هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌸بسم الله الرحمن الرحیم
✨🌸الهی به امید تو
✨🌸دومین روز مردا ماه را
✨🌸با نامت آغاز میکنم
✨🌸بسم الله النور
✨🌸بسم الله علی کل النور
✨🌸خدایا❣
✨🌸امروز به زندگیمان نور رحمت
✨🌸بی انتهایت را بتابان
✨🌸 #آمین_یارب_العالمین❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻✨صبح چهارشنبه دومين روز
🌻✨مرداد ماهـتون
🌻✨پربرکت با ذکر صلوات
🌻✨اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰ
🌻✨مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ
🌻✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_امام_زمان_عزیزم
روزی دیگر را با ذکر﷽
و سپس با نام شما
شروع می کنم
امروز،بی نظیرترین
روز زندگی ام خواهد بود
سلام بر تو
ای سرچشمه زندگانی
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_ارباب_خوبم✋🌸
لطفی بنما که خاک پایَت گردم
دامن بتکان تا که گدایت گردم
دلتنگ زیارت توأم اربابم
من را به حرم ببر فدایت گردم...
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قرار_صبحگاهی
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
#التماس_دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆 #کورترین_کوری
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 2 مرداد ماه 1398
🌞اذان صبح: 04:26
☀️طلوع آفتاب: 06:06
🌝اذان ظهر: 13:11
🌑غروب آفتاب: 20:15
🌖اذان مغرب: 20:36
🌓نیمه شب شرعی: 00:21
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌺 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه
اورا ازهرگناهےباشد مےپذیرد4رکعتست
درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احادیثسلامتی
❤️ پیامبر اکرم (ص) :
باهم غذا بخورید و پراکندهنباشید
که برکت با جماعت است.
📚بحارالانوار
#پیام_سلامتی #درد_گردن
✍⇦ مالیدن روغن سیاه دانه یا روغن بادام تلخ روی گردن
✍⇦ خوردن ارده با شیره انگور هفته پنج وعده به عنوان صبحانه
✍⇦ خوردن عسل نیم کوبیده سیاه دانه روزی ۱ ق.غ.خ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 زیباترین چهارشنبه
🌸تابستانی دنیا راهمراه با
🌹لحظه هایی پراز شادی
🌸براتون آرزو می کنم
🌹ان شاءالله مهـر شادی
🌸و لبخند شـــیرین
🌹همنشین دائمی تون باشد
🌸روز خوبی پیش رو داشته باشید
🌸 #سلام_روز_زیبـاتون_بخیر
💖به دومین روز مرداد ماه خوش آمدید
🌸آرزو میکنم
💖قلبتون پر باشه
🌸از مهر و محبـت
💖روحتون لبریز باشه
🌸از آرامش و شـادی
💖و خیر و برکت مهمون
🌸همیشگی زندگیتون باشه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️
☘گویند برای پادشاهی☘
🍁مردی آوردند که هنرنمایی فراوانی بلد بود. شاه بر مسند خود تکیه زد و مردِ هنرمند، صفحهای چوبی بر دیوار نهاد و میخی را از دور زد و بر روی صفحه، آن میخ جای گرفت.
مرد هنرمند میخ دیگری زد در پای آن میخ جای گرفت و این میخزدنها تکرار شد و بدون خطا 5 میخ را در پای آن میخ اول مانند ستاره جای داد و کاشت.
شاه دست زد و همه حاضران به خوشحالی شاه دست زدند. مرد هنرمند از اینکه هنرش مورد مطلوب و پسند سلطان واقع شده بود از شادی در پوست خود نمیگنجید.
شاه او را کنار خود خواست و به وزیر امر کرد صد سکه طلا به او پاداش دهد و به وزیر امر کرد 100 شلاق هم به او بزنند.
مرد هنرمند و حاضرین از این دو عمل ضد و نقیض شاه در حیرت ماندند.
شاه گفت: «100 سکه دادم؛ چون زحمت کشیده و این کار را یاد گرفته بودی و باعث مسرت و انبساط خاطر ما شد. اما 100 ضربه شلاق زدم چون بهجای این همه وقتی که در کاری بیخود و بیثمر گذاشته بودی، میتوانستی حرفه و کاری خوب بیاموزی که ثمری هم داشته و گرهای از مردم بگشاید.»
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
❤️❤️💠💠❤️❤️💠💠❤️❤️💠💠❤️❤️
☘ #ضرب_المثل☘
🍀با طناب کسی توی چاه رفتن!🍀
شبی هنگام خواب، صاحبخانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحبخانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحبخانه را شنید فریب حرف او را خورد و خوشحال داخل چاه رفت، سپس صاحبخانه به زنش گفت: «خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی درِ چاه پهن کن»، دزد که در پی یافتن پول داخل چاه رفته بود هنگامی که ناامید شد، خواست که از چاه بیرون بیاید اما دید که صاحبخانه رویِ درِ چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم، دزد از داخل چاه بلند فریاد زد:
«آهای زن صاحبخانه! من با طناب شوهرت داخل چاه رفتم اما تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.»
#باطناب_کسی_توی_چاه_رفتن
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠
❤️❤️💠💠💙❤️💠💠❤️❤️💠💠❤️❤️
☘حکایت☘
❇️آورده اند که خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی به علتی به زندان افتاد . بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد
خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه گیری را به وزارت ترجیح داد!
دربار ملکشاه دنبال چاره ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند . در این بین شخصی گفت خواجه دانشمند است و هیچ چیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان نیست .
پس فکری کردند و چوپانی که گله ای را به سبب سهل انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر میبرد به نزد خواجه فرستادند ...
خواجه مشغول خواندن قرآن بود ، چوپان وارد شد و جلو خواجه نشست ، ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد . خواجه گمان کرد تازه وارد عارفی است آشنا به معارف قران
رو به چوپان کرد و پرسید :
چرا گریه میکنی؟
چوپان آهی کشید و گفت :
داغ مرا تازه کردی
خواجه گفت : چرا؟
چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم رنگ و اندازه ریش شما بود و هروقت علف میخورد مثل ریش شما که موقع خواندن تکان میخورد ، تکان تکان میخورد ،
برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت
خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت :
صد سال به کُند و بند زندان بودن
در روم و فرنگ با اسیران بودن
صد قافله قاف را به پا فرسودن
بهتر که دمی همدم نادان بودن
و مجددا قبول وزارت کرد
و به سر شغل سابق برگشت
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠
یڪ تیر تنها وقتۍ مۍتواند پرتاپ شود
ڪہ ڪمان را بہ سمت عقب بڪشید....
وقتۍ زندگۍ شما را با سختۍها بہ سمت عقب میڪشد
مۍخواد شما را بہ سمت چیزۍ عالۍ پرتاپ ڪند.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت
❤️❤️💠💠❤️❤️💠💠❤️❤️💠💠❤️❤️
☘ #ضرب_المثل☘
🍀با طناب کسی توی چاه رفتن!🍀
شبی هنگام خواب، صاحبخانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحبخانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحبخانه را شنید فریب حرف او را خورد و خوشحال داخل چاه رفت، سپس صاحبخانه به زنش گفت: «خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی درِ چاه پهن کن»، دزد که در پی یافتن پول داخل چاه رفته بود هنگامی که ناامید شد، خواست که از چاه بیرون بیاید اما دید که صاحبخانه رویِ درِ چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم، دزد از داخل چاه بلند فریاد زد:
«آهای زن صاحبخانه! من با طناب شوهرت داخل چاه رفتم اما تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.»
#باطناب_کسی_توی_چاه_رفتن
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍪فرصتهامانند
💛بیسکوییتی هستند که
🍪باچای خیسش میکنیم،
💛کافیست کمی تعلل کنیم،
🍪ازدستشان خواهیم داد.
💛تافرصت هست عشق
🍪ومهربانی هدیه دهیم
#مهربان_باش
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا
✨هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿۹۸﴾
✨معبود شما تنها آن خدايى است
✨كه جز او معبودى نيست و دانش او
✨همه چيز را در بر گرفته است (۹۸)
📚سوره مبارکه طه
✍آیه ۹۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_بانوان
♦️ حکم رفتن زن بدون حجاب به بالکن٫ پاسیو، پشت بام
⁉️ سوال: رفتن زن بدون حجاب به بالکن٫ پاسیو، پشت بام، روبه روی پنجره ی باز، حیات منزل یا راهرو آپارتمان درحالی که می داند نامحرم او را می بیند چه حکمی دارد ؟
✅ پاسخ: اگر احتمال بدهد که نامحرم او را می بیند ، باید حجاب خود را حفظ کند.
💠 نکته: هر چند نگاه کردن به زن نامحرم بدون پوشش کافی برای مردان حرام است، ولی زن هم اگر بداند که در معرض دید نامحرم است، باید حجاب خود را حفظ کند
🔻 #احکام_نگاه
🔺 #پاسیو_حجاب_پوشش_بالکن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل سوختــه
#قسمت_چهل_و_ششم
✍ (( آخر بازی ))
🍃چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب شد ... هنوز نشسته ... دوباره زیر بغلش رو می گرفتم و می بردمش دستشویی ... دستشویی و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم ... دوباره چند دقیقه بعد ...
🌸چند بار به خودم گفتم ...
- ول کن مهران ... نمی خواد اینقدر پشت سر هم بشوری و خشک کنی ... باز ده دقیقه نشده باید برگردید ...
اما بعد از فکری که توی ذهنم می اومد شرمنده می شدم...
🍃- اگه مادربزرگ ببینه درست تمیز نشده و اذیت بشه چی؟ ... یا اینکه حس کنه سربارت شده ... و برات سخته ... و خجالت بکشه چی؟ ...
و بعد سریع تمیزشون می کردم ... و با لبخند از دستشویی می اومدم بیرون ...
🌸حس می کردم پشت و کمرم داشت از شدت خستگی می شکست ... و اونقدر دست هام رو مجبور شده بودم ... بعد از هر آبکشی بشورم ... که پوستم خشک شده بود و می سوخت ... حس می کردم هر لحظه است که ترک بخوره ...
🍃نیم ساعتی به اذان ... درد بی بی قطع و مسکن ها خوابش کرد ... منم همون وسط ولو شدم ... اونقدر خسته بودم ... که حتی حس اینکه برم توی آشپزخونه ... و ببینم چیزی واسه خوردن هست یا نه ... رو نداشتم ...
🌸نیم ساعت برای سحری خوردن ... نماز شبم رو هم نخونده بودم ... شاید نماز مستحبی رو می شد توی خیلی از شرایط اقامه کرد ... اما بین راه دستشویی و حال ...
🍃پشتم از شدت خستگی می سوخت ... دوباره به ساعت نگاه کردم ... حالا کمتر از بیست دقیقه تا اذان مونده بود ... سحری یا نماز شب؟ ... بین دو مستحب گیر کرده بودم ...
🌸دلم پای نماز شب بود ... از طرفی هم، اولین روزه های عمرم رو می گرفتم ... اون حس و یارهمیشگی هم ... بین این 2 تا ... اختیار رو به خودم داده بود ... چشم هام رو بستم ...
- بیخیال مهران ...
🍃و بلند شدم رفتم سمت دستشویی ... سحری خوردن ... یک - صفر ... بازی رو واگذار کرد ...
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_چهل_و_ششم
✍(( فامیل خدا))
🌸خاله اومد ... مادربزرگ رو تحویل دادم و رفتم مدرسه ... توی مدرسه ... مغزم خواب بود ... چشم هام بیدار ... زنگ تفریح... برای چند لحظه سرم رو گذاشتم روی میز ... و با صدای اذان ظهر ... چشم هام رو باز کردم ... باورم نمی شد ... کل ساعت ریاضی رو خواب بودم ...
🍃سرم رو بلند کردم ... دستم از کتف خواب رفته بود و صورتم قرمز شده بود ... بچه ها همه زدن زیر خنده و متلک ها شروع شد ...
- ساعت خواب ...
🌸- چی زده بودی که هر چی صدات کردیم تکان هم نمی خوردی؟ ... همیشه خمار بودی ... این دفعه کلا چسبیدی به سقف ...
🍃و خنده ها بلندتر شد ... یکی هم از ته کلاس صداش رو بلند کرد ...
- با اکبری فامیلی یا کسی سفارشت رو کرده؟ ... دو بار که بچه ها صدات کردن ... دید بیدار نشدی گفت ولش کنید بخوابه ... حالا اگه ما بودیم که همین وسط آتیش مون زده بود ...
🌸- راست میگه ... با هر کی فامیلی سفارش ما رو هم بکن...
هنوز سرم گیج بود ... باور نمی کردم که اینطوری بی هوش شده باشم ... آقای اکبری با اون صدای محکم و رساش درس داده بود ... و بچه ها تمرین حل کرده بودن ... اما برای من ... فقط در حد یک پلک بر هم زدن گذشته بود ... قانون عجیب زمان ... برای اونها یک ساعت و نیم ... برای من، کمتر از دقیقه ...
🍃رفتم برای نماز وضو بگیرم ... توی راهرو ... تا چشم مدیر بهم افتاد صدام کرد ...
- فضلی ...
🌸برگشتم سمتش و سلام کردم ... چند لحظه ایستاد و فقط بهم نگاه کرد ... حرفش رو خورد ...
🍃- هیچی ... برو از جماعت عقب نمونی ...
ظهر که رسیدم خونه ... هنوز بدجور خسته بودم ... دیگه رمق نداشتم ... خستگی دیشب ... مدرسه و رفت و آمدش... دهن روزه و بی سحری ...
چند دقیقه همون طوری پشت در نشستم ... تمرکز کردم روی صورتم ... که خستگی چهره ام رو مخفی کنم ...
🌸رفتم تو ... خاله خونه بود ... هنوز سلام نکرده ... سریع چادرش رو سرش کرد ...
🍃- چه به موقع اومدی ... باید برم شیفتم ... برای مامان یکم سوپ آورده بودم ... یه کاسه هم برای تو گذاشتم توی یخچال ... افطار گرم کن ... می خواستم افطاری هم درست کنم ... جز تخم مرغ هیچی تو یخچال نبود ... می سپارم جلال واست افطاری بیاره ... و ...
🌸قدرت اینکه برم خرید رو نداشتم ... خاله که رفت ... منم لباسم رو عوض کردم ... هنوز نشسته بودم ... که مادربزرگ با شوک درد از خواب پرید ...
✍ادامه دارد......
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
دو چیز باعث #وسعت روزی و دو چیز باعث #فقر میشود
#امام_کاظم(ع) فرمود:
🔸 «أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الصِّدْقُ یَجْلِبَانِ الرِّزْقَ وَ الْخِیَانَةُ وَ الْکَذِبُ یَجْلِبَانِ الْفَقْرَ وَ النِّفَاق»
🔸امانتدارى و راست گوئى، موجب توسعه رزق و روزى مىشوند؛
♦️اما خیانت کردن و دروغ گوئى، موجب فقر و فلاکت و تیرگى دل مىباشد.
📔تحف_العقول_ص٤٠٣
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰
#امام_رضا (ع)
✅هنگام نوشتن نيازمندى هایشان:
✨بسم اللّه الرحمن الرحیم✨ ان شاء اللّه به خاطر مى آورم. سپس هر چه را مى خواستند، مى نوشتند.
📚 تحف العقول
〰➿〰➿〰➿〰➿〰
#امام_جواد(علیه السلام):
💠الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال
💠رو آوردن به سوى خداى تعالى با دل، از به رنج انداختن بدن در طاعت الھى مؤثرتر است.
✍بحارالانوار(ط-بیروت)ج 75،ص364
〰➿〰➿〰➿〰➿➿〰
✍ #امام_هادی علیه السلام
هر کس از خود راضی باشد، دشمنانش زیاد خواهند شد.🌱
📚بحارالانوار، ۷۸:۳۶۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
»
#احادیثسلامتی
❤️ امام صادق علیه السلام :
ما غذا را با #سرکه آغاز میکنیم
چرا که سرکه #عقل را استحکام
میبخشد.
📔 دانشنامه احادیث پزشکی
#آداب_غذاخوردن ادامه دارد.....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
#پولش_را_خرج_اتینا_کرده
💎هرگاه كسی پولی را كه باید صرف مخارج لازم و ضروری شود در راه بیهوده و طریق غیر عادلانه خرج كند ، با استفاده از ضرب المثل بالا می گویند : فلانی همه را خرج اتینا كرد ، یعنی نفله كرد و روی اصل جهالت و جوانی به مخارج غیر لازم رسانید .
آورده اند كه ...
اتینا حشرات خرد و به كنایه به آدمهای فرومایه می گویند .
شادروان امیر قلی امینی می نویسد : سابقاً مطربها در مجالس عروسی و امثال آن پس از آنكه یك دور می رقصیدند در مقابل هر یك از میهمانها می نشستند و پس از چندی سر و كله آمدن و عشوه گری كردن زنگی را كه در شست یا یك نعلبكی را كه در دهان داشتند جلو می برند و او به همت خود یا سكه ای زر یا سكه سكه ای نقره در زنگ یا نعلبكی او می ریخت و در حقیقت پولی مفت و رایگان را از دست می داد ، به همین مناسبت به خرجهای بیهوده و بی مصرف عنوان خرج اتینا دادند و آن جزء اصطلاحات مثلی قرار گرفت . اتینا در اصل اطیناست كه در تلفظ عوام بدین صورت درآمده است و راجع به مورد استعمال این واژه باید دانست كه سابقاً پس از دریافت شاد باش یكی از مطربان با بانگ بلند اعلام می داشت ، اعطینا یعنی مرحمت كردند ، این توصیف معلوم كردید كه واژه اتینا از فعل عربی اعطینا می باشد و در آن روزگار كه زبان عربی ، بیشتر از امروز در كشور ایران رواج داشت بر سر زبانها افتاده و به صورت ضرب المثل درآمده است .
👇👇👇
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
❣سه چیزرابه کار بگیر:
👈عقل،همت،صبر
سه چیز را آلوده نکن:
👈قلب،زبان،چشم
سه چیز را
هیچگاه و هیچوقت
فراموش نکن:
👈خدا،مرگ و دوست خوب
❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️شب وآرامشی دیگر
🌺خداوند کنار توست
⭐️و آماده برای شنیدن
🌺آرزوهایت را با عشق
⭐️برایـش تـعریـف کــن
🌹 شبـــ🌙✨ــــتون بخیر🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
دعایی قوی برای خرید خانه 🏡
به استناد ایه های قرآن
شما هم امتحان کنید .ان شا الله صاحبخونه بشید🙏
من که امتحان کردم جواب گرفتم😘☺️
🌸❖جهت خواندن ذکر روے
لینک
ڪلیڪ کنید👇👇همه ذکرها اینجاست بعد ورود سرچ کنید😍
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#آیه_های_تجربه_شده_برای_خونه_دار #شدن
#آیه_های_مهر_و_محبت😍
#رزق_و_روزی 💸