eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
در یک روز خاکستری زمستانی، حوصله ی مالک یک باغ زیبا سر رفت. او تصمیم گرفت، از همسایه ی خود که کتاب خوان بود و کتبخانه ی بزرگی داشت، کتابی به امانت بگیرد. مرد همسایه گفت که کتاب مورد نظر را دارد، اما اصولا کتاب های خود را به کسی قرض نمی دهد. به جای آن پیشنهاد کرد که کتاب را در کتابخانه ی او مطالعه کند. بهار رسید و کارهای باغ آغاز شد. هنگامی که زمان کوتاه کردن چمن ها رسید، مرد همسایه از صاحب باغ خواست که ماشین چمن زنی خود را به او امانت دهد. ظاهرا دستگاه خودش خراب شده بود. صاحب باغ به مرد همسایه گفت که نمی تواند ماشین چمن زنی را به امانت بگیرد، اما از آنجا که او اصولا دستگاه خود را به کسی قرض نمی دهد، باید در همان باغ از آن استفاده کند. نتیجه ی اخلاقی: از قدیم گفته اند از هر دست بدهی از همان دست می گیری. دنیا همان طور با ما برخورد می کند که ما با او رفتار می کنیم و این شاید بزرگ ترین راز زندگی باشد. وقتی به دیگران نیکی می کنیم در واقع به خودمان نیکی کرده ایم و وقتی به دیگران بدی می کنیم به کسی جز خودمان بدی نکرده ایم. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت:پند اول اینکه، سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست. گفت: پند دوم اینکه، هرگز غم گذشته را مخور. بر چیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت: ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت: آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 مردی با همسرش به پیک‌نیک می‌روند. پس از این‌که خودروی خود را در کنار جاده پارک می‌کنند، زن خطاب به مرد می‌گوید: بریم بشینیم زیر اون درخت. اما مرد می‌گوید: نه! همین وسط جاده ابهتره! زود زیرانداز رو پهن کن! زن می‌گوید: آخه این‌جا که ماشین می‌زنه بهمون! ولی مرد با اصرار وسط جاده زیرانداز را پهن می‌کند و می‌نشینند وسط جاده! بعد از مدتی یک تریلی با سرعت به سمت آن‌ها می‌آید و هرچه بوق می‌زند، آن‌ها از جایشان تکان نمی‌خورند؛ کامیون هم مجبور می‌شود فرمان را بپیچاند و مستقیم به همان درختی که در آن نزدیکی بود اصابت می‌کند. مرد که این صحنه را می‌بیند، رو به زنش می‌گوید: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تره! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مُرده بودیم!!! برخی از افراد تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند اشتباه خود را بپذیرند و همیشه به‌شکلی کاملاً حق به جانب صحبت می‌کنند؛اگر هم اتفاقی بیُفتد شروع به فرافکنی کرده و دیگران را مقصر می‌دانند. ‎ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی اون روز چه لباسی می پوشی؟ چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟ با چه ماشینی گردش می کنی؟ کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟ شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه. وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه. برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه . دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره... خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه. طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه.. همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی. اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه. شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند..... ما با احساس زنده هستیم نه با اموال. قدر همدیگه رو بدونیم ... ‎🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 ترمذی (tarmazi) عارفی بود. از همسرش پرسیدند، در خانه شیخ بر شما خشمگین می‌شود؟ همسرش گفت: اگر ما خطا کنیم، محبت خود بر ما زیادتر می‌کند و شب و روز گریه می‌کند و می‌گوید: خدایا من تو را آزردم که اهل و عیالم مرا آزار می‌دهند. یقین تو خیر محضی و من فرمان تو نبردم که آن‌ها فرمان من کنون نمی‌برند. در اتاقی رفته و توبه می‌کند و ما را دعای خیر می‌کند، با دیدن حال او، ما نیز پی به اشتباه خود برده و توبه کرده و سمت او برای عذرخواهی می‌رویم. روزی شیخ پسرش را برای نماز صبح، بیدار کرد و پسرش بیدار نشد. پدر سخت دلگیر شده و در گوشه‌ای اشک ریخت. پسر چون این حالت پدر دید، دست پدر بوسید و عذر خواست. شیخ گریست و گفت: ناراحتی من از تو نیست پسرم، من خطایی کرده‌ام که تو کنون خطا می‌کنی. و بر نماز کاهلی کردی، بر حال خود گریه می‌کنم، نه نافرمانی تو! ‎ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 "امت فاکس" نویسنده و فیلسوف معاصر ایرلندی در اولین سفر خود به آمریکا برای صرف غذا به رستورانی رفت. او در گوشه‌ای به انتظار پیشخدمت نشست، اما کسی به او توجه نمی‌کرد. از همه بدتر افرادی که بعد از او وارد شده بودند همگی مشغول خوردن بودند. پس از چند دقیقه با ناراحتی از مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود پرسید: من ۲۰ دقیقه است که اینجا نشسته‌ام، چرا پیشخدمت به من توجه نمی‌کند؟ درحالی که همه مشغول خوردن هستند و من درانتظار نشسته‌ام؟ مرد پاسخ داد: اینجا "سلف سرویس"است؛ به انتهای رستوران بروید و هرچه می‌خواهید در سینی بگذارید، پول آن را بپردازید و غذایتان را میل کنید. "امت فاکس" بعدها دراین خصوص نوشت: "احساس حماقت می‌کردم؛ وقتی غذا را روی میز گذاشتم ناگهان به ذهنم رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخداد، فرصت، موقعیت، شادی و غم در برابر ما قرار دارد. درحالی که اغلب ما بی‌حرکت روی صندلی خود چسبیده‌ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده‌ایم که او چرا سهم بیشتری دارد! ولی به ذهنمان نمی‌رسد از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است و برداریم. ‎ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🔆درخشش پنجمين نور ايزدى 🌱صفيّه ، دختر عبدالمطلّب گويد: هنگامى كه حسين عليه السّلام تولّد يافت ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى عمّه ! نوزادم را نزد من بياور، كه خداوند او را نظيف و تميز گردانيده است . 🌱هنگامى كه نوزاد را خدمت پيامبر خدا آوردم ، حضرت او را تحويل گرفت ؛ و زبان خود را در دهان نوزاد قرار داد و نوزاد آن را همچون شير و عسل مى مكيد و ميل مى نمود؛ و سپس حضرت رسول در گوش راست نوزادش اذان ؛ و در گوش چپش اقامه گفت . 🌱پس از آن ، جبرئيل عليه السّلام نازل شد و اظهار داشت :اى محمّد! خداوند متعال تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: نام اين نوزاد را ((حسين ))، همچون ((شُبير)) فرزند هارون قرار ده . 🌱و روز هفتم ولادت ، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله براى نوزاد دو گوسفند عقيقه و قربانى نمود، همچنين موهاى سر نوزاد را تراشيد و هم وزن آن به فقراء، نقره صدقه داد و فرمود: در همين روز هفتم سنّت ختنه را جارى كنيد. 🌱امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: زمانى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين سلام اللّه عليه تولّد يافت ، خداوند به خازن دوزخ خطاب نمود: به احترام نوزاد محمّد صلّى اللّه عليه و آله آتش را بر أ هلش خاموش گردان ؛ و همچنين به مَلَك مسئول بهشت وحى فرستاد: به جهت نوزاد محمّد صلّى اللّه عليه و آله بهشت را مزيّن گردان ؛ و نيز حورالعين را دستور بده تا خود را بيارايند و زينت بخشند. 📚اعيان الشّيعة : ج 1، ص 562 - 510، بحارالا نوار:، ج 43، ص 240 و 243. تولد امام حسین علیه السلام بر همه شیعیان مبارک باد🪴🌷 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🌸ـلام السلام‌ علیک یا ابا عبدالله‌ السلام علیک یبن رسول‌ الله السلام علیک یبن امیرالمؤمنين السلام علیک یبن فاطمه الزهرا یا ثارالله یبن ثارالله السلام علیکم و رحمه الله و برکاته میلاد امام حسین (ع) مبارک 💐 🗓 امروز  سه شنبه ☀️  ٢۴   بهمن  ١۴٠٢   ه. ش 🌙  ٣   شعبان    ١۴۴۵  ه.ق  🌲 ١٣    فوریه  ٢٠٢۴    ميلادی 🌹 ‍ ‍🌸ﺑﺮ ﺭﻭی ﺣﺴﻴﻦ ﻧﻮﺭ ﺩﺍﻭﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ 🌼 ﺑﺮ ﺭﻭی ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺩﻟﺎﻭﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ 🌸ﻣﻴﻠﺎﺩ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺭﺷﻴﺪ 🌼 ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺮاﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ 🌸اللَّهـُمَّ صـَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ وآلِ مُحَمـَّدٍ وعَجِّـلْ فَرَجَهـُمْ 🌸 🌹 💓زندگی 🌺چون گل سرخی ست 💓پراز عطر پراز خار، 🌺پراز برگ لطیف 💓یادمان باشد اگر گل چیدیم 🌺عطر و برگ و گل و خار 💓همه ی همسایه های 🌺دیوار به دیوار همند 💓زندگی را برای عزیزانمان 🌺سخت نگیریم 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 " سی.پی.آر " یا "اتاق شوک" یا "اتاق احیاء" بیمارستان جای جالبیست، آدم هایی که بیرون از آن تُندتُند قدم میزنند، گریه میکنند، دعا میکنند، حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست. آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند از "نبودن" ! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان، از جای خالی یک آدم. اتاق شوک جای بد اما جالبیست، تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود، تمام خاطرات مرور میشود ! تمام بدی‌ها فراموش می‌شود! تمام خوبی هایش یادآوری میشود ! حالا چشمتان را ببندید! بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید. کسی که از او متنفرید! حال فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد، به خوبی های کم رنگش فکر کنید، به جای خالیش ...به نبودنش! نبود آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند ...! لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر، یک اتاق شوک داشته باشید ! و خوبی های آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید ... بعضی روزها، بعضی وقت‌ها... امروزمان به فردا نمیرسد ... ‎ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در يكي از مسافرتها همراه جمعي از اصحاب خود در سرزمين خالي و بي آب و علفي فرود آمدند و به ياران خود فرمودند: - هيزم بياوريد تا آتش روشن كنيم. اصحاب عرض كردند: يا رسول الله! اينجا سرزميني خالي است و هيچ گونه هيزمي در آن وجود ندارد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: - برويد هر كس هر مقدار مي تواند هيزم جمع كند و بياورد. ياران به صحرا رفتند و هر كدام هر اندازه كه توانستند، ريز و درشت، جمع كردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پيغمبر صلي الله عليه و آله روي هم ريختند. مقدار زيادي هيزم جمع شد. در اين وقت رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: - گناهان كوچك هم مانند اين هيزمهاي كوچك است. اول به چشم نمي آيد، ولي وقتي كه روي هم جمع مي گردند، انبوه عظيمي را تشكيل مي دهند. آنگاه فرمود: ياران! از گناهان كوچك نيز بپرهيزيد. اگر چه گناهان كوچك چندان مهم به نظر نمي آيند؛ هر چيز طالب و جستجو كننده اي دارد. جستجو كنندگان! آن چه را در دوران زندگي انجام داده ايد و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقي مانده است، همه را مي نويسد و روزي مي بيند كه همان گناهان كوچك، انبوه بزرگي را تشكيل داده است. ‎ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
پسر کوچکی از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟ مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی فهمم. مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زن ها براي هیچ چیز گریه می کنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند؟ بالاخره سوالش را براي خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند. او از خدا پرسید: خدایا چرا زن ها به آسانی گریه می کنند؟ خداگفت: زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد. بنابراین شانه هاي او را آن قدر قوي آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد، من به او یک نیروي درونی قوي دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آن ها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد. به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداري از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به او آسیبی برسانند. به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درك کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسر ش را آزمایش می کند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداري کامل در کنار شوهرش باقی بماند و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد. این اشک ها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد. او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشکمی ریزد؟ خدا گفت: زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم هاي او دریچه روح اوست. مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚@Hekayat_org