eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است 💫 رویاد کنیم... ✨با و یک ... 💫برای در گذشتگان ✨ شاید همه دلتنگیم ؛ بهر 💫که نیست یااینکه دل دیوانه وار دلتنگ ✨ . قرین 💫تمام اسیران خاک ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ 🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💙 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
نسخه طب سنتی برای پوکی استخوان👇 🔺ناشتا، ارده با عسل 🔺صبح، شیر عسل 🔺ظهر، شیر خرما 🔺عصرانه، پودر سنجد با شیر یا مخلوط شیره توت، خرما و انگور 🔺شب، مغز گردو با پنیر ✔ ➳ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الـهـی که امـروزتـون 💕پرباشه از خبرای خوش 🌸پر باشه از پـیام های 💕زیبـای عشق و محبت 🌸الـهـی خـدا هر لحظه 💕حواسش بهتون باشه 🌸آخرهفته خوبی داشته باشید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💜 ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﺸﻢ میدوزم ﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﻃﻠﺒﻢ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮ ﻣﯽﺷﻮﻡ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﻢ ﺍﻟﻬﯽ ﺳﺮﺷﺎﺭﻡ و ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﻢ ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻡ. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┅✿❀☆♡◇♡☆❀✿┅
از امام جواد(علیه السلام)روایت شد: هر گاه آمد، و از و امانت او راضی بودید؛ او را نکنید و گرنه فتنه و فساد بزرگی بپا می شود.💖 📒✏️📝📚التهذیب، 7:369 )فرمودند: مومن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت میکند،نیاز دارد. 🔸تحف العقول صفحه ۴۵۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸 پاک بودن ❓سؤال: تماس دست با الکل طبی چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: بدون علم به محکوم به طهارت است. 📚استفتئات رهبری @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ✨وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ✨أَنْتَ مَوْلَانَا ﴿۲۸۶﴾ ✨پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم ✨بر ما تحميل مكن‏ و از ما درگذر ✨و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور ✨سرور ما تويى‏ (۲۸۶) 📚سوره مبارکه البقرة✍بخشی از آیه ۲۸۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
برو بالاتر توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید... به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر! بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!! بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!! تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر... عفونت از این جا بالاتر نرفته! لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند. عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!! بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود... وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم.‌.. گندم و جو می فروختم... خیلی سال پیش... قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم... دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم... 🖌دکتر مرتضی عبدالوهابی، استاد آناتومی دانشگاه تهران 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
سوغات دو همسفر، ناصرالدین شاه و امپراطور ژاپن برای کشورشان چه بود؟ تقارن جالبی است؛ ناصرالدین شاهِ ما و امپراتور مِی‌جیِ ژاپن در یک زمان به اروپا رفتند؛ اروپایِ پیشرفته و صنعتی. قرار بود این سفر، نگرشی تازه برای زمامداران دو کشور به‌وجود بیاورد. مِی‌جی از سفر که بازگشت، سه هیات با سه ماموریت ویژه به اروپا فرستاد. یک گروه مسئول بررسی و کنکاش در نظام آموزش و پرورش چند کشور مثل بلژیک، هلند، آلمان، فرانسه شد. گروه دوم مسئول بررسی قانون اساسی این کشورها و نحوۀ اجرایی شدن آن شد و گروه سوم هم ماموریت یافت تا صنایع جدیدی که در اروپا متداول شده بود را فرا گیرند. به‌هر سه گروه البته ماموریت ویژه «بررسی نظام حکومتداری کشورها» نیز محول شد. اما رهاورد ناصرالدین‌شاه از سفر به اروپا، سه دستور عجیب بود. او سالن نمایش «آلبرت هال» را در لندن دید و دستور داد تا با الگوبرداری از آن، «تکیه دولت» را در تهران احداث کنند و در آن گروه‌های تعزیه هنر خود را به‌نمایش بگذارند! دستور دومش این بود که به‌رسم رقصنده‌های اروپایی، زنان حرمسرا، دامن‌های چین‌دار بپوشند. و سومین دستور این که «سرسره» وارد کشور کنند تا او از بالا به آغوش زنان حرمسرا بیفتد! احتمالا شما هم از این تفاوت فکر شوکه شده‌اید و بی‌اختیار می‌خندید، امپراتور مِی‌جی با تکیه بر گزارش‌های سه‌هیات، در اولین قدم ژاپن را به‌هشت قسمت تقسیم کرد، در هر قسمت ۲۰۰مدرسه، ۳۰دبیرستان و یک دانشگاه تاسیس کرد و عجیب اینکه در همان‌سال‌ها در ایران، حسن رشدیه برای تاسیس مدرسه به فلاکت و بیچارگی دچار شده بود و مدارسش را تخریب می‌کردند و از ترس، از شهری به‌شهر دیگر پناه می‌برد و نهایتا با این تعقیب و گریزها موفق شد ۱۵مدرسه بسازد. 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان