eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨الهی به امیدتو 💐روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد               (علیهم السلام)💐 🌺💚السلام علیک یابقیة الله   (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 💚🌺السلام علیک یااباعبدالله      الحسین(علیه السلام) 🌺💚السلام علیک یا علی ابن     موسی الرضا(علیه السلام) 💐السلام علیکم یا اهل البیت النبوه جمیعا" ورحمة الله وبرکاته💐 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
722.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 سلام 🌸 صبح زیباتون بخیر پنجشنبه خود را معطر  می کنیم به عطر دل نشین صلوات 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🌹 وَّ آل محمد ِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش علیهم السلام روزتون پر خیر و برکت 🌸 آخر هفته ی خوبی داشته باشید
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 پنجشنبه است و ياد عزیزان آسمانی 🥀 شاخه گلی با ذکر فاتحه وصلوات بفرستیم برای تمام عزیزانی که در بین ما نیستند اما یادشون همیشه در دل ماست و دعاهاشون هنوز کارگشاست 🥀‌ اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ 🌹 وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🥀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 🥀 بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد 🥀 خدا همه رفتگانمان را رحمت کند . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور می‌کرد که چشمش به ذغال‌فروشی افتاد. مرد ذغال‌فروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال‌ها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود. ناصرالدین‌شاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغال‌فروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.» ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بوده‌ای؟» ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!» شاه از برخورد ذغال‌فروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در جهنم دیدی؟» ذغال‌فروش حاضرجواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.» شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟» ذغال‌فروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و درصورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.  وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.  عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار ازاو هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.  خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری" !!!! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
روزی دُم یک روباه در حادثه‌ای قطع شد. روباه‌های گروه پرسیدند دم‌ات چه شد؟ چون روباه‌ها از نسلی مکار می‌باشند، گفت خودم قطع‌اش کردم گفتند چرا؟ این که بسیار بد است و معلوم می‌شود. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک. احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دُم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه اولی رفت و گفت: برادر تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم ، من‌ که بسیار درد دارم! روباه اولی گفت: صدایش را درنیاور اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هر لحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند. ✍وقتی در یک جامعه افراد مفسد، دزدها اختلاس‌گرها و خلافکارها زیاد می‌شوند آنگاه به افراد باشرف و باعزت می‌خندند. گاهی هم آن‌ها را دیوانه می‌دانند!! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✍ : _ با خدا صحبت کنید• _ زیاد و طولانی مدت در یک محیط نمانید• _ در هفته دو روز گیاه خواری کنید• _هميشه در حال يادگيري باشيد• _با طبيعت در تماس باشيد• _خود و ديگران را ببخشيد• _ با خودتان خلوت كنيد• _ در حق ديگران كار نيك انجام دهيد• _ قدرت خنده را جدي بگيريد• _به حيوانات غذا بدهيد• _ اگر بچه كوچكي در خانواده داريد، با او وقت بگذرانيد• _با گياهان صحبت كنيد• _در حق ديگران دعاي خير كنيد• _ به كارهاي جانبي مثل نقاشي و آشپزي و عكاسي بپردازيد• _ گاهی تنهايي سفر كنيد• _موسيقي خوب گوش كنيد• _ آراسته باشيد• _ با افرادي داراي فركانس ارتعاشي بالا بيشتر درارتباط باشید• _در مکان هایی که پشت دیگران حرف می‌زنند نمانید • _گاهی رژیم را فراموش کنید یک غذای مورد علاقه بخورید. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
─═ঊ ❥ঊ═─ اگر چیزی را از دست دادی یادت باشد درختان در پاییز همه برگهای خود را از دست می دهند تا بهتر از آن را در بهار به دست آورند، زندگی دارای مراحلی است که گاه تلخ است و گاهی شیرین ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ─═ঊ ❥ঊ═─
🏃‍♂فواید هوازی ناشتا 1️⃣ چربی سوزی فوق العاده 2️⃣ تقويت سيستم تنفس 3️⃣ افزايش بافت استخواني 4️⃣ غلبه بر افسردگي 5️⃣ بهبود عمل گوارش 6️⃣ كاهش چربي خون 7️⃣ خواب راحت و آرام ♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سلام صبحتون بخیر 🌹 پنجشنبه تون زیبا دعای امروزم 🤲 برای همه شما عزیزان تن سالم ، دلی شاد آرامشی بی پایان و تعطیلاتی پر از اتفاقات خوب 🌹 تقدیم با بهترین آرزوها 🌹 آخر هفته تون عالی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر می‌کرد تا وارد معرکه شود. زرگر دوم که به بهانه‌ای خود را نزدیک می‌کرد به مشتری می‌گفت که همان جواهر را در مغازه‌اش دارد و با بهای کمتری آن را می‌فروشد. بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود. در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز می‌کرد و به او دشنام می‌داد که: «داری مشتری مرا از چنگم در می‌آوری» و از این گونه ادعاها. زرگر دوم هم به او تهمت می‌زد که: «می‌خواهی چیزی را که این قدر می‌ارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری.» خلاصه چنان قشقرقی به راه می‌افتاد و جنگی درمی‌گرفت که مشتری ساده‌لوح که این صحنه را حقیقی تلقی می‌کرد بی‌اعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می‌ رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانه‌ای از او می‌خرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر می‌کرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم می‌کردند. این جنگ که یکی از حیله‌های برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان