هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احادیثسلامتی
امام صادق (ع):
به تب داران خود سیب بدهید
چرا که هیچ چیز سودمندتر از سیب نیست
بویژه سودمندترین چیز برای قلب است
و مایه ی شست و شوی آن است...
📔دانشنامه احادیث پزشکی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ که یادش بخیر❤️
کنار علاءالدین و در حین انجام تکالیف مدرسه با خانواده،
سریال "سال های دور از خانه" رو نگاه میکردیم
و مادرم برای اوشین گریه میکرد و میگفت الهی مادرت بمیره😢
#نوستالژی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
اگر می خواهید...
"خوشبخت "باشید
زندگی را ...
به "یک هدف "گره بزنید...
نه به آدم ها و اشیاء !!!❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔸پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟
شيطان گفت: رباخوار
🔸گفت دوستت كيست؟
شيطان گفت: زنا كار
🔸گفت همنشين صميميت كيست؟
شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار
🔸پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟
شيطان گفت: دزد و سارق
🔸پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟
شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده
🔸پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟
شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد.
🔸پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟
شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد.
🔸پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟
شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و گرد پای آنها
🔸پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟
شيطان گفت: توبه، توبه كننده
🔸پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟
شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز
🔸پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟
شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی
#داستانهای_آموزنده
•✾@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
زنـــدگـــی را گــر توانستی به کـام یک نفر شیرین کنی یـا تـوانستی زمین تشنه ای را سرخوش از باران کنی...
گــر تــوانستی تــو یک مرغ گرفتار از قفس بیــرون کنــی...
یاتوانستی که دیوار اسارت ازبنا ویران کنی...
گـــر تــوانستــی بـــه خــوان رنگـیات یک رهگــذر مهمــان کنــی...
یا تـوانستی بــدون حـاجتی هــم ذکــر آن یـزدان کنــی...
گــر تــوانستی لبــاس بــی ریــای عــاشقــی بــر تــن کنــی...
میتوانی آن زمـــان فـــریاد انسان بــودنت را بـــر ســر هـــر کــوی و هـــر بــرزن زنـــی ...
#داستانهای_آموزنده
•✾@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مادرکودکي اورابدست موجهاى نيل ميسپارد،
تابرسدبه خا نه ي فرعونِ تشنه به خو نَش
ديگري رابرادرانش به چاه مى اندازند
سرازخانه ي عزيز مصردرمي آورد
مکر زليخازندانيش مي کند
اماعاقبت برتخت مينشيند
آتشي نمىسوزاندابراهيم را
دريايى غرق نميکندموسى را
اگرهمه عا لم قصدضرررساندن تورا داشته باشند
وخدانخواهدنميتواننداويگانه تکيه گاه من وتوست
به "تدبيرش" اعتماد کن ،
به "حکمتش" دل بسپار ،
وبه سمت اوقدمي بردار،
به او "توکل" کن
#داستانهای_آموزنده
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚پندانه
روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر
در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد
پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید
📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51
📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114،
و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است!
📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان تکان_دهنده جوانی که بیش از ۱۰۰۰ بار زنا کرده بود و تنبیه او به دست حضرت اباالفضل(ع)
🎤 استاد.دانشمند
#حجاب
#امام_زمان
#دفاع_مقدس
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستانک #بچه_های_این_دوره
🍃پدرم هرگز ما را کتک نزد و همواره تنبیه خلاقهاي در کف داشت. مثلاً اگر فحش بد ميداديم، باید میرفتیم و دهانمان را سه بار زير شير آشپزخانه ميشستيم و اگر فحش خوب میدادیم، یک بار. من روزهای پرفحش کودکیام را یادم است که هر چند دقیقه یک بار بالای روشویی توالت ایستادهام و دارم آب میگردانم توی دهانم. همزمان، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران و برادرانم به راه میافتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت. تنبیه پدرم در این مورد، بستن طرفین دعوا به همدیگر بود. البته سفت نميبست اما شل هم نمیبست. طنابِ زردي داشت كه از بالاي كمد ميآورد و دو طرف متنفر از هم را به هم ميبست. زجر این تنبیه به این صورت است که شما حالاتي از آزار رواني تدریجی و مدام را تجربه میکنید چون طنابپیچ شدهاید دقيقا به كسي كه چند ثانيه پيش با او كتككاري كردهايد. یک بار هم که در خانه فوتبال بازی میکردم و پنجره را با ضربهای كاتدار، خاکشیر کردم، پدرم چیزی نگفت. نگاهش کردم که آرام و با طمأنینه قندشکن را از داخل کابینت آشپزخانه برمیدارد و میرود به اتاق. داخل پذیرایی ایستادم و چند دقیقه بعد صدای ضربههایی را شنیدم که از اتاق میآمد. آهسته سمت اتاق رفتم و پدرم را دیدم که مشغول شکستن قلّکم است. اسکناسهای قلّکی را که یک سال برای جمع آوری پولهایش دندان روی جگر گذاشته بودم، میشمرد. وقتی آنها را گرفته بود و دسته میکرد، پوزخند به لب داشت. فردا هم شیشهبُر آورد و همان پولها را هزینهي ساخت و ساز شیشهي پنجره کرد.
تنبیه والدینِ دیگر در چنین مواردی، سیلی و چَکهای افسری بود اما پدرم در مقابل این سنّت ایستاد و دست به ابداعات بدیع زد. خاطرم هست در ایام سیزده یا چهارده سالگی یک باری که کیف پولش را گذاشته بود روی طاقچه، دستم لغزید و دویست تومانی کش رفتم. اما فردای آن روز در کمال ناباوری دیدم که برخی وسائل کیف مدرسهام نیست. پدرم در اقدامی مشابه، از غفلتم استفاده کرده بود و دقیقا مثل خودم به اموالم دستبُرد زده بود. البته تمام اينها به خاطر هيبتي بود كه در آن سالها از «بزرگ تر» در ذهن مان میساختند و به خاطر احترامي كه ناخواسته در چشممان داشتند. در عوض، ديروز وقتي به بچهام گوشزد كردم نبايد دوستان مدرسهاش را به القاب زشت بخواند، چیزی نگفت. سرش توی تَبلِت بود و مشغول بازیهای خونبار. با لحن محکمتری گفتم: «هیچ خوشم نمیاد پسرم از این حرف ها بزنه!» اما دیدم همان القاب را دارد حواله میدهد به یکی از شخصیتهای بازی. باخته بود و از دست آدمکشهای رایانه دمق بود. رفتم بالای سرش ایستادم و گفتم: «اگه یه بار دیگه حرف زشت بزنی، باید بری دهنت رو آب بکشی!» سرش را از روی تبلت بلند کرد و با تعجب گفت: «هان؟!» نگاهم میکرد. حرفم را دوباره تکرار کردم و دیدمش که تبلت را رها کرده روی مبل. روی پا میزد و بلند بلند قهقهه میزد. در نفس نفس زدنهای بین خندههایش گفت:
«یعنی این حرفت صد تا لایک داشت بابا!»
چاپ شده در روزنامه «هفت صبح»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💕شیطان و مسیح
روزی در جايی میخواندم كه شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!
مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.
شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!
مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!
هميشه اين حكايت برای من يادآور بیداری عقلانيت در زندگی روزمره بوده است و هيچوقت خوف نكردم. تا آنجا كه میتوانم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبم چون او بزرگترين یاریاش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است.
نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که #عقل است را نمیبینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم. اگر از این نعمت بهتر استفاده کنیم خودش شروع خیلی از معجزات خواهد بود.
🍃🍃🍃
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یااباصالح المهدی💚
دلم آشفتـــــه و
غم بی امان است
که غم ازدوری😔
صاحب زمان است
سه شنبه شب شور و
حالم فرق دارد
دلم مهمــــــان💚
صحن جمکران است🕌
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه باحضرت عشق❤️
خدایا🤲
🍀سپاس برای
✨تمام شبهای زیبا
🍀و غروبهایی که دیدم
✨برای شکیبایی و
🍀صبری که اجازه داد
✨لحظههای بزرگ اندوه را
🍀تحمل کنم
✨زیرا زندگی با وجود
🍀همه غمها باز هم زیباست!
هیچوقت نگران آیندهی ✨
ناشناختهات نباش✨
وقتی خدای شناخته شدهای داری✨
شبتون آروم و در پناه خداوند ❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh