eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍ رمان 🌹دستم را از میان انگشتان گرم عثمان بیرون کشیدم و به سرعت به دنبال صوفی دویدم… و صدای عثمان که میگفت:(مراقب باش صبر کن خودم برمیگردونمش..) اما نمیشد…صوفی مثل من بود..و این مسلمانِ ترسو ما را درک نمیکرد… چقدر تند گام برمیداشت:(صوفی.. صوفی.. وایستا.. )دستش را کشیدم.. عصبی فریاد زد:(چی میخواین از جون من.. دیگه چیزی ندارم.. نگام کن.. منم و این یه دست لباس..) دلم به حالش سوخت…مردن دفن شدن در خاک نیست،همین که چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، یعنی مردی.. صوفی چقدر شبیه من بود..اسلام و خدایش، او را هم به غارت برد..و بیچاره چهل دزده بغداد که جورِ خدای مسلمانان را هم میکشیدند در بدنامی.. (صوفی..وقتی داشتن خوشبختی رو تقسیم میکرد، خدای این مسلمونا منو سرگرم بازیش کرد.. منم عین تو با یه تلنگر پودر میشم.. میبینی؟! عین هم هستیم…هر دو زخم خورده از یک چیز.. فقط بمون، خواهش میکنم..) چقدر یخ داشت چشمانش:(تو مگه مثه داداشت یا این مردک عثمان، مسلمون نیستی؟؟) سر تکان دادم:( نه.. نیستم..هیچ وقت نبودم..من طوفانِ بدون خدا رو به آرامشِ با خدا ترجیح میدم..) خندید،بلند…(چقدر مثله دانیال حرف میزنی..خواهرو برادر خوب بلدین با کلمات،آدمو خام کنید..) راست میگفت، دانیال خیلی ماهرانه کلمات را به بازی میگرفت، درست مثله زندگی من و صوفی… پس واقعا او را دیده بود… با هم برگشتیم به همان کافه ومیز… عثمان سرش پایین و فکرش مشغول! این را از متوجه نشدنِ حضورم در کنارش فهمیدم. هر دو روی صندلی های چوبی و قهوه ایمان نشستیم. و عثمان با تعجب سر بلند کرد… عذرخواهی، از صوفی انتظارِ عجیب و دور از ذهنی بود…پس بی حرف از جایش بلند شد و فنجان ها را جمع کرد: (براتون قهوه میارم..) نگاهش کردم.صورت جذابی داشت این مسلمانِ ترسو. چرا تا به حال متوجه نشده بودم؟ ذهنِ درگیرش را از چشمانش خواندم و او رفت. صوفی صدایش را جمع کرد و به سمتم خم شد:( دوستت داره؟؟) و من ماندم حیران که درباره چه کسی حرف میزند… (عثمانو میگم.. نگو نفهمیدی، چون باور نمیکنم..) نگاهش کردم:(خب من دوستشم..) اما من هیچ وقت دوستانم را دوست نداشتم. صاف نشست و ابرویی بالا انداخته (هه.به دانیال نمیخورد خواهری به سادگی تو داشته باشه…فکر میکنی واسه چی منو از اونور دنیا کشونده اینجا…فقط چون دوستشی؟؟) او چه میگفت؟؟؟؟؟؟؟ ادامه دارد.. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🌷 کلام امام زمان«عج» : ای شیعه ما ▫تقوي پيشه سازيد و به ما اعتماد کنيد و چاره‌ي اين و امتحان را که به شما رو آورده از ما بخواهيد. 📚 موضوع : توقيع به شيخ مفيد 🔻الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج🔺 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع‌ترین لغت‌نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. @tafakornab @shamimrezvan
🌱ملانصرالدین و خرید کفش ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راستهء کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد؛ اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد! بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فرشنده با صبر و حوصلهء هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجهء یک جفت کفش زیبا شد! آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازهء پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد. از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟! فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند! ملاگفت: چه طور چنین چیزی ممکن است؟! مرا مسخره می کنی؟! فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند؛ چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی...! این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست...! همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است! ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست و جو می کنیم...! خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم! فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است...! به مابپیوندید http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌷※◁روزی امام رضا علیه السلام از کوچه رد می‌شدند که جوانی از ایشان سوال کرد: شما گناه نمی‌توانید بکنید یا دوست ندارید؟ 🌷※◁حضرت حرکت کردند و به خانه‌ای رسیدند که چاه فاضلاب خود به بیرون می‌کشیدند. 🌷※◁حضرت از آن جوان سوال کردند: آیا تو گرسنه که می شوی حتی فکر میکنی که کمی از این نجاست ها میل می‌کنی؟ جوان گفت: هرگز. 🌷※◁امام فرمودند: گناه مانند آن نجاست است. اگر بر نجس ‌بودن گناه علم پیدا کنیم٬ آن‌ گاه هرگز خودمان سمت گناه نمی‌رویم و نیازی نیست کسی مانع ما شود. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
در صداقت عمقی است که در دریا نیست و در سادگی بلندایی است که در کوه نیست سادگی مقدمه صداقت است و فاصله سادگی تا صداقت دریا دریا معرفت است http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🍃 کسی را تحقیر مکن؛ شاید ⇦ ✺ محبوب خدا باشد 🍃 از هیچ غمی ناله نکن؛ شاید ⇦ ✺ امتحانی از سوی خدا باشد 🍃 دلی را نشکن؛ شاید ⇦ ✺ خانه خدا باشد 🍃 از هيچ عبادتی دریغ مکن؛ شاید ⇦ ✺ کلید رضايت خدا باشد 🍃 هيچ گناهي را كوچك ندان؛ شايد ⇦ ✺ دوری از خدا در آن باشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پروردگارا ❄️امروزمان گذشت ✨فردایمان را ❄️با گذشتت شیرین کن ✨ما به مهربانیت محتاجیم ❄️رهایمان نكن ✨ شبتون خـوش ❄️لحظه هایتان سرشار از آرامش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 📅 دوم فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی ۲۶ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری ۲۱ مارس ۲۰۲۰ میلادی ☝ روز اول هفته را حتما با آغاز کنید . ▪ وفات حضرت ابوطالب علیه‌السلام 🌸 شنبه ۲۶ ماه قمری برای امور زیر خوب است: 🔹 امور کشاورزی 🔹ساخت و ساز 🔹برای طلب معاش 🔹خرید و فروش و تجارت 🔹دیدار بزرگان و صاحب منصبان 🔹آغاز تعلیم و تعلم یادگیری 🔹آغاز معالجات و درمان 🔹صدقه دادن امروز منفعت و ثواب بسیار دارد. ☝مسافرت خوب نیست درصورت ضرورت حتما با صدقه باشد. ❌ از عقد و ازدواج هم پرهیز شود. 🌹 نوازدی که امروز به دنیا بیاید مبارک است و عمرش دراز باشد ان شاالله. 🌷 در این شنبه شب جهت فرزند دارشدن ، دستور خاصی وارد نشده است. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب است و موجب موجب رها شدن از بلا ، توانگری و سلامتی می گردد. ♦️ یا در این روز ماه قمری، خوب است و موجب رفع علت بیماری و خلاصی از درد و مرض است. 💢️ این شنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) روز مناسب است. 👕 شنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری و غم و اندوه می گردد. 🕧 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. اذان صبح: ۴۲ : ۵ 🔹طلوع آفتاب: ۰۶: ۷ 🔹اذان ظهر:: ۱۱: ۱۳ 🔹غروب آفتاب: ۱۷: ۱۹ 🔹اذان مغرب: ۳۵: ۱۹ 🔹نیمه شب شرعی: ۳۰ : ۰۰ 💫ذات الکرسی عمود ۱۰:۵۲ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاوس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَحَسْبُه 🌸و کسیکه برخدا توکل کند، خدا برایش کافی است. 🌸 الهی با توکل به اسم اعظمت روزمان را آغاز می کنیم . 🌸 الهی به امید تو نه خلق روزگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 با سلام و احترام ‏شروع هفته مان را پُر برکت می کنیم صبحمان را معطر می کنیم نفسمان را خوشبو می کنیم   به ذکر صلوات بر حضرت محمد(ص) و خاندان مطهرش برای امروزتون برکتی عظیم و معجزه های خدایی آرزومندم 🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹 شروع هفته تون پر از بهترینها
❤️ 💚 💝  🌼 السلام علیک یا بقیه الله خورده آقاجان گره بر کارِ عالم! ألعجل عیدهایمان گرفته رنگِ ماتم! ألعجل برنگشتی از سفر! تحویل شد امسال هم- بی حضورت با دلی آکنده از غم! ألعجل چشممان بر راه ماند و آه بر لب بغض کرد عمرِ بی حاصل گذشت و رفت کم کم! ألعجل روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها... قامتِ تقویم ها شد از غمت خم! ألعجل ذکر «حوّل حالنا»مان با تو «أحسن» میشود ای بهارِ بکر! ای بارانِ نم نم! ألعجل ندبه خواندیم و میانِ گریه عرضه داشتیم دردهامان مانده بی دارو و مرهم! ألعجل حالمان آشوب شد، دربِ حرم ها بسته شد سخت اوضاعِ جهان شد نامنظّم! ألعجل کعبه خلوت کرده دورش را به عشقِ دیدنت موج برمیدارد از شوقِ تو زمزم! ألعجل آخرین فرزندِ مولانا أمیرالمؤمنین(ع) حقّ مطلق! یا ولی اللهِ الأعظم! ألعجل! 🌼 اللهم حول حالنا به ظهور الحجه 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
☝️☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 2 فروردین ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:42 ☀️طلوع آفتاب: 07:06 🌝اذان ظهر: 13:11 🌑غروب آفتاب: 19:17 🌖اذان مغرب: 19:35 🌓نیمه شب شرعی: 00:30
⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎁دومــین روز بــهـــار🎁 🌸در اولین شنبه فروردین ماه 🎊ازخدا می خواهم 🌸خوشی و شادی را 🎊نصیب تون کنه 🌸عافیت وتندرستے را به 🎊شما بپوشاند 🌸وموفقیت وکامیابے را 🎊درمسیرتون قراردهد 🌸شروع هفته تون عاااالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 کلیپ کروناویروس و اضطراب در کودکان 🔸🔶 خانواده خردمند حواسشون به حفظ آرامش کودکانشان هست 💎امام على عليه السلام: آرامش، نشانه خردمندى است السَّكينَةُ عُنوانُ العَقلِ غررالحكم حدیث 785
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️با انگشتانم روی میز ضرب گرفتم؛ نرم و آرام:(اشتباه میکنی..اگرم درست باشه اصلا برام مهم نیست. گفتی یه شب عروسیه دوتا از افراد داعش با هم…خب منتظرم بقیه اشو بشنوم..) دست به سینه به صندلیش تکیه داد. چند ثانیه ایی نگاهم کردم:(میدونی چقدر التماسم کرد تا حاضر شدم از ترکیه بیام اینجا؟؟) چقدر تماشای باران از پشت شیشه، حسِ ملسی داشت. (خوب کاری میکنی…هیچ وقت واسه علاقه یِ یه مسلمون ارزش قائل نشو.. عشقشون مثه کرم خاکی،زمین گیرت میکنه.اونا عروس شونو با دوستاشون شریک میشن…عین دانیال که وجودمو با همرزماش تقسیم کرد) باز دانیال…حریصانه نگاهش کردم (منتظرم تا بقیه ماجرا رو بشنوم..) عثمان رسید، با یک سینی قهوه… فنجانهای قهوه ایی رنگ را روی میز چید..من،صوفی و خودش… کاش حرفهای صوفی در مورد عثمان راست نباشد…روی صندلی سوم نشست…نگاه پر لبخندش را بی جواب رد کردم. صوفی نفسش عمیق بود:)با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم…تازه تصرفش کرده بودن..به همین خاطر قرار شد مراسم عروسی دو تا از سربازا رو همونجا برگزار کنن… میدونستم شب خوبی نداریم. چون اکثرا مست بودن و باید چند برابر شبهای قبل سرویس میدادیم! مراسم شروع شد…رقص و پایکوبی و انواع غذاها…عروس و داماد رو یه مبل دونفره،درست رو خرابه های یه خونه نشستن.عاقد خطبه رو خوند.اما عروس برای گفتنِ بله،یه شرط داشت؛ و اون بریدن سر یه شیعه بود.خیلی ترسیدم.این زن، عروسِ مرگ بود. یه جوون ۲۱-۲۲ ساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به علی (ع) توهین کنه. اما خیلی کله شق و مغرور بود با صدای بلند داد زد (لبیک یا علی).خونِ همه به جوش اومد.اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و مثه حیوون سرشو برید همه کف زدن،کِل کشیدن و عروس با وقاحت پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت.نمیتونی حالمو درک کنی… حسِ بدیه وقتی تو اوجِ وحشت، کسی رو نداشته باشی تا بغلت کنه) و زیر لب نجوا کرد:( دانیالِ عوضی.. لعنتی..) سرش را به سمت عثمان چرخاند، عصبی و هیستیریک:(وقتی داشتن سرِ اون پسر رو میبرین،خدات کجا بود؟تو تیم داعش کف میزد و کِل میکشید؟؟ یا اینجا روبه روت نشسته بود و چایی میخورد؟؟؟ من که فکر میکنم خودش سر اون بدبختو برید..) صدای ساییده شدنِ دندانهای عثمان را رو هم دیگر می شنیدم.از زیر میز دست مشت شده روی زانویش را فشردم.داغ بود… نگاهم کرد.پلکهایش را بست…صوفی باید می ماند…و عثمان این را میدانست،پس ترسو وار ساکت ماند.. پیروزیِ پر شکست صوفی،گردنش را سمت من چرخاند:(شب وحشتناکی بود.جهنم واقعی رو تجربه کردیم،من و بقیه دخترا…صدای فریاد و درگیریِ مردها؛از پشت در اتاقها شنیده میشد… نمیفهمی چه حسِ کثیفیه،وقتی با رفتن هر مرد،منتظر بعدی باشی…بین مشتریهای اون شبم،یکیشون آشناترین نامرد زندگیم بود…برادر تو…دانیال!! ادامه دارد.. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
💎 (ص) : 🔸 « حُبُّ الأَولادِ سِترٌ مِنَ النّارِ ، وَالأَكلُ مَعَهُم بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وكَرامَتُهُم جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ .» 🔹«دوست داشتن فرزندان ، پرده اى در برابر آتش است ، و غذا خوردن با آنان ، براتِ آزادى از آتش ، و گرامى داشتن آنها ، موجب گذشتن از صراط .» 📚 تنبيه الغافلين : ص ٣٤٤ ح ٥٠١ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃️❤🍃_________________ 🌻 پنج نکته درباره 🔅 (ص) : 🔸 « حُبُّ الأَولادِ سِترٌ مِنَ النّارِ ، وَالأَكلُ مَعَهُم بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وكَرامَتُهُم جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ .» 🔹«دوست داشتن فرزندان ، پرده اى در برابر آتش است ، و غذا خوردن با آنان ، براتِ آزادى از آتش ، و گرامى داشتن آنها ، موجب گذشتن از صراط .» 📚 تنبيه الغافلين : ص ٣٤٤ ح ٥٠١ 🔸 تمام نمازهاى خوانده نشده يا باطل خوانده شده، كه وقت آن گذشته بايد قضا شوند. 🔸تمام نمازهاى قضا را مى ‏توان به خواند و لازم نيست كه نماز امام با مأموم هماهنگ باشد يعنى نماز قضاى صبح را مى ‏توان به نماز اداى ظهر امام جماعت اقتدا كرد. 🔸نمازهاى را در هر وقت مى ‏توان خواند، مثلاً قضاى نماز مغرب و عشا را در روز هم مى ‏توان خواند. 🔸نماز تابع اصل است مثلاً اگر نماز چهار ركعتى قضا شده بايد چهار ركعتى قضا شود و اگر بوده جهرى و اگر بوده، اخفاتى بايد قضا شود. 🔸در سفرى كه نماز شكسته است قضاى نمازهاى چهار ركعتى را بايد به جا آورد. 📚 : ۱.تحريرالوسيله ج ١ ص ٢٢٣ ۲.تحریرالوسیله ج ۱ ص ٢٦٥ ۳.تحریرالوسیله ج ۱ص ٢٢٤ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🍃❤️🍃_________________
✨وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُ‌وا لَیزْلِقُونَک ✨بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا ✨سَمِعُوا الذِّکرَ‌ وَیقُولُونَ ✨إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ ✨وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾ ✨و آنان که کافر شدند، ✨چون قرآن را شنیدند ✨چیزی نمانده بود که تو را ✨چشم بزنند، و می‌گفتند: ✨او واقعاً دیوانه‌ای است (۵۱) ✨و حال آنکه قرآن‌ جز تذکاری ✨برای جهانیان نیست. (۵۲) 📚سوره مبارکه القلم ✍آیات ۵۱ و ۵۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
در دفتر زندگی مشکلاتت را با مداد بنویس و نعمت‌هایت را با خودکار امید داشته باش که روزی تمام مشکلاتت را پاک خواهد کرد خدایی که ازاحوال تمام بندگانش باخبر است. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💧دریکی از پارک های آمریکا سگی به دختر بچه ای حمله کرد...و در آن نزدیکی مردی که صحنه را دید با چاقو به سمت سگ حمله کرد جان دختر بچه را نجات داد و سگ را به هلاکت رساند... فردای آن روز روزنامه ها نوشتند یک مرد شجاع آمریکایی جان دختری را نجات داد که یک سگ وحشی به آن حمله کرده بود.. اما مرد اعتراض کرد و گفت که من یک آمریکایی نیستم .. من اهل مصر و مسلمانم.... روز دیگر در روزنامه ها نوشتند:یک مسلمان وحشی در یکی از پارک های آمریکا با چاقو سگ بیگناهی را کشت...😔 💫✨سخنان ناب✨💫      http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
همان گونه که مشت بسته قادر به دریافت هدیه نیست به همان ترتیب هم اندیشه و ذهن بسته نمی تواند هیچ درسی را بیاموزد هرکس به وسعت تفکرش آزاد است http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
می‌دونیدضرب المثل از کجا اومده ؟ منظور از سیم (سکه نقره‌ای‌ست) و سیم آخر یعنی آخرین سکه‌ای که ته جیب مانده است. گویا قمار بازان کهنه کار وقتی که مرتبا می‌باخته‌اند دست آخر به امید یافتن راه نجاتی در نومیدی آخرین سکه سیمین خود را هم خرج می‌کرده‌اند و اصطلاحا می‌گفتند : این هم از سیم آخر ! @tafakornab @shamimrezvan
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید.وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.   پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.   جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆