eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 🌸ذكر روز پنجشنبه🌸 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 4 مهر ماه 1398 🌞اذان صبح: 04:31 ☀️طلوع آفتاب: 05:55 🌝اذان ظهر: 11:56 🌑غروب آفتاب: 17:56 🌖اذان مغرب: 18:14 🌓نیمه شب شرعی: 23:14 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅چرا صبحانه وعده غذایی مهم روز به شمار میاد؟ 🏵قدرت حافظه بهتر 🏵کمک به کاهش وزن 🏵کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی 🏵افزایش قدرت درک و تمرکز 🏵بالا بردن سطح انرژی و متابولیسم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
783.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین پنجشنبه‌ی پاییزی و ياد درگذشتگان😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ میگویند خیرات برای رفتگان😔 مثال نسیم خنکی ست که🌸 در هوای داغ به صورت انسانی می وزد به همین لذت ‌بخشی🌸 و به همین لطافت🌸 پنجشنبه است😔 خیرات رفتگان فاتحه و صلوات❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
585.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁🍂🍁 پاییزتون رنگی🍂 تکرار نشدنی 🍁 پر از لحظات ناب عاشقانه...🧡 و سرشار از عشق به خدا ❤️ اولین پنجشنبه ی پاییزیتون پر از مهر آخرهفته خوبی درکنارخانواده داشته باشید🧡 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((چشمهای کور من)) 🌷پاهام شل شده بود ... تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ... چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ... نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم ... 🌷خدایا ... چی می بینم؟ ... اینجا همون جاست ... خودشه... دقیقا همون جاست ... همون جایی که توی خواب دیدم... آقا اومده بود ... شهدا در حال رجعت ... با اون قامت های محکم و مصمم ... توی صحن پشتی ... پشت سر هم به خط ایستادن ... و همه منتظر صدور فرمان امام زمان ... خودشه ... اینجا خودشه ... 🌷زمانی که این خواب رو دیدم ... یه بچه بودم ... چند بار پشت سر هم ... و حالا ...اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود ... که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند ...- یا زهرا ... آقا جان ... چقدر کور بودم ... چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم ... این همه آرزوی سربازیت ... اما صدای اومدنت رو نشنیدم ... لعنت به این چشم های کور من ... 🌷داخل که رفتم ... برادرها کنار رفته بودن ... و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان ... حلقه زده بودن ... و من از دور ...به همین سلام از دور هم راضیم ... سلام مرد ... نمی دونم کی؟ ... چند روز دیگه؟ ... چند سال دیگه؟ ... ولی وعده ما همین جا ... همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا ... 🌷اشک و بغض ... صدام رو قطع کرد ... اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد ...از سفر که برگشتم یه کوله خریدم ... و لیست درست کردم... فقط ... تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره ... برای رفتن ... برای آماده بودن ... با یه جفت کتونی ... 🌷همه رو گذاشتم توی اون کوله ... نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه ... از کاروان آقا عقب بمونم ... این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد ... و من ... اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم ... نباید جا می موندم ... 🌷چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم ... و درک نکرده بودم ... ظهور بود ...ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت ... هنوز منتظرم ... و آماده ... 🌷سال هاست ساکم رو بستم ... شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه ... و چقدر عصرهای جمعه دلگیرن ... میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد ... و من ... پنجشنبه آینده هم منتظرم ... تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم ...و ما ز هجر تو سوختیم؛ ای پسر فاطمه .... خدایا بپذیر؛ امن یجیب های این نسل سوخته را .... 🌺یاعلی مدد ....🌺 🌴التماس دعای فرج🌴 فردا ان شاالله منتظر داستان واقعی جدید باشید @tafakornab @shamimrezvan http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺
🔅 : 🔸 كَفُّ الأَذى مِن كَمالِ العَقلِ ، وفيهِ راحَةُ البَدَنِ عاجِلاً وآجِلاً . 🔹 آزار نرساندن ، از كمال خِرَد است و در دنيا و آخرت ، مايه راحتى تن . 📚 الكافي: ج ۱ ص ۲۰ ح ۱۲ 〰➿➿〰➿〰➿〰➿〰 💠امام سجاد علیه السلام: ❌"بد زبانی و فحاشی موجب رد شدن دعا می شود." 📚معانی الخبار،ص۲۷ص۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️📰 📰☝️ حکم باز و بسته کردن گوشی تلفن همراه موقع نماز @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh حداقل برای یک☝نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
✨قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿۲۵﴾ ✨گفت پروردگارا سينه‏ ام را گشاده گردان (۲۵) ✨وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿۲۶﴾ ✨و كارم را براى من آسان ساز (۲۶) ✨وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ﴿۲۷﴾ ✨و از زبانم گره بگشاى (۲۷) ✨يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸﴾ ✨تا سخنم را بفهمند (۲۸) 📚سوره مبارکه طه ✍آیات ۲۵ تا ۲۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
آورده اند بازرگاني بود اندک مايه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستي به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست اين امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزي به طلب آهن نزد وي رفت.مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشي زندگي مي کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست مي گويي!موش خيلي آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است.دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آيم.رفت و چون به سر کوي رسيد پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثري نشد.پس ندا در شهر دادند.بازرگان گفت:من عقابي ديدم که کودکي مي برد.مرد فرياد برداشت که دروغ و محال است،چگونه مي گويي عقاب کودکي را ببرد؟بازرگان خنديد و گفت:در شهري که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابي کودکي بيست کيلويي را نتواند گرفت؟مرد دانست که قصه چيست،گفت:آري موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هيچ چيز بدتر از آن نيست که در سخن ، کريم و بخشنده باشي ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
118.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم🌼 من امروز با تمام وجود خوشبختی‌ام را جشن میگیرم؛زیرا هدفی برای زیستن،دلی برای دوست داشتن و مهربان خدایی برای پرستیدن دارم. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍ ✳️ ماجرای دیوانگی بهلول دانا 💠 آیه‌ها و آینه‌ها 💠 💠آیه: وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ مائده/2 و بر گناه و تجاوز همكارى نكنيد 💠 آینه: 🔹حکایت؛ هارون‌الرشید خلیفه عباسی خواست کسی را برای قضاوت بغداد تعیین نماید، با اطرافیان خود مشورت کرد، همگی گفتند: برای این کار کسی جز بهلول صلاحیت ندارد. بهلول را خواست و قضاوت را به وی پیشنهاد کرد. بهلول گفت: من صلاحیت و شایستگی برای این سمت را ندارم. هارون گفت: تمام اهل بغداد می‌گویند، جز تو کسی سزاوار نیست، حال تو قبول نمی‌کنی! بهلول گفت: من به وضع و شخصیت خود از شما بیشتر اطلاع دارم و این سخن من یا راست است یا دروغ، اگر راست باشد، شایسته نیست کسی که صلاحیت منصب قضاوت را ندارد، متصدی شود. اگر دروغ است، شخص دروغگو نیز صلاحیت این مقام را ندارد. هارون اصرار کرد که باید بپذیری و بهلول از او یک‌شب مهلت خواست تا فکر کند. فردا صبح خود را به دیوانگی زد و سوار بر چوبی شده و در میان بازارهای بغداد می‌دوید و صدا می‌زد دور شوید، راه بدهید، اسبم شما را لگد نزند. مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است! خبر را به هارون‌الرشید رساندند و گفتند: بهلول دیوانه شده است. گفت: او دیوانه نشده ولیکن دینش را به این وسیله حفظ و از دست ما فرار نمود تا در حقوق مردم دخالت ننماید. آری آزمایش هر کس نوعی مخصوص است نه تنها ریاست برای بهلول آماده بود بلکه وقتی غذای خلیفه را برای او می‌آوردند، می‌گفت: غذا را ببرید پیش سگ‌های پشت حمام بی اندازید، تازه اگر سگ‌ها هم بفهمند، از غذای خلیفه نخواهند خورد!1 آن کز ره بیدادگری رهسپر است هم خصم خدا و هم عدوی بشر است 📚با اقتباس و ویراست از کتاب یک‌صد موضوع 500 داستان @tafakornab @shamimrezvan