فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و گفت هندوانهای برای رضای خدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم.
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیر داد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد، مقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده.
هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین...
این هندوانه خراب را بخاطر تو داده هست و این هندوانه خوب را بخاطر پول...
وای اگر این تفکر در کل زندگی ما باشه...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌟صبر تنها عصبانے نشدن نیست!
💠صبر یعنے اینڪـہ قادر باشید هفت احساس
✨تنفر
✨علاقـہ
✨لذت
✨اضطراب
✨خشم
✨غم
✨و ترس
🍃را در خود ڪنترل، مدیریت و مهار ڪنید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
💝 #عاشقانه 💝
🆔 @zendegiasheghaneh💞
دستانترا به من بده،
تا با هم👫از روی آتش🔥بپریم!
آنان که سوختند🌚،همه تنها بودند!😓
ولی ما عاشقیم!💑😍
هدایت شده از خانواده بهشتی
#متن_شب
بیادرآخرین شب سه شنبه سال؛
برای گردگیری افکارمان
آتشی بیافروزیم
کینه هارابسوزانیم
زردی خاطرات بدرابه آتش
وسرخی عشق❤️
راازآتش بگیریم
وآتش نفرت رادروجودمان خاموش کنیم
🆔 @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
475.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜درود بر کسانے کہ از
❤️پاکیشان
💛دوستے آغاز مے شود
💗از صداقتشان
💙دوستےادامہ مےیابد
💜و از وفایشان
❤️دوستے پایانے ندارد
💛شبتون بخیروشادی
┅✿❀🍃♥️🍃❀✿┅
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
سلام من😊 فاطمه هستم ...
من یه زن مذهبی هستم با شوهری مذهبی
مدتی بود شوهرم از روابط زناشوییمون راضی نبود و دلیلشم این بود که من خیلی خجالت میکشیدم از شوهرم و برام سخت بود خواسته هاشو برآورده کنم تااینکه یه بار یکی ازدوستان روحانی کانالی رو معرفی کرد به نام
❣ #سبک_زندگی❣
از وقتی که تو این کانال عضو شدم
به کلی دیدگاهم به روابط زناشویی تغییر پیدا کرده کلی اطلاعاتم زیاد شده شوهرم ازم خیلی راضیه و تمام اینارو مدیون این کانال هستم🌹👇👇
✅http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
660.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
نیایش صبحگاهی 🌺 🍃
خدایا❣
تنها دو روز مانده به سال نو 🌸🍃
مشتاقانه از تو میخواهم ...
آنقدر بمن و دوستان و عزیزانم ایمان
و توکل عطا کنی که در آغاز سال نو
هر چه برایمان مقدر
ساخته ای را با جان و دل بپذیریم ...
و آنقدر به ما شجاعت و ایمان، عطا فرمائی ...
تا نومیدی و رنج را از خود برانیم
پروردگارا❣
در سال جدید 🌸🍃
به ما بردباری، فروتنی
و تسلیم و رضا در برابر خواست خودت
عطا فرما و بر ما منت گذار
و تمام گرفتاریها ،سختیها و غمها را از ما
و همه بندگانت دور بگردان...
آمیـن یا حَیُّ یا قَیّوم
ای زنده، ای پاینده
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
693.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸آخرین چهارشنبه اسفند ماه تون
معطر به عطر خوش صلوات 🌸 🍃
🍃🌸اللّهُمَّ
🌸🍃🌸صَلِّ
🌸🍃🌸🍃عَلَی
🌸🍃🌸🍃🌸مُحَمَّدٍ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸وَ آلِ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 مُحَمَّدٍ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸وَ عَجِّلْ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #رحمتم_خدابرخشمم_مقدم_است
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 28 اسفند ماه 1398
🌞اذان صبح: 04:47
☀️طلوع آفتاب: 06:11
🌝اذان ظهر: 12:12
🌑غروب آفتاب: 18:15
🌖اذان مغرب: 18:33
🌓نیمه شب شرعی: 23:31
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#مطالبه_رهبری☝️☝️
🌸 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه
اورا ازهرگناهےباشد مےپذیرد4رکعتست
درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر
📚مفاتیح الجنان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
899.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸بهار بهترین
بهانه برای آغاز و
بهترین بهانه برای زیستن است💕
آرزومندم بهترین بهانه ی
زیستن رو درسال نو تجربه کنید
ان شاالله💕
دو فرشته درسال 99
درخونتونو بزنه
یکیشون خوشبختی و اون
یکی آرامش😊
🌸 بهار 99 پیشاپیش مبارک🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
#فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_بیستم
🌹باز دانیال را گم کردم…حتی در داستان سرایی های این دختر…
و باز چشمانِ به ذات نگرانِ عثمان که حالم را جستجو میکرد….
و باز نفس گیری صوفی،محض خیالبافی هایش:(طلاق غیابی…دنیا روی سرم خراب شد…
نمیتونستم باور کنم دانیال،بدون اطلاع خودم،ولم کرده بود…تا اینکه دوباره شروع به گفتن اراجیف کردن که شوهرت مرد خداست و نمیتونه تو بند باشه و اون ماموره رستگاریت بوده از طرف خدا و …..و باز خام شدم.
اون روز تازه فهمیدم که زنهای زیادی مثل من هستن و باز گفتم میمونم و مبارزه میکنم…اما چه مبارزه ای؟ حتی اسلوبش را نمیدونستم…
چند روزی گذشت و یکی از زنها اومد سراغم که برو فرمانده کارت داره… اولش ذوق زده شدم، فکر کردم حتما خبری از دانیال داره…اما نه…فرمانده بعد از یه ربع گفتن چرندیات خواست که منو به صیغه خودش دربیاره…
و من هاج و واج مونده بودم خیره،به چشمایی که تازه نجاست و هیزی رو توشون دیده بودم.یه چیزایی از اسلام سرم میشد،گفتم زن بعد از طلاق باید چهار ماه عده نگهداره،نمیتونه ازدواج کنه…
اما اون شروع کرد به گفتن احکامی عجیب که منه بیسواد هیچ جوابی براشون نداشتم…گفت تو از طرف خدا واسه این جهاد انتخاب شدی…اما باز قبول نکردم و رفتم به اتاقِ زشت و نیمه خرابه ام…
ده دقیقه بعد چند زن به سراغم اومدن و شروع کردن به داستان سرایی…و باز نرم شدم.و باز خودم را انتخاب شده از طرف خدا دیدم…پس چند شبی به صیغه ی اون فرمانده کریه و شکم گنده دراومدم…
بعد از چند روز پیشنهاد صیغه از طرف مردهای مختلف مطرح شد و من مانده بودم حیرون که اینجا چه خبره؟؟ مگه میشه؟؟من چند روز پیش هم بالین فرمانده ی مسلمونشون بودم…و باز زنها دورم رو گرفتن و از جهاد نکاح گفتن…و احکامی که هیچ قاعده و قانونی نداشت و اجازه چهار صیغه در هفته رو،وسط میدون جنگ صادر میکرد. تازه فهمیدم زنهای زیادی مثل من هستند و من اینجا محکومم…همین…
بعد از اون،هفته ای چهار بار به صیغه مردهای مختلف درمیومدم و این تبدیل شده بود به عذاب و شکنجه…و تنها یک ذکر زیر لبم زمزمه میشد…لعنت به تو دانیال…لعنت… حالم از خودم بهم میخورد…حس یه هرزه ی روسپی رو داشتن از لحظه شماری برای مرگ هم بدتره…هفته ای چهار بار به صیغه های شبی چندبار تبدیل شد و گاهی درگیری بین مردان برای بهم خوردن نوبتشون تو صفِ پشتِ درِ اتاق…
دیگه از لحاظ جسمی هیچ توانایی تو وجودم نبودم و این رو نمی فهمیدن!
مدام به همراه زنان و دختران جدید از منطق ای به منطقه دیگه انتقالمون میدادند.
حس وحشتناکی بود.
تازه فهمیدم اون اردودگاه حکم تبلیغات رو داشته و زیادن دخترانی مثل من، که زنانگی شون هدیه شده بود از طرف شوهرانشون به سربازان داعش.. شاید باور کردنی نباشه اما خیلی از مردهایی که واسه نکاح میومدن اصلا مسلمون یا عرب نبودن!مسیحی… یهودی…بودایی…و از کشورهای فرانسه..آمریکا.. آلمان و….بودن، حتی خیلی از دخترهایی که واسه جهاد نکاح اومده بودن هم همینطور… یادمه یه شب جشن عروسی دوتا از مبارزین با هم بود،که….) ادامه دارد…….. پ.ن:ببخشید اگه بعضی جاهای داستان مناسب سن بعضی از دوستان نیست!
به هر حال این گفته ها،از این به بعد واسه جلو بردن داستان لازمه.
معذرت?
ادامه دارد..
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡