هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری📲
💕 میخوام با خدا رفیق بشم...
#مهربونیه_خدا
#به_خدا_اعتماد_داشته_باش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مبلغ_غـدیـر_باشیـم
🌺امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
📄همه از نعمت وجود اهل بیت پیامبر بهره مند اند، هیچ کس با آنها برابر و قابل قیاس نیست.
📚پیامی از خطبه۲ نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی
💎#حدیث_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
‼️#کسبدرآمداینترنتی
🔷س 3400: اخیرا روشی برای کسب #درآمد_اینترنتی به وجود آمده که به #باینری_آپشن معروف است، شخص باید با تحلیل و طبق سابقه ای که در مورد قیمت و ارزش ارز میداند اقدام به #تحلیل_ارزش_ارز در زمان هایی خاص کند، اگر تحلیل و #پیش_بینی او درست باشد، حدود ۵۰ تا ۸۰ درصد پولی که گذاشته، سود خواهد کرد و بر عکس؛ از آنجایی که این کار بر خلاف قمار نیاز به تحلیل و تجربه قبلی دارد، آیا کسب درآمد از این طریق مشروع است؟
✅ج: درآمد حاصل از این عمل را مالک نمیشوید.
#احکام_کسب_وکار #قمار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ
✨مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ
✨وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾
✨و ما انسان را آفريده ايم
✨و مى دانيم كه نفس او
✨چه وسوسه اى به او مى كند
✨و ما از شاهرگ او به او نزديكتريم (۱۶)
📚سوره مبارکه ق✍آیه ۱۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
🕯شمع به کبریت گفت : از تو میترسم تو قاتل من هستی
کبریت گفت : از من نترس از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی.
عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است ، نه عوامل بیرونی
🆔: @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
جاده های صاف و بدون دست انداز کسالت آور هستند
و جاده های پر پیچ و خم از تو
راننده ماهر میسازند؛
پس، از پیچ و خم های زندگی
شکایت نکن،
چون دارند به بهترین راننده
تبدیلت میکنند ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
محبت مانند سکه است
اگر تو قلک دل هر کسی بندازی
دیگه نمیتونی درش بیاری
مگر اینکه دلش رو بشکنی
به همین سادگی ...
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔: @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#سگ_مزرعه
در دهکده ای یکی از کشاورزها سگی داشت که همیشه کنار جاده می نشست و منتظر وسایل نقلیه ای میشد که از آن مسیر رد می شدند. به محض این که ماشینی سر می رسید، سگ به دنبال آن تا پایین جاده می دوید و در حالی که پارس می کرد، سعی می کرد تا از آن ماشین جلو بزند.
روزی همسایه آن کشاورز از او پرسید: فکر می کنی بالاخره روزی سگت موفق می شود که از این ماشین ها سبقت بگیرد ؟
کشاورز پاسخ داد:
این موضوع مهم نیست. آنچه مهم است این است که اگر روزی از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد چه چیزی به دست خواهد آورد؟
بهتر است در زندگی به دنبال اهداف با ارزش باشید.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌱#داستان_کوتاه
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید: "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین: "بله، شما در ارتفاع حدوداً ۷متری در طول جغرافیایی " ۱٨'۲۴ﹾ۸۷و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ﹾ۳۷هستید."
مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید!
مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟
مرد بالن سوار : "چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟
مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#حکایت
💠بزرگی گفت : وابسته به خـدا شويد
✨پرسيدم : چه جوری ؟
💠گفت : چه جوری وابسته به يه نفر ميشے ؟
✨گفتم : وقتے زياد باهاش حرف میزنم
💠زياد ميرم و ميام .
✨گفت : آفرين زياد با خــدا حرف بزنـــ
💠زياد با خــدا رفٺ و آمد ڪنـــ ...!
🌸🍃⇜وقتے دلٺ با خـداسٺ،
بگذار هر ڪس ميخواهد دلٺ را بشڪند...
🌸🍃⇜وقتے توڪلت با خـداست،
بگذار هر چقدر ميخواهند با تو بے انصافے ڪنند...
🌸🍃⇜وقتے اميدٺ با خـداسٺ،
بگذار هر چقدر ميخواهند نا اميدت ڪنند...
🌸🍃⇜وقتے يارٺ خـداسٺ،
بگذار هر چقدر ميخواهند نارفيق شوند...
هميشه با خـدا بـمان.
🕊﴿چترِ پروردگار، بزرگترين چترِ دنياستــ...﴾🕊
❣فقط به امید خودٺ خــداجونـــ...
❣نه به امید بنده های بے خودتـــ ...
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
📖 #داستانک
✍جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✍ تاریخچه #ضرب_المثل
#دعوا_سر_لحاف_ملا_بود
هنگامي كه فردي بدلیل دخالت در مسائل مورد اختلاف دو شخص یاگروه متضرر شود یا در دعوائي كه به او مربوط نبوده ضررکند ازضرب المثل فوق استفاده می شود.
دزدي به خانه يكي ازهمسايه ها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد.
ملا که در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد .
زن ملا به او گفت:"بيرون برو و ببين چه خبر است"
ملا گفت : "به ما چه ، بگير بخواب"
زنش گفت : "يعني چه كه به ما چه ؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد"
با ادامه سروصدا ملا كه دید بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد. با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت .
دزد که در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است . بطرف ملا دويد ، لحافش را كشيد و به سرعت دويد و در تاريكي گم شد.
وقتي ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسيد : "چه خبر بود ؟"
ملا جواب داد : هيچي ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافي كه ملا رويش انداخته بود ديگر نيست .
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh