بسم الله الرحـــــــــــــــــمن الرحیم
🔹پنج چیز عجیب که باعث تقویت حافظه میشن
🌷امام رضا صلوات الله علیه فرمودند: خوردن گوشت نزدیک گردن،حلوا،عدس،نان سرد وقرائت آیت الکرسی باعث تقویت حافظه می شوند.🌱
📚جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة (المصباح) ج ۱، ص ۲۰۰
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
سـ🌸ـلام
صبح زیباتون پر از شادی و برکت🌷
🗓 امروز یکشنبه
☀️ ۳۰ اردیبهشت ١۴٠۳ شمسی
🌙 ۱۰ ذی القعده ١۴۴۵ قمری
🌲 ۱۹ مای ٢٠٢۴ ميلادی
♦️ذڪر روز : 《یا ذَالجَلالِ و الاِکرام》
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
📚 #حکایت_آموزنده
🔸به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ ڪنیم...
بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـده اند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
مفیدترین سرمایه انسان،
مغزی پر از دانش نیست!
بلکه قلبی
سرشار از عشق و
خواهان یاری رساندن است...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
*
خوشبخت ترین زوجها
هیچ گاه شخصیتشان یکسان نیست
آنها بهترین درک را از تفاوتهای همدیگر دارند*
👤 #نیل_دونالد
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#داستان_شب 💫
🔸جوانی تصمیم گرفت از دختر موردپسندش خواستگاری کند، اما قبل از اقدام به این کار، از مردم درمورد آن دخـتر جـویای معلومات شــد.
🔹مردم چنـیـن جـواب دادنـد:
ایـن دخـتـر بـدنـام، بیادب، بدخـو و خـشـن اسـت.
🔸آن شـخـص از تـصـمـیـم خود منـصـرف شـد، بـه خـانـه برگشـت و در مـسیر راه با شـیـخ کهـنسالی روبهرو شد.
🔹شـیخ پرسید:
فرزندم چه شده؟ چرا اینقدر پریشان و گرفتهای؟
🔸آن شخص قـصـه را از اول تا آخـر برای شیـخ بیان نـمـود.
🔹شیخ گفت:
بـیا فرزندم من یکی از دخترانم را به عقد تو درمیآورم، اما قبل از آن برو و از مردم درباره دخترانم پرسوجو کـن.
🔸شخـص رفت و از مردم محـل درمورد دختران شیخ سؤال کرد و دوباره به نزد شیخ آمد.
🔹شیخ از آن جوان پرسـید:
مردم چه گفتـند؟
🔸جوان پاسخ داد:
مردم گفتند دختران شیخ، بسیار بداخـلاق، بـیادب، بیحیا، فاسق و بیبندوبارند.
🔹شیخ گفت:
با من به خـانه بیا!
🔸وقتی آن شخص به خانه شیخ رفت، بهجز یک پیرزن، کسی را ندید و آن پیرزن، همسر شیخ بود که بهخاطر عقیم و نازابودنـش هیچ فرزندی به دنیا نیاورده بود.
🔹زمانی که آن شخص از دیدن این حالت شوکه شد، شیخ به او گفت:
فرزندم! مردم به هیچکسی رحم نمیکنند و دانسته یا ندانسته در حق دیگران هرچه و هر قِسمی که خواستند حکم میکنند.
💢به قضاوت مردم اعتنا نکنید؛ چون آنها به حرفزدن و قضاوتکردن پشتسر دیگران، عادت کردهاند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
یک نصیحت قشنگ و کاربردی از جناب صائب تبریزی که فکر کنم هممون بهش نیاز داریم:
مکش منت به هر نامرد و مردی،
مده دل را به ذلت دست فردی،
اگر او را به تو مهر و وفا نیست،
اگر او بر جراحاتت دوا نیست،
رهایش کن مرنجان خویشتن را،
مبر هرگز ز یادت این سخن را.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
دختر گفت مامان!نگاه کن باباپوست موزش روانداخته رودسته ی مبل!!
شمافقط به من میگین توی خونه آشغال نریز
مامان بعد ازچند ثانیه فکرکردنگفت :چون بابا یه دختر مهربون داره که میدونه آشغالشوبراش میبره میندازه توی سطل
چیزی که دید باورش نشد!!دختربلافاصله رفت پوست موز روبرداشت انداخت توی سطل!!بعدهم اومد مادرشوبوسید...
گاهی چقدر خوب میشه هم پدریامادری که اشتباهی کرده روکوچک نکرد وهم کودکی روبادادن عزت نفس به سمت انجام کاربزرگی هل داد؛اگرفقط کمی آرامش وصبردرکلام پیداکنیم وزندگی راکمترجدی بگیریم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
مردی حکیم که از ان مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش تحویل داد و شعری را زم زمه کرد
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری .
این سوزن منبع درامد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از ان دردی برایت امد ان را دور می اندازی!
درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی امد بیاد اوریم خوبی های که از جانب ان شخص یا فوایدی که از ان حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,
ان وقت تحمل ان رنجش اسان تر می شود ...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
"گیـــر دادنِ زنـها؛ اصـلاً چیـز بـدی نیسـت...!"
زنی که گیر میدهد، یعنی تو را دوست دارد ، زیاد هم دوست دارد.
زنی که مقصدِ نگاهِ تو برایش مهم است، میترسد که از چشمانت افتاده باشد.
زنی که برایش مهم باشد که تو محبت و توجّهت را کجا و چه اندازه خرج میکنی، کاملاً معصومانه، ترسِ از دست دادنِ تو را دارد.
زنی که با بیتوجهیات بغضش میگیرد، بیپناه است و جز تو کسی را ندارد. غر زدن و گیر دادن، شیرِ اطمینانِ دوست داشتنِ زنهاست.
زنی که دوستت ندارد، گیرهایش را جای دیگری میدهد، محال است زنی بیعشق، سرش را روی بالش بگذارد.
این به تو بستگی دارد که زنی که کنارت نفس میکشد، عاشقت باشد یانه!!!
نباید به گیر دادنِ زنها گیر داد؛ زنهای عاشق، گیر میدهند، زن های وفادار، بیشتر...!"
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هدایت شده از مرگ و رستاخیز
♨️ فوری ♨️ فوری
🚨 حادثه برای هلیکوپتر حامل رییس جمهور
🌐اخبار لحظه به لحظه از مسئولین حلال اهمر مربوط به بالگرد رئیسجمهور
✍جزئیات و اخبار لحظه به لحظه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2363949065C978a27fcb5
https://eitaa.com/joinchat/2363949065C978a27fcb5
🌸🍃🌸🍃
#انواع_توبه
توبه دو نوع است:
توبه از کارهایی که تلافی و نیازی به جبران ندارد.
مانند کسی که شرب خمر کرده یا خودارضایی نموده٬ کافیست روزه بگیردو استغفار گوید.
اما در برخی گناهان جبران هم لازم است.
مثال: کسی که مالی را دزدیده است باید سراغ صاحب مال برود و حلالیت بطلبد. اگر صاحب مال، دیهی مال را خواست٬ باید بدهد و اگر به آن اندازه مال نداشت، باید التماس فراوان کند تا شاید حلالش کند. اگر حلالش نکرد، باید در حق صاحب مال دعا کند و شبها به نماز برخیزد و به نیت او صدقه دهد. باشد تا در روز قیامت، خدا این ثوابها را به او بخشیده و او را راضی به حلالیت کند.
اگر به بدن کسی آسیب زده٬ باید حاضر به قصاص شود.
اگر غیبت کسی را کرده است، علاوه بر خودِ کسی که غیبتش را کرده٬ باید در جمعی که غیبت او را کرده٬ حلالیت بطلبد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
"راضی باش" به هر چی اتفاق افتاد که
اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت"
"مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که
خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو"
"ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره"
زندگی همینقدر ساده ست...
زندگی همینقدر زیباست...
زشتی و زیبااایی در نوع نگاه ما خلق میشود
به داشته هامون فکر کنیم و شاکر باشیم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
حقیقت انشاءالله، باذنالله، بحولالله، ماشاءالله، معاذالله در قرآن
لغت انشاءالله
برای کارهایی است که انسان، قصد انجام آن را دارد.
آیه 23 سوره کهف:«لَا تَقولُنَّ لِشَیٍ اَنّٖی فاعِلٌ ذٰلِکَ غَدًا اِلّا اَن یَشاءَالله»
هرگاه خواستی کاری را در فردایی انجام دهی نگو که این کار را انجام میدهم مگر آنکه بگویی اگر خدا خواست
باذنالله
برای اموری در قرآن استفاده شده است که آن امور انجام یا انجام ندادنش فقط دست خداست و انسان حق ورود به آن را ندارد مگر خداوند اجازه فرماید.
در آیهالکرسی میفرماید:منْ ذَاالَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلّٰا بِاِذْنِه
کیست در نزد خدا بدون اجازه او شفاعت کند
پس دقت کردیم، چون امر شفاعت فقط مخصوص خداست و در این آیه تحقق شفاعت را «باذنه» (اجازه خودش) فرموده است
بحولالله
وقتی که خداوند انجام امری را بر بشر خواسته است و او برای شروع یا ادامه کار باید از او مدد بخواهد.
مثال در نماز وقتی بلند میشویم خدا نماز خواندن را بر ما خواسته است برای ادامه این خواست خداوند از او طلب کمک و استعانت میکنیم چرا که خواست خدا به تنهایی شرط کافی نیست و باید از شروع تا پایان ماموریت کمکمان کند.
انشاءالله
در برخی جاها نباید انشاءالله گفت.
مثلا وقتی از کسی قرض میگیریم نباید بگوییم انشاءالله پس میدهیم چرا که اگر قرض را ندهیم میگوییم خدا خواست من نتوانم قرض را پس بدهم، باید در چنین جایی گفت بحولالله در فلان تاریخ پس خواهم داد، یا در پیمانها و سایر عقود مالی باید بحول الله گفت.
ماشاءالله
جایی که قدرتی از خدا و عظمت او را میبینیم مثال کوه بزرگی یا انسان زیبایی، باید بگوییم ماشاءالله یعنی ببین خدا چه عظمت و زیبایی، خواسته است بر این کوه یا انسان. یعنی این لطف خداست.
معاذالله
یعنی پناه میبرم به خدا از شر خودم، از شر انسانها و شیطان و همه چیزی که مرا ممکن است منحرف کنند.
دقیقا کلمهای که حضرت یوسف در مقابل زلیخا گفت.
نگفت اعوذبالله، چون این جمله ناقص است. پناه میبرم به خدا از چه چیز؟؟
وقتی گفت معاذالله چون هم شیطان تهدیدش میکرد و هم نفس خودش و هم نفس زلیخا و نقشههای او و....
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
سـ🌸ـلام
صبح زیباتون پر از شادی و برکت🌷
🗓 امروز دوشنبه
☀️ ۳۱ اردیبهشت ١۴٠۳ شمسی
🌙 ۱۱ ذی القعده ١۴۴۵ قمری
🌲 ۱۹ مای ٢٠٢۴ ميلادی
♦️ذڪر روز : 《یا قاضِیَ الحاجات》
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌟"حکایت شراب وانگور"🍇
مسلمانی رفت خانه مسیحی، برایش انگور آورد و خورد، برایش شراب آوردن گفت حرام است من نمیخورم
مسیحی گفت:عجبا، شما مسلمانان انگور میخورین اما میگویید شراب حرام است، درحالی این از آن بدست آمده.
مسلمان گفت: ببین این زن شماست و این هم دختر شماست درسته؟
گفت بله! گفت:ببین خدا این را به شما حلال کرده و آن را حرام، در حالی که آن از این به دست آمده است
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
📚#حڪایت
حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.
نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و تصویر او را کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.
نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند.
سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد.
از او علت آن را پرسید؟
گفت:من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی!
امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده..
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯽ
ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍﺑﺒﻨﺪﯼ
ﻣﺮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ
ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺍﺯﺑﺨﺸﯿﺪﻥ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﯼ ﻣﺮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
👈دختری کتاب میفروخت و معشوقهاش را دید که به سویش میاید، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود.
به معشوقهاش گفت:
آیا به خاطر گرفتنِ کتابیکه نامش " آیا پدر در خانه هست" از يورگ دنيل نویسندۀ آلمانی، آمدهیی؟
پسر گفت: خیر! من بهخاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از توماس مونیز نویسندۀ انگلیسی، آمدهام.
دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما میتوانم کتابی به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسندۀ آمریکایی، پاتریس اولفر را پيشنهاد كنم.
پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا میتوانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس میگیرم" از نویسندۀ بلژیکی، ژان برنار را بیاوری؟
دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمیگذارمت" از نویسندۀ فرانسوی میشل دنیل را بخوانى.
بعد از آن ...
◾️ پدر گفت: این كتاب ها زیاد است، آیا همهاش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او جوانى با هوش و کوشا است.
پدر گفت: خوب است دختر دوستداشتنیام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم" از نویسندۀ هلندى فرانک مرتینیز را هم بخواند.
و تو هم بد نيست کتاب" براى عروسی با پسر عمويت آماده شو" از نویسندۀ روسی، موریس استانكويچ ، را بخوانی !
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔴 حکایت کوتاه
🔷روزی مردی به نزد عارفی آمد که بسیار عبادت می کرد و دارای کرامت بود مرد به عارف گفت: خسته ام از این روزگار بی معرفت که مرام سرش نمی شود خسته ام از این آدم ها که هیچکدام جوانمردی ندارند عارف از او پرسید چرا این حرف ها را می زنی مرد پاسخ داد: خب این مردم اگر روزشان را با کلاهبرداری و غیبت و تهمت زدن شروع نکنند به شب نخواهد رسید شیخ پیش خودمان بماند آدم نمی داند در این روزگار چه کند دارم با طناب این مردم ته چاه می روم و شیطان هم تا می تواند خودش را آماده کرده تا مرا اغفال کند اصلا حس می کنم ایمانم را برده و همین حوالی است که مرا با آتش خودش بسوزاند نمی دانم از دست این ملعون چه کنم راه چاره ای به من نشان ده
مرد عارف لبخندی زد و گفت:
الان تو داری شکایت شیطان را پیش من می آوری؟؟!!
جالب است بدانی زود تر از تو شیطان پیش من آمده بود و از تو شکایت می کرد
مرد مات و مبهوت پرسید از من؟!
مرد عارف پاسخ داد بله او ادعا می کرد که تمام دنیا از اوست و کسی با او شریک نیست و هر که بخواهد دنیا را صاحب شود یا باید دوستش باشد یا دشمنش شیطان به من گفت تو مقداری از دنیایش را از او دزدیده ای و او هم به تلافی ایمان تو را خواهد دزدید
مرد زیر لب گفت من دزدیده ام مگر می شود
عارف ادامه داد شیطان گفت کسی که کار به دنیا نداشته باشد او هم کاری به کارش ندارد پس دنیای شیطان را به او پس بده تا ایمانت را به تو برگرداند...
بی خود هم همه چیز را گردن شیطان مینداز...تا خودت نخواهی به سمت او بروی او به تو کاری نخواهد داشت
این تو هستی که با کارهایت مدام شیطان را صدا می زنی، وقتی هم که جوابت را داد شاکی می شی که چرا جوابت را داده است
خب به طرفش نرو و صدایش نکن تا بعد ادعا نکنی ایمانت را از تو دزدیده است
📙منطق الطیر
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
ﺑﻬﻠﻮل و اﻣﯿﺮ ﮐﻮﻓﻪ
اﺳﺤﻖ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺻﺒﺎح اﻣﯿﺮ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻮد . زوﺟﻪ او دﺧﺘـﺮي زاﯾﯿـﺪ . اﻣﯿـﺮ از اﯾـﻦ
ﺟﻬـﺖ ﺑـﺴﯿﺎر ﻣﺤـﺰون و
ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﺮدﯾﺪ و از ﻏﺬا و آب ﺧﻮردن
ﺧﻮدداري ﻧﻤﻮد . ﭼﻮن ﺑﻬﻠﻮل اﯾﻦ
ﻣﻄﻠﺐ را ﺷﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻧﺰد وي رﻓـﺖ
و ﮔﻔﺖ : اي اﻣﯿﺮ اﯾﻦ ﻧﺎﻟﻪ و اﻧﺪوه
ﺑﺮاي ﭼﯿﺴﺖ ؟
اﻣﯿﺮ ﺟﻮاب داد ﻣﻦ آرزوي اوﻻدي
ذﮐـﻮر را داﺷـﺘﻢ ، ﻣﺘﺎﺳـﻔﺎﻧﻪ زوﺟـﻪ
ام دﺧﺘـﺮي آورده اﺳـﺖ . ﺑﻬﻠـﻮل
ﺟﻮاب داد : آﯾﺎ ﺧﻮش داﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺟﺎي اﯾﻦ دﺧﺘﺮ زﯾﺒﺎ و ﺗﺎم اﻻﻋﻀﺎء و
ﺻﺤﯿﺢ و ﺳﺎﻟﻢ .ﺧﺪاوﻧﺪ ﭘﺴﺮي
دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﻣﯽ ﮐﺮد ؟
اﻣﯿﺮ ﺑﯽ اﺧﺘﯿﺎر ﺧﻨﺪه اش ﮔﺮﻓﺖ و ﺷﮑﺮ
ﺧﺪاي را ﺑﻪ ﺟـﺎي آورد و ﻃﻌـﺎم و آب
ﺧﻮاﺳـﺖ و اﺟـﺎزه داد ﺗـﺎ ﻣﺮدم ﺑﺮاي
ﺗﺒﺮﯾﮏ و ﺗﻬﻨﯿﺖ ﺑﻪ ﻧﺰد او ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ .
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
در ﻣﺤﻀﺮ ﻗﺎﺿﯽ
آورده اﻧﺪ ﮐﻪ در ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪاد ﺗﺎﺟﺮي ﺑﻮد
ﮐﻪ ﺑﻪ اﻣﺎﻧﺖ داري و ﻣﺮوت و اﻧـﺼﺎف و
ﻣـﺮدم داري ﺷـﻬﺮه ﺷـﻬﺮ
ﺷﺪه ﺑﻮد و ﺑﯿﺸﺘﺮ اﺟﻨﺎس ﻣﻄﻠﻮب آن
زﻣﺎن را از ﺧﺎرج وارد ﻣﯽ ﻧﻤـﻮد و ﺑـﺎ
ﺳـﻮد ﻣﺨﺘـﺼﺮي ﺑـﻪ ﻣـﺮدم ﻣـﯽ
ﻓﺮوﺧﺖ و از اﯾﻦ ﻟﺤﺎظ ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺘﯽ ﺧﺎص
ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑـﻮد و ﻧﯿـﺰ رﻗﯿـﺐ
و ﻫﻤﮑـﺎر ﺗـﺎﺟﺮ ﯾـﮏ ﻧﻔـﺮ
ﯾﻬﻮدي ﺑﻮد ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻨﮓ دل و ﺑﯿﺮﺣﻢ
ﺑﻮد و ﺑـﺮﻋﮑﺲ آن ﺗـﺎﺟﺮ ﻫﻤـﻪ ﻣـﺮدم ﻣﮑـﺮوﻫﺶ ﻣـﯽ داﺷـﺘﻨﺪ و
اﺟﻨﺎس ﺧﻮد را ﺑﺎﺳﻮد ﮔﺰاف ﺑﻪ ﻣﺮدم
ﻣﯽ ﻓﺮوﺧﺖ و ﻧﯿﺰ ﺷﻐﻞ ﺻﺮاﻓﯽ ﺷﻬﺮ
را ﻫﻢ ﺑﺮ ﻋﻬﺪه داﺷﺖ و ﻫﺮ ﯾﮏ
از ﺑﺎزرﮔﺎﻧﺎن ﮐﻪ اﺣﺘﯿﺎج ﺑﻪ ﭘﻮل ﭘﯿﺪا
ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ از او وام ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و او ﺑـﺎ ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﺳـﺨﺖ ﺑـﻪ آﻧﻬـﺎ ﭘـﻮل
ﻗﺮض ﻣﯽ داد . از ﻗﻀﺎي روزﮔﺎر
آن ﺗﺎﺟﺮ ﺑﺎ ﻣﺮوت اﺣﺘﯿﺎج ﺑﻪ ﭘﻮل ﭘﯿﺪا
ﻧﻤﻮد و ﻧﺰد ﯾﻬﻮدي آﻣـﺪ و ﻣﻄﺎﻟﺒـﻪ
ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻗﺮض ﻧﻤﻮد .
ﯾﻬﻮدي از آﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﺎﺟﺮ ﻋﺪاوت
دﯾﺮﯾﻨﻪ داﺷﺖ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺷﺮط ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻮل ﻗﺮض ﻣﯽ
دﻫﻢ و آن اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻨﺪ و
ﻣﺪرك ﻣﻌﺘﺒﺮي ﺑﺪﻫﯽ ﺗﺎ ﭼﻨﺎﻧﭽـﻪ
در ﻣﻮﻋﺪ ﻣﻘﺮر ﻧﺘﻮاﻧﯽ ﻣﺒﻠﻎ را ﺑﭙﺮدازي ،
ﻣﻦ ﺣﻖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﯾﮏ رﻃﻞ از
ﻫﺮﻣﺤﻞ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻫﻢ از ﮔﻮﺷﺖ
ﺑﺪﻧﺖ را ﺑﺒﺮم و ﭼﻮن آﺑﺮوي آن ﺗﺎﺟﺮ در
ﺧﻄﺮ ﺑﻮد ، ﺑﺎ اﯾﻦ ﺷﺮط ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪه
و ﻣﺪرك ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺑﻪ آن ﯾﻬﻮدي
ﺳﭙﺮد ﮐﻪ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺗﺎ ﻣﻮﻋﺪ ﻣﻘﺮر در ﺳﻨﺪ
ﭘﻮل آن ﯾﻬﻮدي را ﻧﭙﺮدازد ﻋﻼوه ﺑﺮ ﭘﺮداﺧﺖ
وام ﯾﻬﻮدي ﺣـﻖ دارد ﺗﺎ ﯾﮏ رﻃﻞ از
ﮔﻮﺷﺖ ﺗﻦ او را از ﻫﺮ ﻣﺤﻞ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ
ﺑﺒﺮد . و از آﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻧﻮﺷﯽ
ﺑـﯽ ﻧـﯿﺶ ﻧﯿـﺴﺖآن ﺗﺎﺟﺮ ﺑﺎ ﻣﺮوت در ﻣﻮﻋﺪ ﻣﻘﺮر ﻧﺘﻮاﻧﺴﺖ دﯾﻦ ﺧﻮد را ادا ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﭘﺲ ﯾﻬﻮدي از ﺧﺪاﺧﻮاﺳـﺘﻪ ﻗـﻀﯿﻪ را ﺑـﻪ
ﻣﺤﻀﺮ ﻗﺎﺿﯽ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻧﻤﻮد و ﻗﺎﺿﯽ ﺗﺎﺟﺮ
را اﺣﻀﺎر ﻧﻤﻮده و ﭼﻮن ﻃﺒﻖ ﻗﺮارداد
ﻗﺒﻠﯽ ﺗﺎﺟﺮ ﻣﺤﮑﻮم ﺑـﻮد ﺗـﺎ
ﺑﺪن ﺧﻮد را در اﺧﺘﯿﺎر ﯾﻬﻮدي ﺑﮕﺬارد .
آن ﯾﻬﻮدي ﺑﺎ دﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ داﺷﺖ اﻟﺒﺘﻪ
ﻋﻀﻮي را ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﻄﻊ ﺣﯿﺎت ﺗﺎﺟﺮ
ﺑﺪﺑﺨﺖ را ﻣﯽ ﻧﻤﻮد و از اﯾﻦ ﻟﺤﺎظ ﻗﺎﺿﯽ
ﺣﮑﻢ را ﺑﻪ اﻣﺮوز و ﻓﺮدا ﻣﻮﮐﻮل ﻣﯽ ﻧﻤﻮد
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﻬﻮدي از ﻋﻤﻞ ﺧـﻮد ﻣﻨـﺼﺮف
ﺷـﻮد وﻟـﯽ ﯾﻬﻮدي دﺳﺖ ﺑﺮدار ﻧﺒﻮد و
ﻫﺮ روز ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺣﻖ ﺧﻮد و اﺟﺮاي ﺣﮑﻢ
را داﺷـﺖ و اﯾـﻦ ﻗـﻀﯿﻪ در ﺗﻤـﺎم ﺷـﻬﺮ
ﺑﻐﺪاد ﭘﯿﭽﯿﺪ وﻫﻤﻪ ﻣﺮدم دﻟﺸﺎن ﺑﻪ ﺣﺎل
آن ﺗﺎﺟﺮ ﺑﺎ ﻣﺮوت ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺖ واز ﻃﺮﻓﯽ
ﭼﺎره دﯾﮕﺮي ﻧﯿﺰ ﻧﺪاﺷﺖ .
ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ اﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﻠﻮل رﺳﯿﺪ و ﻓﻮراً در ﻣﺤﻀﺮ ﻗﺎﺿﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ و ﺟﺰء ﺗﻤﺎﺷﺎﭼﯿﺎن اﯾـﺴﺘﺎد و ﺧـﻮب ﺑـﻪ ﻗﺮار داد آن ﯾﻬﻮدي و
ﺗﺎﺟﺮ ﮔﻮش داد . در آﺧﺮﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ
ﺑﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﻃﺒﻖ ﻣﺪارك ﻣﻮﺟﻮد
ﻣﺤﮑﻮم ﻫﺴﺘﯽ و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪن ﺧﻮد را در اﺧﺘﯿﺎر
اﯾﻦ ﻣﺮد ﯾﻬﻮدي ﻗـﺮار دﻫـﯽ ﺗـﺎ ﯾـﮏ
رﻃﻞ از ﻫﺮ ﻣﺤﻞ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﺎﯾﺪ .
ﺑﺮاي دﻓﺎع ﻫﺮ ﻣﻄﻠﺒﯽ داري ﺑﯿﺎن ﻧﻤﺎ .
ﻣﺮد ﺗﺎﺟﺮ ﺑﺎ ﺻﺪاي ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﯾﺎ ﻗﺎﺿﯽ اﻟﺤﺎﺟﺎت ﺗﻮ داﻧﺎﯾﯽ و ﺑﺲ . ﻧﺎﮔﻬﺎن ﺑﻬﻠﻮل ﮔﻔﺖ : اي ﻗﺎﺿﯽ آﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ وﮐﯿﻞ اﯾﻦ ﺗﺎﺟﺮ ﻣﻈﻠﻮم ﺷﻮم . ﻗﺎﺿﯽ ﺟﻮاب داد اﻟﺒﺘﻪ ﻣـﯽ ﺗـﻮاﻧﯽ ﻫـﺮ دﻓـﺎﻋﯽ
داري ﺑﻨﻤﺎ ﺑﻬﻠﻮل ﺑﯿﻦ ﺗﺎﺟﺮ و ﯾﻬﻮدي ﻧﺸﺴﺖ
و ﮔﻔﺖ : اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﺪرﮐﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﻋﺪه اﺳﺖ اﯾﻦ ﺷﺨﺺ ﺣﻖ دارد ﯾﮏ رﻃﻞ از
ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪن ﺗـﺎﺟﺮ را ﺑﺒـﺮد وﻟـﯽ ﺑﺎﯾﺪ از
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺒﺮد ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻄﺮه ﺧﻮن از اﯾﻦ ﺗﺎﺟﺮ
ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻧﺮﯾﺰد و ﻧﯿﺰ ﭼﻨﺎن ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮد ﮐﻪ
درﺳﺖ ﯾﮏ رﻃﻞ ﻧﻪ ﮐﻢ و ﻧﻪ زﯾﺎد .
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﺮ ﺧﻼف اﯾﻦ دو ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺮﯾﺪه
ﺷﻮد اﯾﻦ ﻣﺮد ﯾﻬﻮدي ﻣﺤﮑﻮم ﺑﻪ ﻗﺘﻞ و
ﺗﻤﺎم اﻣـﻮال او ﺑﺎﯾﺪ ﺿﺒﻂ دوﻟﺖ ﺷﻮد .
ﻗﺎﺿﯽ از دﻓﺎع ﺑﻪ ﺣﻖ ﺑﻬﻠﻮل ﻣﺘﻌﺠﺐ
و ﺑﯽ اﺧﺘﯿـﺎر زﺑـﺎن ﺑـﻪ ﺗﺤـﺴﯿﻦ او
ﮔـﺸﻮد و ﯾﻬﻮدي ﻗﺎﻧﻊ ﮔﺸﺖ . ﻗﺎﺿﯽ ﻧﯿﺰ
ﺣﮑﻢ ﻧﻤﻮد ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﻋﯿﻦ ﭘﻮل را ﺑﻪ ﯾﻬﻮدي رد ﻧﻤﺎﯾﺪ .
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
گویند رستم در نبرد نتوانست بر اسفندیار غالب شود. مجبور شد تا چشمان اسفندیار را کور کند.
در نبرد، دست بر درخت بیدی برد و شاخه آن شکست و در چشم اسفندیار کرد تا چشمش کور شد و رستم پهلوان گشت.
پیرمردی در نبرد حاضر بود و نبرد را می دید، با دیدن این صحنه گفت: پناه بر خدای بزرگ....
پرسیدند چه شد که چنین به هیجان آمدی؟ گفت: 20 سال پیش اسفندیار نوجوانی بود که بچه یتیمی بر او خندید. اسفندیار عصبانی شده و از درخت بیدی که این جا بود، شاخه ای شکست و آن قدر بر سر و صورت او زد که چشمانش کور شد.
طفل یتیم خون چشمش با اشک چشم اش آمیخت و شاخه درخت بید را گرفت و انتهای شکسته شاخه را نزدیک چشمش آورد و خون و اشک چشمش بر آن مالید و بر زمین فرو کرد و گفت: ای شاخه درخت بید، مرا با تو به ناحق و با تکیه بر زور بازوی اش، اسفندیار کور کرد. من تو را به نیت دادخواهی بر زمین زدم، اگر من زنده هم نبودم، تو عمرت بر زمین خواهد بود، انتقام مرا از ظالم بگیر. وگرنه در آن دنیا تو را نخواهم بخشید که مرا با تو کور کرده است.
چند سال بعد آن طفل یتیم با دوستانش صحرا رفت و چند گرگ به آنها حمله کردند. دوستانش فرار نمودند اما او نابینا بود و راه را نتوانست پیدا کند و طعمه گرگ ها شد. و نتوانست انتقام خود را بگیرد ولی این شاخه درخت پیام او را شنید و با او پیمان بست و کنون بعد از سالها پیمان خود را عملی کرد و با هدیه شاخه ای از خود به دست رستم، چشمان ظالم را کور کرد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
سـ🌸ـلام
صبح زیباتون بخیر و پربرکت☘
🗓 امروز سهشنبه
☀️ ۱ خرداد ١۴٠۳ شمسی
🌙 ۱۲ ذی القعده ١۴۴۵ قمری
🌲 ۲۱ مای ٢٠٢۴ ميلادی
♦️ذڪر روز : 《یا ارحَمَ الراحِمین》
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
💕 سه راز زیبایی :
١- برای داشتن چشمهای زیبا
در مردم پی خوبی های آنان بگردید
٢- برای داشتن هیکل زیبا
غذایتان را با فقرا تقسیم کنید
٣- برای داشتن لب های زیبا
از کلمات پر محبت استفاده کنید
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝