خیانت یک زن
پس از آن که جنگ خیبر پایان یافت و اموال خیبر به عنوان غنیمت، طبق دستور پیغمبر اسلام (ص) بین مسلمین تقسیم گردید، یک زن یهودی به نام زینب دختر حارث که دختر برادر مَرحَب باشد برّه ای کباب شده را به عنوان هدیه تقدیم آن حضرت و همراهانش کرد.
زن یهودی پیش از آن که برّه را تحویل دهد، از اصحاب سؤال کرد که پیغمبر خدا کجای گوسفند را بهتر دوست دارد؟
اصحاب اظهار داشتند: پیامبر خدا (ص)، دست آن را بهتر از دیگر اعضایش دوست دارد.
پس آن، زن یهودی تمامی برّه را آغشته به زهر نمود، مخصوصاً دست آن را بیشتر به زهر آلوده کرد و جلوی حضرت و یارانش نهاد.
حضرت مقداری از دست برّه را تناول نمود و سپس به اصحاب خود فرمود: از خوردن آن دست بکشید، زیرا که گوشت این برّه مسموم است.
پس از آن، حضرت رسول (ص) آن زن یهودی را احضار و به او فرمود: چرا چنین کردی؟
او در جواب گفت: برای آن که من با خود گفتم، اگر این شخص پیغمبر باشد به او آسیبی نمی رسد وگرنه از شرّ او راحت می شویم.
و چون حضرت سخنان او را شنید، او را بخشید، ولی پس از آن جریان، حضرت به طور مکرّر می فرمود: غذای خیبر مرا هلاک، و درونم را متلاشی کرده است.
📚 بحارالا نوار ج 21، ص 5 6
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
✅داغی صحرای محشر
✍روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید.
روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت.
💥پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود:
« از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
📚پند تاریخ، ج۱، ص۱۹۰
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
✨﷽✨
✅داستانکوتاه
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت:آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
📚 داستان کوتاه
#توبه_نصوح
نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست?
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.
روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🕊 آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#مصعب_پیامبر🌸
🔹یکیاز دوستانش برایم تعریف ڪرد:
🔹صبح روز مبعث حال وهوای عجیبی داشت. با بقیه ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفرهیصبحانه هم حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: میخواهم صبحانه را از دست پیامبر ﷺ در بهشت دریافت ڪنم! یک سیب به او تعارف ڪردند ، نخورد وگفت : دلم میوهی بهشتیمیخواهد!
🔹🌷همان روز به شهادت رسید. هم صبحانه ی خود را از دست پیامبر ﷺ دریافت ڪرد و هم از میوه های بهشتی و سایر نعمت های آن برخوردار شد...
🔹🌷شهیدی ڪه همرزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند
✍ راوی: پدر بزرگوار شهید🥀
📚 منبع : ڪتاب ستاره ها ص ۳۰
🌷#اولین_فرمانده_تیپ۲۱_امامرضا
خراسان
#شهــید_سردار_محـمدمهـدی_خــادم🌷🕊
الشــریعه
#شهادت_عملیات_بیتالمقدس۱۳۶۱
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩵ﺣـﺎﻟـﻤـﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷـود
🔮ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ زیباتر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
🩵 ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ یاﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ
🔮 ﺟــــﺰ ﺧـــﻮﺩﻣــــﺎﻥ
🩵 ﺑــــﺮﺍﯼ ﺩیــگــرﺍﻥ ﻫـــﻢ
🔮آ ﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشیم
🩵 تقدیم با بهترین آرزوها
🔮حــال دلـــتـــون خــوب
🔺🔻🔺🔻🔺
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌹
من به خدا چشم میدوزم و هدایتِ او را میطلبم و توانگر میشوم. من از نظم الهی سرشارم و اکنون در نظم متعالی قرار دارم.
خدایا سپاسگزارم❣
🌺آرامش هنر نپرداختن
♥️به انبوه مشکلاتی است که
🌺حل کردنش سهم خداوند است
♥️به خدا و تصمیماتش برایمان
🌺ایمان داشته باشیم
🌹تقدیم به شما عزیـزان🌹
🌹به آذرماه خوش آمدید🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💐#رنگ_درمانی
🧡 اگر بیحال و حوصله هستيد، رنگ نارنجی را انتخاب کنيد. هنگام استحمام صبحگاهی از حوله و ابزار نارنجی استفاده کنيد، رنگ نارنجی سریع بی حالی شما را از بين میبرد
❤️ اگر از کم خونی رنج ميبريد، ميوههای قرمز رنگ مانند گيلاس، توت فرنگی و گوشت قرمز مصرف کنيد.
💛 افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند.
غذاهای زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجويند. رنگ زرد سطح انرژی را بالا برده و مانع افسردگی ميشود
💜 اگر کم خواب هستيد وسايل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآوريد، رنگ بنفش آرامش دهنده و خوابآور است
💚 اگر مضطرب هستيد و فشار عصبی طاقت شما را بريده از رنگ سبز استفاده کنيد، رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش میدهد
💙 اگر مشکلی پيش روی شماست، از رنگ نيلی استفاده کنيد، رنگ نيلی کمک میکند تا بهتر بينديشيد و ذهنتان را ارام کنید .
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پند_آموز
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش ديد
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد
و زن مزرعه دار را گزيد
از مرغ برايش سوپ درست کردند
گوسفند را برای عيادت کنندگان سر بريدند
گاو را برای مراسم ترحيم کشتند
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه میکرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر میکرد!
-کلیله و دمنه
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصرتـون معطر🕊🍊
بہ بوی مهربانی🕊🍊
دلتـون غـرق
عـشق و محبت 🕊🍊
لبتـون خنـدون 🕊🍊
زندگیتون مـملو از آرامـش
دقیقه هاتـون بینظیر
و لحظاتتـون شیـریـن و نـاب
#عصرتـون_دل_انگیـز☕️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
࿐ᭂ⸙💛❤️⸙ᭂ࿐
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔴🔷 امام صادق (ع):
✍هر كس به تو بى احترامى كرد، خودت را در مرتبه او قرار مده...
📚 ميزان الحكمه، ج ۱۰،ص۱۶۴
〰〰〰〰〰〰〰
🔴🔷امام موسی کاظم( ع)
✍مومن همانند دو کفه ترازوست هر چه به ایمانش افزوده شود آزمایشش بیشتر می شود.
〰〰〰〰〰〰〰〰
🔴🔷 امام رضا علیه السلام فرمودند:
✍ هر کس سپاسگزار بندگان نیکوکار نباشد، خدای متعال را هم سپاس نگفته است.
📚عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 27
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
#احکام_بانوان
⭕️ #حکم_انتشار_عکس با #چادر در #فضای_مجازی
❓ سوال: برخی از #خانمها در #شبکه_های_مجازی با قصد خیر و هدف #ترویج #حجاب_اسلامی و چادر مشغول به #فعالیت هستند و عکسهای خود را با حجاب کامل منتشر مینمایند. لکن در برخی موارد همین تصاویر موجب #سوء_استفاده قرار میگیرد؛ تکلیف چیست؟
🔴 پاسخ: 👇👇
✅ اگر این تصاویر مورد سوءاستفاده قرار گیرد یا تحریکآمیز باشد یا #مفسدهای برای خانم داشته باشد، جایز نیست.
===========
✔️ پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای - khamenei.ir - احکام پوشش و آرایش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا
🍂هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ
✨يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ
🍂وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۱۰۷﴾
✨و اگر خدا به تو زيانى برساند آن را
🍂برطرف كننده اى جز او نيست و اگر براى تو
✨خيرى بخواهد بخشش او را ردكننده اى
🍂نيست آن را به هر كس از بندگانش كه
✨بخواهد مى رساند و او
🍂آمرزنده مهربان است (۱۰۷)
📚 سوره مبارکه یونس
✍آیه ۱۰۷
(همراه داشتن این آیه درسفر حافظ مال وجان است)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_کوتاه_آموزنده
🍀#حکایت 🌻
🔷بهلول و مرد شیاد!
آورده اند که بهلول سکه طلایی در دست داشت و با آن بازی می کرد. شیادی چون شنیده بود که بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: «اگر این سکه را به من بدهی، در عوض 10 سکه که به همین رنگ است به تو می دهم!» بهلول چون سکه های او را دید دانست که سکه های او از مس است و ارزشی ندارد، به آن مرد گفت: «به یک شرط قبول می کنم! اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی من این سکه را به تو می دهم.» شیاد قبول کرد و مانند خر شروع کرد به عرعر کردن.
بهلول با لبخند به او گفت: «خب الاغ جان، چون تو با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلاست، فکر می کنی من نمی فهمم که سکه های تو از مس است؟» آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید خجل شد و از نزد او فرار کرد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
➖═❍●❐●❍═➖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
مصرف انار حتی در کوتاه مدت میتواند رشد سلولهای چربی اطراف معده را متوقف واین چربیها را به سرعت آب کند
محققان دریافتند که برای این منظور به مدت 1 ماه روزی 1عدد انار باید مصرف شود.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌸سه چیزرابه کار بگیر:
عقل،همت،صبر
✨سه چیز را آلوده نکن:
قلب،زبان،چشم
🌸سه چیز را
هیچگاه و هیچوقت
✨فراموش نکن:
خدا،مرگ و دوست خوب
#بزن_رولینک👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
26.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ چرا نماز بخوانیم وقتی همیشه میشود با خدا حرف زد؟!
‼️ من نماز نمیخوانم ولی ارتباط عاشقانهای با خدا دارم!
و...
📌اگر این سوالها برای خود شما یا فرزندان و اطرافیان شما مطرح شده است، این پاسخ را از دست ندهید
💯 توجه: این ویدیو، پاسخ به یک شبههی اساسی و رایج بین جوانان است، با انتشار و ترویج آن، مبلغ این پیام باشیم
خلاصه نکات:
1⃣ نماز دعوتنامه خداوند است و رد این دعوت نامه بیحرمتی به ساحت خداست
2⃣ نماز به منزله میهمانی خاصی است که یک سری از فیضها فقط و فقط بر سر سفره این مهمانی از طرف خداوند به ما داده میشود نه جای دیگر
3⃣ اعمال موجود در نماز جوری چیده شده و تعیین شده که خودشان باعث قرب بیشتر ما به خداوند میشوند و هر کدام از حالات موجود در نماز حکمتی معنوی دارند
و....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💢 راه حل خطری بزرگ
دلیل فرار و تنفر جوانان از اسلام چیست ؟
______________________
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
☝🏻☝🏻☝🏻
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ بسیار زیبای صلوات خاصه امام رضا (علیهالسلام) /
#چهارشنبههایامامرضایی
#کلیپ
#مشهد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حکایت_آموزنده
پادشاهی کوه نمک بزرگی داشته؛
میگه هر کس بتونه از این کوه نمک
بیشتر بخوره دخترمو بهش میدم
یه خان زاده میاد یه دیس از این کوه نمک میخوره
یه رعیتی میاد یه مجمع بزرگ از کوه نمک
میخوره یه بچه پایین یه دهاتی یه خوب
واقعی میاد فقط یه مزه میکنه
بهش میگن مشتی تو با این قد
و هیکل با این بر و بازو
چرا فقط یه مزه کردی؟؟؟
فلان خان زاده اومد یه دیس نمک خورد
فلان رعیت اومد یه مجمع بزرگ خورد
تو فقط یه مزه؟
میگه ؛اولا ما نمک پرورده ایم
دوما ؛شرط به خوردن زیاد خوردن نمک نیست
حکم به نگه داشتن نمکه👏
سلامتی اون که حرمت نون و نمک حالیشه
-@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
#حکایت_آموزنده
🍃برو کلاه خودت و قاضی کن🍃
شخصی سرو کارش به دیوان قضاوت کشید و هر وقت پیش از آنکه به محکمه قاضی برود در خانه ابتدا کلاهش را جلوی خود می گذاشت و کلاه را قاضی فرض کرده و آنچه که میخواست در محکمه بگوید به کلاه میگفت و راست و دروغ آن را میسنجید و بعد نزد قاضی میرفت تا سخنی به ضرر خود نگوید.
چون پرسیدند این سخنان محکمه پسند را چطور اینطور درست و بی غلط در محضر قاضی میگوئی تا به نفع تو حکم میدهد جواب داد:
اول کلاه خودم را قاضی میکنم ....
-@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
شخصی به دوستش گفت
پنجاه من گندم داشتم ،تا مرا خبر شد موشان تمام خورده بودند
او گفت : من نیز پنجاه من گندم داشتم،تا موشان خبر شد من تمام خورده بودم
🍃از زندگی امروز لذت ببر چون از فردا خبر نداری🍃
-@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_سوم
🔹ابراهیم و نشانه ای از رستاخیز🔹
قلب ابراهیم علیه السّلام لبریز از ایمان به پروردگار و سرشار از اعتقاد و اعتماد به قدرت لایزال خالق یکتا بود، به آنچه که درباره قیامت و رستاخیز مردگان به او وحی شده بود، ایمان داشت و معتقد بود که در جهان دیگر به حساب کردار بندگان رسیدگی می شود. ولی او مشتاق بود به ایمان و بصیرت خویش بیفزاید و اعتماد و یقینش بیشتر گردد و شخصا آیات رستاخیز را درک کند و برهان روشن قیامت را به چشم خود ببیند، لذا از پروردگار خود خواست تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می کند؟ و چگونه بعد از نابودی موجودات، بار دیگر آنها را به وجود می آورد؟
خدای تعالی به ابراهیم وحی نمود:
«مگر اعتقاد به قیامت نداری؟»
ابراهیم علیه السّلام پاسخ داد:
چرا، به من وحی کرده ای من هم ایمان آورده و تصدیق نموده ام ولی روح من مشتاق دیدن با چشم است، چشم من به مشاهده امیدوار است تا قلبم مطمئن گردد و یقین من افزایش یابد.
آنگاه که ابراهیم علیه السّلام اشتیاق خود را به تحکیم ایمان و استقرار دل نشان داد، خدا خواسته او را برآورد و او را فرمان داد تا چهار پرنده بگیرد و پس از کشتن، آنها را در هم آمیزد و با یکدیگر مخلوط کند، به نحوی که با چشم خود اجزاء آنها را ببیند و بتواند در خلقت جدید آنها دقت کند. سپس آن حیوانات را به چهار جزء تقسیم کند و به صورت پراکنده روی هر کوه جزئی از آن را بگذارد و پس از آن، پرندگان را نزد خود بخواند تا لحظاتی بعد به دستور خدا پیش او آیند.
ابراهیم این دستور را انجام داد و سپس پرندگان را به اسم به سوی خود خواند. هر جزئی ضمیمه جزء خود شد و اجزاء پراکنده به جای خود بازگشتند و فورا زندگی به ایشان بازگشت و روح به بدن آنها دمیده شد و به قدرت و به اراده پروردگار، نزد ابراهیم علیه السّلام آمدند و بدین ترتیب ابراهیم در آثار آشکار قدرت الهی در زمین و آسمانها که کسی نمی تواند منکر آن شود، سیر کرد.
اینها پرندگانی بودند که جان از بدن شان خارج و اجسادشان نرم و متلاشی گردید، در مقابل چشم ابراهیم اعضاء متلاشی شده متفرق گشت و آنگاه که ابراهیم پرندگان را فرا خواند به سوی وی شتافتند و نزد او آمدند و اجزایشان یکدیگر را یافتند و اجزاء متفرق، به یکدیگر متصل شدند و روح به آنها بازگشت کرد.
بعید است کسی این وضع را ببیند و در قدرت خدا در برانگیختن مردگان از قبرهایشان و حقیقت رستاخیز تردید کند.
خدا منزه است و هرگاه در انجام کاری اراده کند مانع و مزاحمی در کارش نیست، زیرا که او گرانمایه و حکیم است.
#ابراهیم_و_نشانه_ای_از_رستاخیز
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
◉●◉✿ا✿◉●•◦
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
😂 #زنگ_خنده
این قسمت:
🤣نذر عجیب‼️😳
خاطره حاج آقا قرائتی: بعضی ها نذر هایی می کنند که به جایی بند نیستند. چند وقت پیش کسی گفت من نذر کرده ام حور العین را ببوسم گفتم غلط کردی حور العین دست تو نیست که او را ببوسی😁 تو باید برای چیزهایی که در اختیار توست نذر کنی.
یا مثلا نذر کنی اسب حضرت عباس (ع) را نعل کنی! بعضی ها نذر هایی می کنند که آدم حیرت می کند مثلا خانم نذر می کند گوسفند بکشد اما با پول چه کسی ؟ اگر خودت پول داری نذر کن نه این که بخواهی با پول شوهرت نذر کنی . مثل آقایی که ماه رجب می خواست دعا بخواند مستحب است که در دعای ماه رجب دست چپ را به محاسن بگیری و انگشت دست راستت را تکان بدهی طرف ریش نداشت، ریش بغلی را گرفت و چنین کرد😂
#مؤمن_شاد_است
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#احادیث
#تفسیر_قرآن
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🔻حكايت امير اسماعيل سامانى
❄️❄️❄️
❄️❄️
❄️
امير اسماعيل سامانى در روزهاى برف و سرما سوار مى شد و به گردش مى رفت كه اگر كسى حاجتى داشته باشد به او عرض كند و در محلات مى رفت و مردم را صدقه مى داد.
به او گفتند: سلاطين در چنين روزهايى از خانه بيرون نمى آمدند.
فرمود: در اين روزها است كه غريبان و ستم رسيده گان پريشان تر مى باشند و چون مهم ايشان ساخته شود، دعاى با اثرى مى كنند.
📚 منتخب التواریخ
#حکایت
#اسماعیل_سامانی
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆