بهشت مکان نیست,
زمان است!
زمانی که اندیشه های مثبت
و میل به نیکی
و عشق ورزی در وجودمان است
و جهنم مکان نیست,
زمان است!
زمانی که اندیشه های منفی
و کینه ورزی وجودمان را می آلاید.
"خالق بهشت باشیم"
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🌱داستان کوتاه
مصاحبه کننده : در هواپيمائي 500 عدد آجر داريم، 1 عدد آنها را از هواپيما به بيرون پرتاب ميکنيم. الان چند عدد آجر داريم ؟
متقاضي : 499 عدد !
مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن يک فيل داخل يخچال را شرح دهيد.
متقاضي : مرحله اول: در يخچالو باز ميکنيم - مرحله دوم: فيلو ميذاريم تو يخچال - مرحله سوم: در يخچالو ميبنديم !!
مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن يک گوزن در يخچال را توضيح دهيد !
متقاضي : مرحله اول: در يخچالو باز ميکنيم - مرحله دوم: فيلو از تو يخچال در مياريم - مرحله سوم: گوزنو ميذاريم تو يخچال - مرحله چهارم: در يخچالو ميبنديم !!
مصاحبه کننده : شير واسه تولدش مهموني گرفته، همه حيوونا هستن جز يکي. اون کيه ؟
متقاضي : گوزنه که تو يخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه يک پيرزن از يک برکه پر از سوسمار رد ميشود ؟
متقاضي : خيلي راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شير !!
مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پيرزن کشته شد، چرا ؟
متقاضي : امممممممم، نميدونم، غرق شد ؟
مصاحبه کننده : نه، اون يه دونه آجري که از هواپيما انداختي پائين خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدين، نفر بعدي لطفا !!
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
ممکنه هنوز نرسیده باشیم،
اما
قطعاً از دیروز،
به مقصد
نزدیکتریم...
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
دیگران را مسخره نکن...
✨اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است پیش داوری نکن و خانوادهاش را مسخره و متهم به بدتربيت کردن فرزندشان نکن، چرا که نوح با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود در حالیکه صفیّ خداست!
✨کسی را که قومش اخراج و راندند و ناسزا گفتند مسخره مکن و نگو بیارزش و بیجایگاه است، چرا که حضرت ابراهیم را راندند در حالیکه خلیل خداست.
✨زندان رفته و زندانی را مسخره مکن و متهم صرف به بدهکاری و مجرميت چرا که : حضرت يوسف سالها زندان بود در حالیکه در نزد خدا صديق هست.
✨سرمایهدار ورشکسته را مسخره نکن و نگو که نادان بود شکست خورد چرا که حضرت ايوب بعد از غنا مفلس گرديد در حالیکه نبی خداست .
✨غافل را مسخره و متهم به گنهکار و مقصر مدان چرا که یونس پیامبر یک چشم بهم زدن غفلت کرد، فقط و در نزد خدا رسول است .
✨شغل و حرفه دیگران را تمسخر نکن چرا که، لقمان نجار، خیاط، و «چوپان» بوده است و در نزد خدا حکيم هست .
✨کسی را که همه به بدی و ناسزاگوئی ياد میکنند به مسخره مگير و مگو وضعيت شبهه برانگیزی دارد چرا که به حضرت محمد ساحر، مجنون، میگفتند و در نزد خدا حبيب هست.
✨پس مسخره مکن و دیگران را پیش داوری نکن بلکه حسن ظن به دیگران داشته باش .
خلق خدا را به خالقشان واگذار کن... ❣
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
در وجود همه ما یک منِ افسرده, یک منِ عصبانی، یک منِ شاد و یک منِ مضطرب وجود دارد. کدام من پیروز می شود؟
هر کدام که بیشتر تغذیه شود...
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌱حکایت
روزی شخصی پیش بهلول بیادبی نمود.
بهلول او را ملامت کرد که چرا شرط ادب به جا نیاوری؟
او گفت: چه کنم آب و گل مرا چنین سرشتهاند.
بهلول گفت: آب و گل تو را نیکو سرشتهاند، اما لگد کم خورده است !
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
داشتن باور مثبت
مثل آب دادن بہ یڪ دانہ است
در ابتدا چیزے مشخص نمےشود
اما بعد از مدتے
میوهء باور مثبتتان را
خواهید چشید...
مثبت اندیشی اعجاز میکنه
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتے
● نوشیدن آب رو جدی بگیریم!
باورتون میشه کم آبی این بلاها رو سر بدنمون میاره؟
تست کم آبی در GIF بالا 👆رو حتما انجام دهید و برای عزیزانتون ارسال کنید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽
#ضرب_المثل
ضرب المثل #زیرآب_زدن
زیرآب، در خانه های قدیمی تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه شده نبود معنی داشت.
زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز میکردند.
این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض میرفت و زیرآب را باز میکرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود.
در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند.
برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز میکردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد.
صاحب خانه وقتی خبردار میشد خیلی ناراحت میشد چون بی آب میماند.
این فرد آزرده به دوستانش میگفت: «زیرآبم را زده اند.»
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✍میگويند خدوند داستان ابليس
را تعـريف کرد تا بدانی که نمیشود
به عبادتت به تقربت و بهجايگاهت
#اطـــــمينان کنی!
🔻خـ♡ـدا هيچ تعـهدی برای آنکه
تو هـمانی ڪه هستی بمانی نداده
است شايد به همين دليل است که
ســـفارش شده وقتی حال خـوبی
داری و میخواهی دعــا کنی يادت
نرود عافيت و #عاقـبتبخـــــيری
بطلبی!
👌پس به خـوب بودنت #مغــرور
نشو که شيطان روزی مقرّب درگاه
الـــــهے بود.
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗زیباترین نگاه خدا
🌸تا طلـوع بامدادان
🌸حافظ و همراه
همیشگی شما باد🌸
✨شب تان زیبا
و در پناه الطاف بیکران حق 💐
#شبتون_بخیر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و او عــشــ🌸ـق را آفرید
و زندگی آغـاز شد
پس با نامش شروع میکنم
امروزم را
تابپیچد عطر عاشقی
درهوای زندگیام
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌸الهی به امید تو🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این روز دوشنبه دهانمان را خوشبو
و زندگیمان پر برکت میکنیم
با ذکر شریف صلوات بر
حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش 🌸 🍃
🌸 اللَّـهُمَّ 🌸
🌿 صَلِّ 🌿
🌸 عَلَى 🌸
🌿 مُحَمَّد 🌿
🌸وعلی آلِ 🌸
🌿 مُحَمَّد🌿
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💖 #سلام_امام_زمانم
💞 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
در مسیر عاشقی هر لحظه دل دل میکنیم
درمیان موج دریا فکر ساحل میکنیم
ای امید روز های بیکسی رخصت دهی
ما میانخیمه عشق تو منزل میکنیم
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #۵نفرشیطان_به_آنهاراه_ندارد
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 19 اسفند ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:00
☀️طلوع آفتاب: 06:23
🌝اذان ظهر: 12:15
🌑غروب آفتاب: 18:07
🌖اذان مغرب: 18:25
🌓نیمه شب شرعی: 23:33
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆دوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیههای کرونا!☝️
🔺از حضور در جمع و میهمانیها خودداری کنین و مراقب خودتون باشین
#پیام_سلامتے
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روزی پر از
🌷عشق و مـحبت
🌺روزى پر از
🌷موفقيت و شادى
🌸روزى پر از
🌷خنده و دلخوشى
🌺و روزی پر از
🌷خبرهای خوب
🌸براتون آرزومندم
🌺تقدیم به شما
🌺دوشـنـبـهتـون گــلبــارون🌺
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_یازدهم:
❤️و من گفتم…از تصمیمم برای وصل شدن به مسلمانهای جنگجو،از تسلیم تمام هستی ام برای داشتن برادر و مبارزه ای که برای رسیدن به دانیال؛ حاضر به قبولش بودم.اما با پرواز هر جمله از دهانم،رنگ چشمان عثمان قرمز و قرمزتر میشد.و در آخر،فقط در سکوت نگاهم کرد.بی هیچ کلامی…
من عادت داشتم به چشمانِ پرحرف و زبان لال…پس منتظر نشستم. تماشای باران از پشت شیشه چقدر دلچسب بود. یادم باشد وقتی دانیال را پیدا کردم، حتما او را در یک روز بارانی به اینجا بیاورم.
قطرات باران مثله کودکی هام رویِ شیشه لیز میخورد و به سرعت سقوط میکردم…چقدر بچه گی باید میکردم و نشد…
جیغ دلخراشِ، پایه صندلی روی زمین و سپس کشیده شدن سریع و نامهربان بازویم توسط عثمان.عثمان مگر عصبانی هم میشد؟؟؟کاپشن و کلاهم را به سمتم گرفت،پیش بندش را با عصبانیت روی میز پرت کرد و با اشاره به همکارش چیزی را فهماند (سارا بپوش بریم..) و من گیج:(چی شده؟؟ کجا میخوای منو ببری؟؟)
بی هیچ حرفی با کلاه و شال، سرو گردنم را پوشاند و کشان کشان به بیرون برد.کمی ترسیدم پس تقلا جایز بود اما فایده ایی نداشت،دستان عثمان مانند فولاد دور بازوم گره شده بود.و من مانند جوجه اردکی کوچک در کنارگامهای بلندش میدویدم.بعد از مقداری پیاده روی، سوار تاکسی شدیم و من با ترس پرسیدم از جایی که میرویم و عثمان در سکوت فقط به رو به رویش خیره شد.
بعد از مدتی در مقابل ساختمانی زشت و مهاجر نشین ایستادیم.و من برای اولین بار به اندازه تمامِ نداشته هایم ترسیدم…راستی من چقدر نداشته در کنارِ معدود داشته هایم، داشتم!!!
از ترس تمام بدنم میلرزید. عثمان بازویم را گرفت و با پوزخندی عصبی زیر گوشم زمزمه کرد:( نیم ساعت پیش یه سوپرمن رو به روم نشسته بود…حالا چی شده؟؟همینجوری میخوای تو مبارزشون شرکت کنی دختره ی احمق؟؟کم کم عادت میکنی… این تازه اولشه…یادت رفته، منم یه مسلمونم..)راست میگفت و من ترسیدم…دلم میخواست در دلم خدا را صدا بزنم!ولی نه…خدا، خدای همین مسلمانهاست…پس تقلا کردم اما بی فایده بود و او کشان کشان مرا با خود همراه میکرد.اگر فریاد هم میزدم کسی به دادم نمیرسید…آنجا دلها یخ زده بود…
از بین دندانهای قفل شده ام غریدم: (شما مسلمونا همتون کثیفین؟؟ ازتون بدم میاد..)و او در سکوت مرا از پله های ساختمان نیمه مسکونی بالا میبرد. چرا فکر میکردم عثمان مهربان و ترسوست؟؟ نه نبود….
ادامه دارد..
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_سلامتے
#پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 «مَن غَسَلَ يَدَهُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ عاشَ في سَعَةٍ ، وعوفِيَ مِن بَلوى في جَسَدِهِ.»
🔹«هر كس قبل از غذا و بعد از آن ، دست هايش را بشويد ، پيوسته در گشايش ، زندگى خواهد كرد و تَنش سالم خواهد ماند.»
📚 كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ٣ ص ٣٥٨ ح ٤٢٦٥
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_حق_الناس
#احکام_حق_همسایه
⁉️سوال:
آیا نگاه كردن به حیاط همسایه گناه دارد؟
✍پاسخ :
باتوجه به اینکه نگاه کردن به حیاط دیگری بدون رضایت، باعث اذیت و آزار دیگران می شود و گناهانی مانند نگاه به نامحرم و مفسده بدنبال دارد،جایز نیست و حرام است
برای آشنایی مردم بااحکام حداقل برای یک نفر بفرستید...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ
🔅وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ
✨وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ
🔅إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۳۷﴾
✨و از نشانه هاى حضور او شب و روز
🔅و خورشيد و ماه است نه براى خورشيد
✨سجده كنيد و نه براى ماه و اگر تنها او را
🔅مى پرستيد آن خدايى را سجده كنيد
✨كه آنها را خلق كرده است (۳۷)
📚 سوره مبارکه فصلت
✍آیه ۳۷
♦️مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند.
و به خاطر وجود حفره بزرگی در
یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد .
موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی
قرار می گیرد ، دندان پزشک نگاهی به
دندان او می اندازد و می گوید:
نه یک حفره بزرگ نیست
خوردگی کوچکی است که الان
برای شما پر می کنم .
مرد می گوید: راستی ؟
موقعی که زبانم را روی آن
می مالیدم احساس می کردم
که یک حفره بزرگ است .
دندان پزشک با لبخندی بر
لب می گوید: این یک امر طبیعی است
چون یکی از کارهای زبان اغراق است.
🔹نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتربرود...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درسنامه
🔰پنج اصل رادر زندگیت به خاطربسپار
1_غرور،مانع يادگيری
2_خودبزرگ بینی،مانع محبوبیت
3_کم رويي،مانع پيشرفت
4_خود شیفتگی،مانع معاشرت
5_عادت کردن،مانع تغيير است
@tafakornab
#داستان_کوتاه_آموزنده
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد.
از حُسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه...
بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد.
کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد
راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد.
پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : "بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه."
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه میشد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید.
با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد :
" یالا! پل، فردریک، هری، تام... یالا سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه، یه کم دیگه .... خوبه تونستین "
راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه. با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :
"هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است، نکنه یه جادوئی در کاره"
کشاورز پاسخ داد : " ببین جانم، جادوئی در کار نیست..."
اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه، آخه میدونی قاطر من کوره...!
@tafakornab