eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
دل من خواست پیامی برساندبه نامه از نزد غلامی برساند به پس به برسانید که ازجانب ما اول صبح سلامی برساند به •┈┈••✾•🌼•✾••┈┈• @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆کوردلان دنیا وآخرت 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 1 مرداد ماه 1398 🌞اذان صبح: 04:25 ☀️طلوع آفتاب: 06:05 🌝اذان ظهر: 13:11 🌑غروب آفتاب: 20:16 🌖اذان مغرب: 20:36 🌓نیمه شب شرعی: 00:20 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✍🏻 افرادی که سرد مزاج هستند و از خستگی بعد از خواب رنج میبرند ✅ هنگام صبحانه از مواد گرم مزاج مانند عسل ، ارده و شیره استفاده کنند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام😊✋ 💛صبح زیبـاتون بخیر☕️ 🌼به مرداد ماه خوش آمدید 💛آرزو میکنم 🌼قلبتون پر باشه 💛از مهر و محبـت 🌼روحتون لبریز باشه 💛از آرامش و شـادی😇 🌼و خیر و برکت مهمون 💛همیشگی زندگیتون باشه 🌼 در اولین روز مرداد ماه 💛 براتون آرزو میکنم 🌼 خنده های ازته دل 💛 شادی هاتون ابدی 🌼 یک خدای همیشه همراه 💛 باهزار آرزوی زیبا 🌼 تقدیم لحظه لحظه هاتون... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُبارَک مُبارَک تَوَلُدِت مُبارَک🌸 لَبِت شادو دِلِت خوش🎂 چو گُل پُرخَنده باشی🌸 بیا شَمعا رو فوت کُن🎂 که صَد سال زِنده باشی🌸 ‌مرداد ماهی های عزیزتولدتون مبارک ------------------- ••••●❥JOiN👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💠💠💠💠💠💠 🕊شاهینی که پرواز نمیکرد 🕊 پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است. این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ... پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند. درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟ کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد. 📚 داستان های کوتاه مذهبی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 💠💠💠💠💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍تزریق انرژی مثبت➕ ✔️ تکرار کن: من امروز سرشار از عشق و آرامش هستم و خود را در مسیرِ سعادت و خوشبختی می بینم این احساس زیبای من است و من آن را ارج می نهم. 《خدایا سپاسگزارم》❣ 💎 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ساز و آواز پر شور و ناب ایرانی را هر کس گوش نکند ناکام از دنیا رفته است! خوب به حس و حال نوازندگان و خواننده دقت کنید! از بهترین آوازهایی بود که این چند وقته گوش دادم! @http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
👩🏻 حکم شرعی هاشور ابرو 👀 💠 برای هاشور ابرو که نوعی رنگ کردن ابروهاست لازم است برای ثابت ماندن رنگ آن تا سه روز آب 💦 به ابروها نرسد 🚱؛ حکم وضو و غسل در این حالت چیست؟🤔 ✅ پاسخ: 😟 هاشور کردن ابرو مجوز شرعی برای وضوی جبیره یا تیمم حساب نمی شود.👸 خانم ها می توانند در ایام عادت ماهیانه 😐 که نماز به آنها واجب نیست این کار را انجام دهند. 🔰 در ضمن اگر با هاشور کردن جرمی روی پوست قرار می گیرد بر این اساس وضو با وجود آن جرم باطل ❌ است و اگر هاشور در زیر پوست باشد ضرری به صحت وضو و غسل نمی زند.✅ ➖اگر این عمل از نظر عرف زینت تلقی شود باید از نامحرم پوشانده شود. ولی اگر به اندازه متعارف باشد و عرف جامعه آن را زینت به حساب نیاورد، پوشاندن آن لازم نیست. 💻 استفتاء‌ از سایت مراجع عظام @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨به نام خداوند رحمتگر مهربان ✨أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ﴿۱﴾ ✨مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد (۱) ✨أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ ﴿۲﴾ ✨آيا نيرنگشان را بر باد نداد (۲) ✨وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ ﴿۳﴾ ✨و بر سر آنها دسته دسته پرندگانى ✨ابابيل فرستاد (۳) ✨تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ ﴿۴﴾ ✨كه بر آنان سنگهايى از ✨گل سخت مى افكندند (۴) ✨فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ ﴿۵﴾ ✨و سرانجام خدا آنان را مانند ✨كاه جويده شده گردانيد (۵) 📚سوره مبارکه الفیل ، آیات ١ تا ۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ✍((سلام بر رمضان )) 🌾چند سال منتظر رمضان بودم ... اولین رمضانی که مکلف بشم ... و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم ... 🌺اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست ... من خودم گوش به زنگ اذان و سحر بودم ... خدا رو شکر، بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود ... فقط باید کمی زودتر از جا بلند می شدم ... 🌾گاهی خاله برام سحری و افطار می آورد ... گاهی دایی محسن ... گاهی هم خانم همسایه ... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه ... و کلا از من یادشون می رفت ... و من خدا رو شکر می کردم ... بابت تمام رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم ... 🌺هر چند شرایط شون رو درک می کردم ... که هر کدوم درگیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن ... و دلم نمی خواست باری روی دوش شون باشم ... اما واقعا سخت بود... با درس خوندن ... و اون شرایط سخت رسیدگی به مادربزرگ ... بخوام برای خودم غذا درست کنم ... 🌾روزها کوتاه بود ... و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ... هر وقت خبری از غذا نبود ... مواد صاف شده سوپ مادربزرگ رو که از سوپ جدا می کردیم ... نمک می زدم و با نون می خوردم ... اون روزها خسته تر از این بودم که برای خودم ... حس شکستن 2 تا تخم مرغ رو داشته باشم ... 🌺مادربزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه ... دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود ... با کوچک ترین اشاره از جا می پریدم ... صندلی رو می گذاشتم توی دستشویی ... زیر بغلش رو می گرفتم ... 🌾پشت در ... گوش به زنگ می ایستادم ... دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد ... زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم ... و با سرعت برمی گشتم دستشویی ... همه جا و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار ... ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 💎((اولین ۴۰ نفر)) 🌺سحری خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون ... رفتم برای نماز شب وضو بگیرم ... بی بی به سختی سعی می کرد از جاش بلند شه ... - جانم بی بی؟ ... چی کار داری کمکت کنم؟ ... 🌾- هیچی مادر ... می خوام برم وضو بگیرم ... اما دیگه جون ندارم تکان بخورم ... زیر بغلش رو گرفتم و دوباره نشوندمش ... آب آوردم و یه پارچه انداختم روی پاش تا لباس هاش موقع وضو گرفتن خیس نشه ... - بی بی ... حالا راحت همین جا وضو بگیر ... 🌺دست و صورتش رو که خشک کرد ... جانمازش رو انداختم روی میز ... و کمک کردم چادر و مقنعه اش رو سرش کنه ... هنوز 45 دقیقه وقت برای نماز شب مونده بود ... اومدم برم که متوجه شدم 🌾دیگه بدون کمک نمی تونه حتی نماز بخونه... گریه ام گرفته بود ... دلم پیش مهر و سجاده ام بود و نماز شبم ... چند لحظه طول کشید ... مثل بچه ها دلم می لرزید و بغض کرده بود ... 🌺رفتم سمت بی بی ... خیلی آروم نماز می خوند ... حداقل به چشم من جوون و پر انرژی ... که شیش تا پله رو توی یه جست می پریدم پایین ... 🌾زیرچشمی به ساعت نگاه می کردم ... هر دقیقه اش یه عمر طول می کشید ... - خدایا ... چی کار کنم؟ ... نیم ساعت دیگه بیشتر تا اذان نمونده ... خدایا کمکم کن ... حداقل بتونم وتر رو بخونم ... 🌺آشوبی توی دلم برپا شده بود ... حس آدمی رو داشتم که دارن عزیزترین داراییش رو ازش می گیرن ... شیطان هم سراغم اومده بود ... - ولش کن ... برو نمازت رو بخون ... حالا لازم نکرده با این حالش نمازمستحبی بخونه ... و ... 🌾از یه طرف برزخ شده بودم ... و از وسوسه های شیطان زجر می کشیدم ... استغفار می کردم و به خدا پناه می بردم ... از یه طرف داشتم پر پر می زدم که زودتر نماز بی بی تموم بشه ... که یهو یاد دفتر شهدام افتادم ... 🌺یکی از رزمنده ها واسم تعریف کرده بود ... - ما گاهی نماز واجب مون رو هم وسط درگیری می خوندیم... نیت می کردیم و الله اکبر می گفتیم ... نماز بی رکوع و سجده ... وسط نماز خیز برمی داشتیم ... خشاب عوض می کردیم ... 🌾آرپیجی می زدیم ... پا می شدیم ... می چرخیدم ... داد می زدیم ... سرت رو بپا ... بیا این طرف ... خرج رو بده و ... و دوباره ادامه اش رو می خوندیم ... 🌺انگار دنیا رو بهم داده بودن ... یه ربع بیشتر نمونده بود ... سرم رو آوردم بالا ... وقت زیادی نبود ... - خدایا ... یه رکعت نماز وتر می خوانم ... قربت الی الله ... الله اکبر ... 🌾حواسم به بی بی و کمک کردن بهش بود ... زبانم و دلم مشغول نماز ... هر دو قربت الی الله ... 🌺اون شب ... اولین نفر توی 40 مومن نمازم ... برای اون رزمنده دعا کردم ... ✍ادامه دارد..... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°
: 🔸انسان بزرگوار ب بخشش خود میبالد،و انسان پست ب دارايى خويش مینازد 🔹إنّ الكريمَ يَبتَهِجُ بفَضلِهِ،و اللَّئيمَ يَفتَخِرُ بمُلكِهِ 📚ميزان الحكمه ج۱۰ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 🌸حدیث منتخب روز🌸 🔸 (عليه السلام) : 🔹 براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر (كيسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند. 📚 تحف العقول 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 🔅 : 🔸 المُنجِياتُ: إطعامُ الطَّعامِ، وإفشاءُ السَّلامِ، وَالصَّلاةُ بِاللَّيلِ وَالنّاسُ نِيامٌ. 🔹« عوامل نجاتبخش، عبارت‌اند از: اِطعام كردن، سلام کردن به همگان، و نماز خواندن در شب، هنگامى كه مردم خفته‌اند.» 📚 الكافي: ج۴ ص۵۱ ح۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️ ☘گویند برای پادشاهی☘ 🍁مردی آوردند که هنرنمایی فراوانی بلد بود. شاه بر مسند خود تکیه زد و مردِ هنرمند، صفحه‌ای چوبی بر دیوار نهاد و میخی را از دور زد و بر روی صفحه، آن میخ جای گرفت. مرد هنرمند میخ دیگری زد در پای آن میخ جای گرفت و این میخ‌زدن‌ها تکرار شد و بدون خطا 5 میخ را در پای آن میخ اول مانند ستاره جای داد و کاشت. شاه دست زد و همه حاضران به خوشحالی شاه دست زدند. مرد هنرمند از این‌که هنرش مورد مطلوب و پسند سلطان واقع شده بود از شادی در پوست خود نمی‌گنجید. شاه او را کنار خود خواست و به وزیر امر کرد صد سکه طلا به او پاداش دهد و به وزیر امر کرد 100 شلاق هم به او بزنند. مرد هنرمند و حاضرین از این دو عمل ضد و نقیض شاه در حیرت ماندند. شاه گفت: «100 سکه دادم؛ چون زحمت کشیده و این کار را یاد گرفته بودی و باعث مسرت و انبساط خاطر ما شد. اما 100 ضربه شلاق زدم چون به‌جای این همه وقتی که در کاری بی‌خود و بی‌ثمر گذاشته بودی، می‌توانستی حرفه و کاری خوب بیاموزی که ثمری هم داشته و گره‌ای از مردم بگشاید.» http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
یڪ تیر تنها وقتۍ مۍتواند پرتاپ شود ڪہ ڪمان را بہ سمت عقب بڪشید.... وقتۍ زندگۍ شما را با سختۍها بہ سمت عقب میڪشد مۍخواد شما را بہ سمت چیزۍ عالۍ پرتاپ ڪند. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
✨﷽✨ ✍امام صادق(ع) و ابوشاكر ديصانى ابوشاكر مردى دهرى مسلك و منكر حق بود، روزى به محضر حضرت صادق آمد و گفت: مرا به پروردگارم هدايت كن و دليلى استوار و واضع بر وجود خدا بياور، حضرت فرمود جلوس كن، ابوشاكر نشست. در آنجا طفلى بود كه با تخم مرغى سرگرم بازى بود، حضرت تخم مرغ را از آن طفل گرفت و به ابوشاكر فرمود: با دقت بنگر، اين تخم مرغ چون حصار استوارى است كه از همه جهات پوشيده شده، جدار بيرونى آن را پوستى قوى و ضخيم تشكيل داده و زير آن پوسته نازكى قرار دارد، در داخل آن سفيده سيال و روانى است كه در ميان آن زردهاى مايع مانند وجود دارد، نه سفيده با زرده مخلوط ميشود، و نه زرده با سفيده آميخته مى گردد، تخممرغ به همين كيفيت ساخته و پرداخته شده، نه چيزى در آن وارد مى شود، و نه از درون آن چيزى بيرون مى آيد، هم اكنون تو نمى دانى اين تخم منشأ حيوانى ماده يا نر است، هنگامى كه با شرايط ويژه شكست و باز شود جوجه اى همانند طاوس به رنگ هاى گوناگون از درون آن بيرون مى آيد. اى ابوشاكر آيا براى پديد آمدن اين تخم مرغ با چنين خصوصيت هائى مدبرى حكيم و آفريننده اى عليم لازم مى دانى يا اعتقاد دارى كه اين تخم مرغ تصادفى و خود به خود پيدا شده؟! 💥ابوشاكر سر به زير افكند و مدتى در انديشه و فكر غرق شد سپس سر برداشت و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و انك امام و حجة من الله على خلقه و انا تائب مما كنت فيه:» 📚برگرفته از کتاب تفسير حكيم اثر استاد حسین انصاریان 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍪فرصت‌هامانند 💛بیسکوییتی هستند که 🍪باچای خیسش می‌کنیم، 💛کافیست کمی تعلل کنیم، 🍪ازدست‌شان خواهیم داد. 💛تافرصت هست عشق 🍪ومهربانی هدیه دهیم #مهربان_باش @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
✨﷽✨ ✅مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. ✍پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. 📚میزان الحکمه، جلد ۸، صفحه۳۴۴ 💥در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور می‌دهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغ‌های کوچک نیز همچنین. 📚مضمون روایت، ج۸، ص۳۴۵ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گاهی نه دفعۀ بعدی وجود دارد ☘نه وقفه‌ای و نه فرصتی دوباره 🌸گاهی فقط اکنون است یا هیچوقت ☘پس هوای اکنونت را داشته باش @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
☕️ 🍃کمبود خواب یکی از مهمترین علل چروک شدن زیر چشم در بانوان می باشد 🍃با مصرف دمنوش گل گاو زبان آسوده بخوابید ••••●❥JOiN👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹مورچه و سليمان نبی(ع)🌹 ✍روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت. سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم. سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد: اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(2) 📚(1)- داستان انبیاء 📚(2)-سوره فصلت - آيه۵۱ ‌ ‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan
✨﷽✨ ✨ ⚡️ ⚡️ 🌱ازهردست بدي ازهمون دست پس ميگيري 💔ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭﻗﻠﺒﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ 👁ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍﮔﺮﯾﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ 🌱ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺫﻫﻨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ. 👈خیلی بایدمراقب بود ✅به کانال مابپیوندید👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سہ شنبہ شدُ و پَرزدم سوی تو شدَم سائل ديدن روی ِتو بہ اِذنْ چهارده نور پاڪ جهان شدم جان نثار امام زمان عج دوباره سه شنبه و دلتنگ جمکران شدم...!!🍎🍃 السلام علیک یاصاحب عصروزمان عج❣ ┄❊○🍃❤️🍃○❊┄ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه الهی درسڪوت شب⭐️ ذهنم را آرام ڪن ومرا درپناه خودت⭐️ به دور از هیاهوی این جهان بدار⭐️ الهی نور خدا به زندگیتون شبـ🌙ـتون در پـنـاه خدا⭐️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌸بسم الله الرحمن الرحیم ✨🌸الهی به امید تو ✨🌸دومین روز مردا ماه را ✨🌸با نامت آغاز میکنم ✨🌸بسم الله النور ✨🌸بسم الله علی کل النور ✨🌸خدایا❣ ✨🌸امروز به زندگیمان نور رحمت ✨🌸بی انتهایت را بتابان ✨🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh