eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
#آیه_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران ☀️امروز #چهارشنبه10مردادماه1397 🌞اذان صبح:04:35 ☀️طلوع آفتاب:06:12 🌝اذان ظهر:13:11 🌑غروب آفتاب:20:09 🌖اذان مغرب:20:29 🌓نیمه شب شرعی:00:22 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 ✍هرڪس این نماز را روز۴شنبه بخواندخداوندتوبه او را ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد ۴ رکعتست درهر رکعت بعدازحمد یک توحید ویک قدر 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan
متابولیسم بدن صبح ها،آهسته است! برای جبران بایدصبحانه کاملی مصرف کنید،افرادی که صبحانه نمی خورند،چربی وغذاهای پرکالری بیشتردربدنشان جذب وچاق میشوند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
191.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام💐 امروز چهارشنبه چله تابستون براتون : یک دل شاد یک لب خندون یک زندگی آروم یک خانواده صمیمی و یک دنیا سلامتی ،شادی و برکت آرزومندم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒داستان 👈بر اساس سرگذشت واقعی🍒 👈 قسمت دوم احساس قربانی بودن و حیف بودن به تدریج بر من قالب شد و کار به جایی رسید که هر چه حمید بیشتر نازم را می کشید و بیشتر برای برآوردن آرزوهایم تلاش می کرد در نظرم خوارتر و حقیرتر می شد. کار به جایی رسید که دیگر صبحها برای بدرقه اش از خواب بیدار نمی شدم و شبها برایش شام نمی پختم و به او دستور می دادم که از رستوران سفارش شام دهد. حمید همه این بی احترامی ها و بی حرمتی ها را تحمل می کرد و هنوز هم قربان صدقه ام می رفت. بخصوص در کنار فامیل مرا در کنارم می نشاند و به ظاهر چنان می نمود که از من حساب می برد. همه زنها و دختر های فامیل به این عشق شور انگیز حمید غبطه می خوردند و من مغرورتر از همیشه او را از خود می راندم و با لحنی ناخوش آیند در مقابل جمع با او سخن می گفتم. بالاخره من باردار شدم و یک دختر و پسر دوقلو به دنیا آوردم. دخترک شباهت عجیبی به حمید و پسرک شباهت غریبی به من داشت. دوران بار داری و دو سال بعد از آن هیکل و اندام مرا به کلی تغییر داد و چهار چوب بدن من دیگر آن ظرافت و جذابیت زمان دختری را از دست داده بود و من فقط حمید را مسبب این اتفاقات میدانستم. به هر حال اگر حمید به خواستگاریم نمی آمد من می توانستم مدت بیشتری زیبایی و جذابیت زمان جوانی را حفظ کنم. ورود بچه ها به زندگی ما رنگ و روی دیگری داد. حمید هر دو فرزندش را به شدت دوست داشت ولی بی اختیار برای دخترک نگران تر بود. روزی دلیل این نگرانی را از حمید پرسیدم و او بالبخند تلخی گفت: “تربیت دختر مهمتر از پسر است و دختران آسیب پذیرتر از پسران هستند.” اما من این توضیح را قبول نکردم و گفتم که دلیل این محبت بیش از اندازه شباهت بیش از اندازه دخترک به اوست. بعد برایش گفتم که فکر نمی کرد که از بطن زن والا و برجسته ای مانند من صاحب فرزندی شبیه خودش شود. حمید مدتها به این جمله من خندید ولی با این همه ذره ای از حالت تسلیم و عشق بی قید و شرطش نسبت به من کم نشده بود. هرچه شوریدگی و شور و عشق حمید نسبت به من و بچه هایش بیشتر می شد جسارت و زیاده روی من در امتحان گرفتن از عشق حمید بیشتر می شد. دیگر مطمئن بودم که حمید به خاطر بچه ها هم که شده مرا رها نخواهد کرد. شعاع بی حرمتی ها و بی احترامی هایم را نسبت به عشق و شوریدگی اش بیشتر کردم و وقتی او در مقابل بی اعتنائی ها و بی حرمتی های من سکوت می کرد و کوتاه می آمد احساس قدرت و بزرگی می کردم و حس قربانی شدن در من بیشتر تقویت می شد. اما همه این تصورات در یک مهمانی خانوادگی ناگهان به باد رفت و من در آن شب به جنبه ای از شخصیت حمید روبرو شدم که هرگز فکر نمی کردم در وجودش باشد… 👈ادامه دارد ⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشادرایتا👆👆 ======================
175.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی چیزها در دنیاهست که هرچقدر با دیگران تقسیم شان کنیم نه تنها کم نمیشود بلکه بیشتر هم میشود مثل محبت❤️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
132.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست 🔹اما... برای ماهی زندگیست... 🔹برای کسی کہ دوستت دارد زندگی باش نہ تفریح...! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💠💠💠﷽💠💠💠 (۴۰) 🔴 یکی از جملات اشتباه که بین مردم رایج شده این است که جهت توجیه و پشت سر دیگران حرف زدن می‌گویند: "جلوی خودش هم می‌گویم" 💠 در حالیکه بنابر تعریف گناه در روایات این توجیه نمی‌تواند باعث جواز گناه غیبت شود. 💠 گناه هر قدر سنگین باشد، به سنگینى گناه نیست؛ چرا که گنهکارِ معترف به گناه، غالباً به سراغ توبه مى‌رود، اما اگر پاى توجیه‌گرى‌ به میان آید، نه تنها راه توبه را به روى انسان مى‌بندد، بلکه او را در گناه راسخ‌تر و جرى‌تر مى‌سازد و گاه واقعیت‌ها را حتى در نظر خود انسان دگرگون جلوه مى‌دهد. (سایت رسمی آیت‌الله مکارم شیرازی) 💠 جهت مطالعه بیشتر درباره گناه کبیره به لینک زیر مراجعه کنید👇 http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3478 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
💕امواج زندگی را بپذیر حتی اگر گاهی تو را به عمق دریا ببرد، آن ماهی آسوده که بر سطح آبها می بینی مرده است... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌹لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺯﺣﻤﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ. (سوره مبارکه بلد 4) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💞"ملانصرالدین" برای خرید "پاپوش نو" راهی شهر شد. در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد "انتخاب" کند. "فروشنده" حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا "آزادی" بیشتری برای تهیه کفش "دلخواهش" داشته باشد. ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را "باب میلش" نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از "ده جفت کفش" دور و بر ملا چیده شده بود و فروشنده با "صبر و حوصله ی" هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجه ی یک جفت "کفش زیبا" شد! "آنها را پوشید." دید کفش ها درست "اندازه ی" پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس "رضایت" کرد. بالاخره "تصمیم" خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد. از فروشنده پرسید: "قیمت" این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفش ها، "قیمتی ندارند!" ملا گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است، مرا "مسخره می کنی؟" فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند، چون "کفش های خودت" است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی! این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست، همیشه نگاه مان به "دنیای بیرون" است. "ایده آل ها و زیبایی ها" را در دنیای بیرون جست و جو می کنیم. *خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم و فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است.* http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆