد و به فراست دریافت که عت بیماری کنیزک ، عوامل جسمانی نیست بلکه او بیمار عشق است . آن کنیزک عاشق مردی زرگر بود که در سمرقند زندگی می کرد شاه دطبق پیشنهاد طبیب دستور داد تا او را به دربار شاه بیاورند و چون زرگر را نزد شاه آوردند شاه طبق دستور طبیب اجازه داد تا آن دو باهم ازدواج کنند و آن دوشش ماه در کنار هم به خوشی زندگی کردند .پس از این مدت طبیب به اشارت خداوند زهری کشنده به زرگر داد که بر اثر آن زیبایی و جذابیت او رو به کاهش نهاد و رفته رفته از چشم کنیزک افتاد . حکایتهای @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان