eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒داستان واقعی و آموزنده بانام 👈 🍒 👈قسمت یازدهم خودمو کشوندم به پای مامانم گفتم مامان بزار برم رو در رو حرف بزنم مامان خواهش میکنم فقط دوساعت وقت بده مامان تا عمر دارم کنیزت میشم فقط زجه میزدمو پای مامانو گرفته بودم مامان سرشو برگردوند گفت برو دویدم سمت اتاقم لباسمو پوشیدم مامان تو اشپزخونه با بغض گغت دو ساعت دیگه خونه هستی دویدم سمت کوچه تاکسی گرفتم رفتم دفتر، در دفترو باز کردم سهیل داشت سیگار میکشید گفتم سهیل تکلیفم و روشن کن عصبانی,شد ، داد زد،تکلیف چی ؟ من شرایط ازدواج ندارم،گفتم سهیل تو قول دادی،گفت تو حال خودم نبودم گریم گرفت نشستم زمین،گفتم زندگیمو خراب کردی،برگشت سمتم گفت خودت خواستی خودت،درمونده بودم اشک میریخت،داد زد ، زر زر نکن اعصاب ندارم ، داد زدم سهیل خودمو میکشم داد,زد هر غلطی میخوای بکن هری بلند شدم ، زدم از دفتر بیرون متنفر بودم ازش، رسیدم خونه یه نامه نوشتم زدم به آینه اتاقم مامان تو حال مشغول تلویزیون دیدن بود، گفت نتیجه، گفتم حل شد فردا میان خواستگاری، من میرم حمام تو حموم دوش اب,سرد و باز کردم تمام بدنم خورد بود، گلوم میسوخت،قلبم تیر میکشید، نشستم کف حموم دیگه اشکی نمونده بود تا گریه کنم تقصیر خودم بود، سهیل راست میگه من دوست داشتم مثل شادی و امثال اون باشم، من خودم خواستم به جریان اب که تو چاه میرفت نگاه کردم، مثل خودم که ته چاه بودم سهیل نجاتم نداد.. سهیل سنگ بود تیغ ریش تراشی بابا تو جای وسایل بود نگاش کردم،محوش شدم، تصمیمو گرفته بودم ، مرگ تنها راه حله از حموم برم بیرون یا باید بگم من زن سهیلم یا اینجا بمیرم بهتره، بلند شدم اول تیغ و کشیدم رو انگشتم سوخت خون اومد،بغضم گرفت اخه مگه چند سالمه ؟ بعد چشامو بستم به لحظه ایی که عروس پسر عموم شدم فکر کردم ، شب عروسی بعد کلی بزن و بکوب فهمیده،تف میکنه تو صورتم ابروی همه رفته ، بابام سکته کرده مامان سیاه پوش شوهر خواهرم ،خواهرم و طلاق میده زن عمو به همه فامیل رسوایی منو میگه تیغ کشیدم رو رگم،اره بمیرم بهتره آب سرد،خون گرم، میسوخت حموم پر خون چشام تار شد، تار شد سهیل حتما عذاب وجدان میگیره چقدر گریه میکنه؟ مامان نامرو حتما میخونه مراسمم کسی نمیاد مامان حتما خوشحال میشه از مرگم خوبه نمیبینم عذاب های اینجارو من میمونم اونور با خدای خودم انگار خوابم میاد همه جا سیاه میشه ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ======================
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍒داستان واقعی و آموزنده بانام 👈 🍒 👈قسمت دوازدهم صداها تو هم بودن قاطی بودن چشمم و باز کردم رو تخت بیمارستان بودم پرستار عصبانی نگام کرد گفت بی عقل، سوروم تو دستم و تنظیم کرد، رفت بیرون گفت خانم مریض بهوش اومد مامان نگام کرد چشای پف کرده دماغ ورم کرده گفت کاش دلم میومد میزاشتم بمیری، بابا بیرون بود کفشاش از بیرون در معلوم بود مامان یکم به وضعیتم نگاه کرد دهنم خشک بود اب خواستم اب و اورد کمک کرد داد یواش گفت جواب بابا و شوهر خواهرو مردمو چی بدم نگام کرد بغضش ترکید و رفت فرداش اومدن دنبالم مامان اصلا کمکم نکرد از بابام خجالت میکشیدم تلو تلو میخوردم تمام رگای بدنم کش میومد سردم بود دندونام بهم میخورد مردم عجیب نگام میکردن معلوم بود قیافم ترسناک شده بود رسیدیم جلو در خونه سهیل جلو در بود تا مارو دید سیگارشو زیر پا له کرد بابا ترمز دستی نکیشیده پرید بیرون یقه سهیل و گرفت من تو ماشین بودم جون تکون خوردن نداشتم بدنم کرخت بود مامان جیغ میزد کم کم مردم .اومدن کمک کردن سهیل فقط یقه بابارو گرفته بود که بابا بیشتر بهش ضربه نزنه باز تشنم بود لبام خشک بود گلوم خشک بود سهیل از دماغش خون میومد از کنار ماشین رد شد نگام کرد نگاهش پر از خشم و نفرت بود قدرت هیچکاریو نداشتم فقط اشکم بی اختیار میریخت مامان داد میزد گمشو گمشو بابا یقه لباسش پاره بود نشستن تو ماشین که بریم تو پارکینگ بابا از تو اینه نگام کرد, اونم دلش میخواست من مرده باشم رفتیم تو خونه مامان مانتوشو با حرص پرت کرد رو مبل نشست رو زمین تکیش به دیوار بود زجه میزد رفتم تو اتاقم دراز کشیدم رو تختم چشم به آینه افتاد جای نامم که نوشته بودم… ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ ======================
👆امام رضاع 🎉🎊برای آماده شدی؟ 😊ازهمین الان تمرین کن: مهربونی رو، دوست داشتن رو، 😊رو 💝تاعید چیزی نمونده 😍زود باش.💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
26.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚برای هر چیزی جوازی 💛لازم است و جواز 💚گذشتن از صراط، 💛محبت و عشق به 💚علی بن ابی طالب است 💛عید غدیر خـم مبـارک بـاد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 💎روزپنجشنبه۲رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل راتا ۳روزبه عمل آورداکمل خواهدبود  📚گوهرشب چراغ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @zendegiasheghaneh
566K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚هم ساقی کوثرتویی هم هادی ورهبرتویی 💚هم شاه بحرآورتویی هم شافع محشرتویی 💚هم نورپیغمبرتویی هم عاشق داورتویی 💚هم حیدرصفدرتویی شاهانه گویم یاعلی 💚عیدغدیرمبارک @tafakornab @zendegiasheghaneh
230.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهدارویادکنیم باذکریک صلوات ویک فاتحه برای درگذشتگان؛ شایدهمه دلتنگیم؛ بهرپدرباشدکه نیست یااینکه دل دلتنگ فرزندیا مادرمیشود. 🌹روحشان قرین رحمت الهی🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
128.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚جانا پر پروانه مارا بپذیر 💛عشق دل دیوانه مارا بپذیر ❤️امروز دگر رسیده پیمان غدیر 💙تبریک صمیمانه مارا بپذیر 🌹عیدتون مبارک🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
336.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🌹🌺🍀🌹🌺 عرض تبریک دارم... خدمت تمامی سادات محترم دلتون شاد لبتون خندون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🍀🌹🌺🍀🌹🌺🍀
مولای مــــن... غم عشقت بیابون پرورم کرد.. هوای بخت بی بال و پرم کرد... بمو گفتی صبوری کن صبوری... صبوری طرفه خاکی برسرم کرد... اَلّلـهـمَّـ عجّـل لِـوَلیِّـڪَـ الـفَـرَج.. @tafakornab داستان ومثل👆
اى على! ارواح شیعیان تو،چه درخواب وچه موقع مرگ، به آسمان بالا میرود وهمانگونه كه مردم به هلال ماه مینگرند، فرشتگان ازشوقِ آنها ومشاهده منزلتشان نزد خدا،بهشان مینگرند💖 امالی‌صدوق📚 @zendegiasheghaneh