هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜خداوندا
🌸امروز به فرشتگانت بسپار
💜سبدی پر از لبخند و شادی
🌸سلامتی و تندرستی
💜برکت و روزی فراوان
🌸برای دوستانم به ارمغان بیاورند
💜روز سه شنبهتون عالی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜خداوندا
🌸امروز به فرشتگانت بسپار
💜سبدی پر از لبخند و شادی
🌸سلامتی و تندرستی
💜برکت و روزی فراوان
🌸برای دوستانم به ارمغان بیاورند
💜روز سه شنبهتون عالی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_سی_ام
گفت کجا میری؟؟ گفتم اگه ماشین باشه بر میگردم شهرمون گفت این موقع شب نه میریم خونه ما گفتم مزاحم نمیشم گفت مزاحم چی مادر خانمم مریضه بچهها پیشش هستن امشب تنهام میریم خونه...
خلاصه رفتم پیشش گفت اگه دنبال کاری با قدرت بدنی که داری میتونی بری کولبری گفتم باشه میرم
صبحش رفتم هر مغازهای که میرفتم میگفتن باید یکی ضمانت کنه یا نقدی بخری بعضی مغازه ها رو خجالت میکشیدم برم دو روز گشتم کسی بهم وسایل نمیداد شبها میرفتم ساختمانهایی نیمه کاره میخوابیدم بعد از مدتی رفتم مرز برای کولبری الان اونجا کار میکنم....
گفتم داداش جان بمون نرو خطر داره بخدا هر سال خبر مُردن چندها کولبر میاد... گفت بمونم که چی بشه تو این شهر تا بمونم بیشتر اذیت میشم تازه آگه بمیرم چی میشه مگه؟ دنیا به آخر میرسه...
گریه کردم گفتم خدا نکنه آخه این چه حرفیه... گفت میرم دیر وقته مواظب مادرم باش به جای من دستش رو ببوس هر چند اصرار کردم ولی جواب نداد رفت....
رفتیم خونه شادی گفت به پدرم میگم که داره کولبری میکنه گفتم بخدا اگه احسان بفهمه دیگه هیچ وقت بهمون زنگ نمیزنه؛ گفت از این بدتر که نمیشه همه چیز را برای عموم تعریف کرد... گفت کدوم مرز کار میکنه؟ شادی گفت بهمون نگفت...
فرداش صبح همه عموهام رفتن سر مرز گفت به مادرت نگی که احسان داره کولبری میکنه.... درست یه هفته دنبالش گشتن ولی هیچ نشانهای از برادرم نبود
برگشتن تو طایفهمون پیچید که احسان داره کولبری میکنه، هر کی یه حرفی میزد و هنوز مادرم خبر نداشت...
بعد از یک هفته برادرم بهم زنگ زد گفت میخوام ببینمت گفت تنها بیا رفتم سر قرار تو یه بستی فروشی قرار گذاشته بودیم من زود تر رفتم...
وقتی اومد خیلی تغیر کرده بود لباس نو و مرتب پوشیده بود از خوشحالی بغلش کردم گفت زشته ولم کن...
گفتم داداش جان عوض شدی چه خبره خندید گفت خدا درگاه رحمت خودش رو به روم باز کرده... گفتم چیه گنج پیدا کردی؟؟ خندید گفت نه فدات بشم تو اول از مادر برام بگو چطوره حالش بهتر شده؟ گفتم بخدا خیلی بده عموهام رو حلال کرده تمام عموهام پشیمونن گفت فداش بشم الهی مادر که آنقدر گذشت داری ،دلم برات یه ذره شده... گریه کرد گفت عکسش رو بهم نشون بده گوشی رو میبوسید....
گفتم داداش برگرد بخدا همه پشیمونن گفت نه هیچ وقت برنمیگردم....
😢گفتم این مدت کجا بودی؟ گفت کولبری میکردم تا اینکه خدا بهم بخشید از لطف و کرم خودش... گفتم چیه برام بگو گفت تو این مدت با یه پسر جونی آشنا شدم هر روز که از خونه میومد خیلی شاد و خندان بود یه روز خیلی ناراحت بود بهش گفتم چی شده امروز ناراحتی؟ گفت هیچی تو راه بودیم که بریم اون طرف مرز که بار بیاریم بهش گفتم چی شده چرا بهم نمیگی؟ گفت با زنم حرفم شده گفتم مگه زن داری گفت اره بابا دو ماه ازدواج کردم گفتم دو ماهه ازدواج کردی حالا میای کولبری؟ گفت چیکار کنم بخدا دوست ندارم ولی بدهکار هستم امروز زنم گفت من به خاطر تو باهات ازدواج کردم تو هم هر شب تنهام میزاری...
منم عصبانی شدم اومدم بیرون... گفتم حسین خب حق داره زنت
گفت حق چی بابا کسی از درد کسی خبر نداره من میگم بدهکارم تو میگی حق داره... بهش گفتم تو باید پیش زنت باشی نه تو کوه؛
زنت بهت احتیاج داره .
گفت میخوام زود بدهی هامو بدم از امشب من مشروب میارم گفتم چیکار میکنی؟؟!؟
😒گفت مشروب کولم میکنم گفتم حرامه این چه کاری گفت کولبری مشروب بیشتر درآمد داره تازه من که نمیخوام بخورم گفتم هر چی باشه حرامه حتی حمل کردنش....
گفت اینطوری زنم زود تر به آرزوش میرسه که پیشش باشم گفتم اول زندگیت با حرام شروع نکن هر کاری کردم هی حرف خودش رو میزد بهش گفتم من تو این مدت یه کم پول جمع کردم بهت میدم امشبم برگرد بیش خانمت....
گفت نه من که گدا نیستم گفتم نه بابا این چه حرفیه اینو کادو عروسیت بهت میدم گفت نمیتونم قبول کنم گفتم باشه بهت قرض میدم هر وقت داشتی بهم پس بده آگه هم نداشتی حلالت میکنم...
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_سی_ویکم
راضیش کردم که پول رو بگیره بهش گفتم برو پیش زنت امشب...
یه کم خرما داشت گفت اینارو بگیر اگر سردت شد بخور ؛ وقتی داشت میرفت گفتم حسین پول رو نمیخوام کادوی عروسیت باشه حلالت کردم و رفت....
اون شب کولمون وسایل خانگی بود صاحب بار گفت امانت باشه پیشتون مواظب باشید نشکند ، کولم رو برداشتم رفتیم بالا از کوه هوا خیلی سرد بود تا میرفتیم بالا سردتر میشد....
خیلی تاریک بود من وسط کولبرا بودم که یکی گفت مامورا اومدن فرار کنید صدای شلیک تیر اومد چیزی نمیدیدم همه کولاشون رو انداختن و دویدن پایین منم کولم رو انداختم که فرار کنم یاد حرف صاحب بار افتادم که گفت امانت باشه پیشتون نمیدونستم فرار کنم یا کول رو بگیرم کولو گرفتم دویدم پایین ولی زانوهام درد میکرد بازم صدای شلیک گلوله اومد ترسیده بودم...
رفتم زیر یه سنگ بزرگ که با برف پوشیده شده بود قایم شدم با خودم میگفتم دیوونه بار رو ول کن فرار کن ولی بازم به خودم میگفتم این امانت پیشم...
نمیدونستم چی درست و چی غلطه از یه طرف جونم و از یه طرف امانتِ مردم عقلم به جایی نمیرسید از ترس ضربان قلبم رو میشنیدم که یه مامور گفت بیاید....
بیاید این کولها رو ببرید تقریبا 10 متری ازم دور بود ترسیده بودم میگفتم خدایا اگه الان بهم شلیک کنه منو بکشه کسی که نمیدونه ولی گفتم نه بابا اینا هم آدم هستن فوقش منو میگرن خیلی ترسیده بودم...
ولی به لطف خدا یاد حرف امام علی (رَضِیَ اللهُ عَنهُ) افتادم که میفرماید: اگر تمام دنیا جمع بشن بخواهند ضرری بهت برسونن تا خدا نخواد نمیتونن و اگر تمام دنیا جمع بشن بخواهند خیری بهت برسونن تا خدا نخواد نمیشه....
بخدا دلم اروم شد... داشتم مامورا رو میدیدم گفتم الان منو میبینن ولی شکر خدا ندیدن وقتی رفتن گفتم بیشتر راه رو که اومدم میرم تازه راهی نمونده که... تنهایی رفتم ولی تو تاریکی آن شب سرد راه رو گم کردم... هیچ چیزی نمیدیدم به هر طرف که میرفتم تمومی نداشت خیلی خسته شده بودم خرماهای که حسین بهم داده بود تموم شده بود....
میترسیدم و با خودم میگفتم پام نره رو مین ها از یه طرف دیگه میگفتم خدایا مامورا کمین نکرده باشن بهم شلیک کنن یا میگفتم خدایا گرگ ها بهم حمله نکن...
🔹نمیدونستم دارم کجا میرم آنقدر سرد بود که هیچ گرمایی تو بدنم نمونده بود با هر قدمی که بر میداشتم انگار بارم سنگین تر میشد... ذکر خداوند رو میکردم... یه دفعه پاهام از حرکت افتاد،نشستم به هر طرف نگاه میکردم چیزی نمیدیدم و خیلی هم خسته بودم....
دلم پُر بود از ناامیدی ولی وقتی یاد کفرهای که کرده بودم شرمم اومد چیزی بگم... به آسمان نگاه کردم تو دلم به خدا گفتم خدایا میخوام فقط تو دلم باهات حرف بزنم که شیطان نشنود تا بهم نخندد و بگه کم آورده دوست ندارم خوشحال بشه هیچ وقت....
تو دلم گفتم خدایا تا حالا فقط دو چیز ازت خواستم یکی اینکه منو ببخشی و از گذشتم در گذری که تو ستارالعیوب هستی و دوم اینکه باقی عمرم رو به مادرم بدی و مادرم رو شفا بدی...
ولی خدایا الان ازت میخوام اگه عمرم به دنیاست راه رو بهم نشون بدی خودت داری میبینی که گم شدم و هیچ قدرتی برام نمونده.. و اگر خیر دنیا و قیامت در آن است و لیاقتش رو دارم درگاه رحمت و رزق روزی خودت رو برام باز کن...
گفتم خدایا از پادشاهی تو چیزی کم نمیشه... به دورو برم نگاه کردم گفتم خدایا به امید تو و بلند شدم...
دوباره نشستم نمیتونستم رو پاهام بایستم لباسام خیس شده بود خیلی سرد بود انگار پاهام قدرتی توشون نبود انگشتام بی حس بودن با دستم پاهام و ماساژ میدادم...
به این فکر میکردم که خدایا من نه زن دارم نه بچه فقط به خاطر سیر کردن شکمم آمدم؛ ولی اون بیچارهای که زن و بچه داره تو خونه اجارهای هست چطور میتونه بیاد اینجا... زنش تا مردش بر میگرده چه حالی داره....
به خودم گفتم بلند شو مرد مثله بچه ها نشستی میخوای مادرت بیاد دستت رو بگیره بلند شو فکر کن امشب تو باشگاه استقامت کار کردی بلند شو زشته....
چندقدم رفتم خیلی ضعیف شده بود بدنم چشام سیاهی میرفت گفتم کولو میندازم خودم میرم از جونم بیشتر که نیست...
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎امام سجّاد عليه السلام:
زبانت را نگه دار تا برادرانت را نگه دارى
احفَظْ علَيكَ لسانَكَ تَمْلِكْ بهِ إخوانَكَ
📚ميزان الحكمه جلد1 صفحه 71
#زبان_نرم
〰➿〰➿〰➿
💎امام باقر عليه السلام:
چيزى عطا مكن براى اينكه در قبال آن مقدار بيشترى طلب كنى
لا تُعطي العَطيَّةَ تَلتَمِسُ أكثَرَ مِنها
📚ميزان الحكمه جلد12 صفحه371
#طمع
〰➿〰➿〰➿
💎امام صادق عليه السلام:
پدرم [ امام باقر عليه السلام] فرمود: «از پيشى گيرندگان در كارهاى خير باشيد ، و گل بى خار باشيد
قالَ أبي عليه السلام: كونوا مِنَ السّابِقينَ بِالخَيراتِ ، وكونوا وَرِقاً لا شَوكَ فيهِ
📚مستدرك الوسائل ج 12 ص241
#نیکوکاری
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#عکس_نوشته👆
#احکام_شرعی
#احکام_معاشرت
⁉️آیا لذت بردن جنسی از طریق صحبت کردن با تلفن جایز است؟
🗞استفتا از مراجع
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
🌹 أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
✨تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۱۰۱﴾
✨اى پديدآورنده آسمانها و زمين تنها
🌹تو در دنيا و آخرت مولاى منى
✨مرا مسلمان بميران و مرا به
🌹شايستگان ملحق فرما (۱۰۱)
📚 سوره مبارکه یوسف
✍آیه ۱۰۱
در کتاب مظفرنامه چنین حکایت شده که در ایران گوشت از قرار هر کیلو دو ریال بوده ،روزی قصابی های تهران سر از خود گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدند و به خیابانها ریخته و بر علیه قصاب ها شعاردادند!
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضاء دولت برای آرام کردن مردم از او کمک خواستند! سلطان صاحب قران فکری کرد و گفت: بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند! یعنی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال! مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته این بار به خیابانها ریخته و این بار مغازه ها را به آتش کشیدند. هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایونی رساندند که تدبیر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند! این دفعه مظفرالدین شاه گفت: حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید! یعنی هر کیلو گوشت شد چهار ریال! و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شاه دست به دعا شدند و در خیابان ها نماز شکرانه خواندند!عجب حکایتیست...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
اگر دو عبارت
"خسته ام" و
"حالم خوب نیست" را
از زندگی خود پاک کنید،
نیمی از بیحالی و
بیماری خود را
درمان کرده اید...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
📗 #داستان_آموزنده
✍ملانصرالدين از كدخداى ده ﻳﮏ ﺍﻻﻍ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ ١٥ درهم خريد و ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ كدخدا ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ كدخدا ﺳﺮﺍﻍ ملانصرالدين ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺘﺄﺳﻔﻢ ملا، ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻱ ﺑﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ!»
ملانصرالدين ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: « ﺍﻳﺮﺍﺩﻱ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ﻫﻤﻮﻥ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ.»
كدخدا ﮔﻔﺖ: «ﻧﻤﻲﺷﻪ! ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ»
ملا ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ.»
كدخدا ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ؟»
ملا ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﻨﻢ»
كدخدا ﮔﻔﺖ: «مگر میشه ﻳﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ!»
ملا ﮔﻔﺖ: «ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﻣيشه. ﺣﺎﻻ ﺑﺒﻴﻦ. ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻧﻤﻲﮔﻢ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ»
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌد كدخدا ملانصرالدين رو ﺩﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟»
ملا ﮔﻔﺖ: به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤش و اعلام كردم فقط با پرداخت ٢ درهم در قرعه كشي شركت كنيد و به قيد قرعه صاحب يك الاغ شويد. به ٥٠٠ نفر ٥٠٠ ﺑﻠﻴﺖ ٢ درهمى ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ ﻭ ٩٩٨ دﺭهم ﺳﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ.»
كدخدا ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ؟»
ملا ﮔﻔﺖ: «ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ ٢ درهمش ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ.»
✅چقد داستانش آشناست شبیه آزمونها استخدام و پیامکهای
مسابقه...
🚩
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
۶ نکتهی مهم زندگی:
قبل از دعا کردن، باور داشته باشید.
قبل از صحبت کردن، خوب گوش کرده و تفکر کنید.
قبل از خرج کردن، کسب کنید.
قبل از تصمیم گرفتن، تحقیق کنید.
قبل از تسلیم شدن، یک بار دیگر تلاش کنید.
قبل از تمام شدن زندگیتان، زندگی کنید...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ میگذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽآمد، ﺷﯿﺮ را میخورد ﻭ سکهاﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ میانداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش میکنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.»
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ!
#کانالانرژیمثبت
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
براساس روانشناسی ، اکثره
مشکلات زمانی حل می شوند
که بهشون فکر نکنیم !!!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
#ریشه_ضرب_المثل_پهلوان_پنبه
ایرانیها از دیرباز به مناسبتهای مختلف جشنهای همگانی را برپا میکردند، جشن نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و بهمنگان در زمستان از جمله این جشنها بود.
در این میان جشنهای دیگری هم بودند که به مناسبت و فراخور زمان برگزار میشدند. در برخی از این جشنها، مردم لباسهای خاصی را به تن میکردند، مثلاًً در یکی از این جشنهای مردمی، دلقکی لاغراندام و نحیف بود که لباسی بر تن میکرد و در آن پنبه کار میگذاشت و از خود هیکلی پهلوانی میساخت و به نمایش حرکات پهلوانان در نزد مردم میپرداخت.
در کنار آن، مردی بود که شعر میخواند و همزمان کمانداری با تیر و کمان خود پهلوان قلابی را نشانه میگرفت و آن قدر تیر به سمت او روانه میکرد که نهایتاً همه پنبههایش را میزد.
در نهایت اندام نحیف و لاغر دلقک را مردم میدیدند و پس از آن پهلوانان واقعی وارد میدان میشدند.
از آن زمان بود که اصطلاح «پهلوان پنبه» و «پنبهاش را زدند» در میان مردم رواج یافت. «پهلوان پنبه» از آن به بعد به فردی اطلاق میشود که چیزی در چنته ندارد اما ادعای فراوانی دارد و بعد از مدتی بر همگان مسجل میشود که هر آنچه گفته و انجام داده همه برای عرضاندام بوده است.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ترفند
#نکاتآسانخانهتکانی 👌
🔸قبل از اینکه گرد و خاک روی میز و مبل ها را با دستمال پاک کنید کمی نرم کننده لباس به دستمال بزنید اینگونه گروخاک به وسایل نمی چسبد.
🔸برای این که شیرهای آب همیشه تمیز و براق باشند آن ها را با دستمال چرب تمیز کنید. بعدها می بینید که تمیز کردنشان چقدر راحت تر است.
🔸برای تمیز کردن قابلمه ها و تاوه هایی که ته آن ها غذا چسبیده است کمی نمک داخل آن بریزید با اسکاچ بشوئید.
🔸اگر سطح گاز را با روغن زیتون تمیز کنید و سپس با دستمال آن را خشک کنید دیگر لکه های روی گاز آزارتان نمی دهند.
🔸برای اینکه ظروف شیشه ای کاملا تمیز و براق شوند آن ها را با سرکه بشوئید
🔸برای تمیز کردن قهوه ساز کمی آب و سرکه داخل آن بریزید و روشن کنید. پس از مدتی خاموش کنید. این فرآیند را می توانید چندین بار تکرار کنید.
🔸اگر می خواهید اتو را تمیز کنید کمی نمک روی یک پارچه تمیز بریزید. اتو را گرم کنید و روی آن بمالید.
🔸برای تمیز کردن سینک ظرفشوئی مقداری لیمو و نمک روی آن بمالید تا براق و تمیز شود.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
┄┅═✾✾═┅┄┈
✨﷽✨✨ #پندانـــــــهـــ
#حساب_کتاب
🔥 چوب حراج به آبروی هیچکس نزنید؛
برایتان گران تمام میشود!
🌹 خانم جان، آقا جان؛
آنجا که گوشتان را تیز میکنید و با چشمانتان، رفتار و اعمال انسانها را برای رو کردن دستشان دنبال میکنید؛
دقیقاً در جادهای قــرار گرفتهاید
که خطر سقوط تهدیدتان میکند؛
زیرا آبروی مؤمن، خط قرمز خداست
و شما با بازگو کردن آنچه که شنیده یا حتی دیدهاید، از این خط قرمز، رد شدهاید...
💢 آنچه بین او و خدا بود، با کنکاش شما، حالا برای همه برملا شده، و آب ریخته را هرگز نمیتوان جمع کرد...✗
🔸 و آبرویی که هر لحظه، با نقل به نقل شدن آنچه شما فاش کردید، ریخته میشود، نه تنها جمع شدنی نیست؛ بلکه آتشی شده و دامن شما را تا ابد خواهد گرفت...
[ انسانیّت بدون #ستاریت ممکن نیست ❗️
تمرین کنیم از همین امروز، بجای رونمایی از اشتباههای دیگران، پوششی برای خطاهایشان باشیم.]
👤 استاد محمد شجاعی
┄┅═✾✾═┅┄┈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 السَّلامُ عَلَیْك
🌼َ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.
❤️ سلام مولای ما ، مهدی جان
برای دل های شکسته ی ما ،
قلب های خسته و مجروح ما ،
جان های غمین و مضطرب ما ،
چشم های خیس و منتظر ما ...
چه درمانی است جز دیدار روی ماهتان؟
زندگی دور از شما زجر است ...
درد است ... ناامیدی است ...
بیایید و حیاتمان دهید ای طبیب ما ...
🌼 أللَّهُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
🌼 #سهشنبههایمصاحبالزمانیاست
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟ای دل صبور باش
🌟و مخور غم که عاقبت
🌟این شام، صبح گردد
🌟و این شب سحر شود
🌟#شبتون_بخیر_و_آرام
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
براۍخوشبختی باید
توکل به خداداشٺ
به وسعت عالم
تفکر مثبت داشٺ
به تعدادهرفکر
تدبیرمناسب داشٺ
به تعدادهراقدام
صبروتحمل داشٺ
درکل مسیرزندگی
💜بانام خدای مهربونم 💜
🌸چهارشنبه رو آغاز میکنم🌸
💜بسم الله الرحمن الرحیم💜
🌸 الهی به امید تو 🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز روزی زیبا با عطر خوش صلوات
#رفع_فقر
💖🌸رسول اڪرم ﷺ
دو چيز موجب
برطرف شدن فقر مے شود✨
①👈بسيار ياد ڪردن خدا
②👈فرستادن صلوات برمن
📚 نزول برڪات ۴۵
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
صبحت بخیر آقای من
آقای دلتنگی
صبحت بخیر آقای من
آقای تنهایـی
من دور افتادم ازت
اما تو نزدیکی
امروزمو با تو شروع کردم
که اینجایی...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🌼🎋🌼🎋🌼
🎋🌼🎋🌼
🌼🎋🌼
🎋🌼
🌼
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌼برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #بیست_و_سوم
آیات افک /تهمت ، دروغ بزرگ
۱۶_۱۷_۱۸ آیات
🌼 ۱۶سوره نور
از انجا که گروهی از
مسلمانان حادثه اِفک
و
شایعه آن را سبک شمردند
واین گونه شایعه پذیری ها
دشمن را به #اهداف خود می رساند
دوباره در این ایه آنها
را توبیخ کرده
می گوید 👇
🌼وَ لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ قُلْتُمْ ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا
چرا آن وقتی که شنیدید،
نگفتید که ما اصلًا #حق نداریم
در این باره حرف بزنیم
و
این را بازگو کنیم؟
باید میگفتید: 👇
ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا
برای ما چنین #حقی نیست که
در این باره #سخنی بگوییم،
🌼سُبْحانَک هذا بُهْتانٌ عَظیمٌ
بلکه باید میگفتید:👇
سبحان الله،
این یک #تهمت و دروغ
بسیار بزرگ است
🌼یعنی #خدا منزه است
از اینکه نسبت به #آبروی مؤمن
بی تفاوت باشد
🌼در این آیه می گوید :
نباید #لب به ذکر چنین #تهمتی
گشود
چه رسد به این که عامل
#نشر ان شوید
🌼در آیه ۱۷سوره نور
می فرماید : 👇
یعِظُکمُ اللهُ انْ تَعُودوا لِمِثْلِهِ ابَداً
🌼 #خدا شما مسلمانها را
#موعظه میکند که مبادا دیگر
به مانند این
#قضیه برگردید
و تکرار کنید.
تا متوجه باشید که دیگر
#ابزار دست یک جمعیت نشوید،
#دروغ های دشمنان را
علیه خودتان
#اشاعه ندهید.
🌼از این رو #قرآن مسلمانان
را از #ساده اندیشی
و زود باوری بر حذر می دارد
و
برای تاکید براین موضوع
با بیان های گوناگون در اطراف
#حادثه اِفک دور می زند
تا از تکرار آن جلوگیری شود
🎋درایه ۱۸ سوره نور
#خداوند می فرماید: 👇
وَ یبَینُ اللهُ لَکمُ الْایاتِ وَ اللهُ
عَلیمٌ حَکیمٌ
خداوند این آیات را برای
شما تبیین
وبیان می کند
و
خداوند دانای حکیم است
🌼در این #آیات
خدا شما را #موعظه
می کند
که مبادا این عمل را
تکرار کنید
اگر مؤمن هستید
🌼این موعظه سخن عادی نیست
بلکه آیات صادر شده
از جانب #خدای دانای
حکیم است
🌼اوحکیم است
یعنی امر ونهی اوکاملا
مطابق مصلحت وحکمت است
و
#احکامی که در بارهٔ حادثه
#اِفک صادر کرده
از #حکمت او ناشی
می گردد
( این درس ادامه دارد 👆)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_6050749372554020243.mp3
3.45M
🍀 سلام_حضرت_عشق🍀
🌹هر روز، صبح زود🌤
🕊بہ گوشم صداے توسٺ
🌹"حَےّ عَلَے الحسین،
🕊وَ حَےّ عَلَے الحَرم"
🌹با یڪ سلام✋
🕊رو بہ شما ، رو بہ ڪربلا
🌹جا مےدهم
🕊میان دلم یڪ بغل حرم
🌹صبحم به نام شما
🕊یا سیدالشـهدا
🌹السلام علی الحسین
🕊و علی علی بن الحسین
🌹و علی اولاد الحسین
🕊و علی اصحاب الحسین
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️
#یاریرساندنستمدیدهوشادکردنغمناککفارهگناهانبزرگاست☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 13 اسفند ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:08
☀️طلوع آفتاب: 06:31
🌝اذان ظهر: 12:16
🌑غروب آفتاب: 18:01
🌖اذان مغرب: 18:20
🌓نیمه شب شرعی: 23:35
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نورمعنوی_مانندآب_حیات☝️
#ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد 4 رکعتست
درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر
📚مفاتیح الجنان