eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
۰۰۰☝️ "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨ ✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📘 در کتاب معراج السعاده (ملا احمد نراقی) آمده است: 🔹کاروانی از شام به اردن در حرکت بودند. شهر شام چون شهری تجاری بود، طلا به وفور و به قیمت ارزان در آنجا خرید و فروش می‌شد. 🔹 اهلِ کاروان هر چه فروخته بودند بهایِ آن را طلا خریدند، مگر یک نفر از اعضای کاروان که فقط ظرف سفالی خرید. همسفران او را ملامت کردند که سفال به این سنگینی و شکنندگی برای چه خریدی؟ احمق نباش و طلا بخر، هم ارزشمند و هم کم حجم و مطمئن در نقل و جابجایی است. 🔹مرد گفت: نمی‌خواهم! ٳن‌شاء‌الله هر دو صاحبِ خیر در مقصد شویم. شب بعد کاروان را در مسیر راهزنان غارت کردند و طلای کاروانیان بردند و سفال مرد را رها کردند. 🔹اگر مَثَل دنیا مانند طلا (نقد) باشد و مَثَل آخرت مانند سفال، باز کسی که عاقل است سفال ماندگار را بر طلای یک شب ترجیح می‌دهد، در حالی که آخرت طلاست و دنیا به اندازۂ سفال هم ارزشی ندارد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️معجزه ها همیشه دور نیستن❤️ یه وقتهایی اینقدر بهمون نزدیکن که متوجهشون نمیشیم !!! مثل سلامتی داشتن خانواده خوب وخیلی چیزایی که برامون معمولی شدن اما خیلی با ارزش هستند روزهای قدیم یادشون بخیر ... آرزو میکنم روزی پر از خاطرات قشنگ کنار عزیزانتون داشته باشید☕️🎂 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش آمدی که با مقدمت عطر آزادی به جای بوی باروت‌در فضای‏ میهن اسلامی ‏مان پیچید. قفس‏ها شکسته شد و نفس‏ها از زندان سینه ‏ها رهایی یافت.  🇮🇷 ۱۲بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره)به میهن اسلامی ایران وآغاز دهه مبارک فجر برفجرآفرینان مبارک باد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 💐💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷💐💐 ‎‌‌‌
❌شکر پوست را پیر و چین وچروک را زیاد میکند این کارطی فرایندی که گلایکشن نامیده می‌شود صورت می‌پذیرد و پوست شدیدا شکسته خواهد شد و حالت ارتجاعی اش را از دست خواهد داد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین آثار و تواریخ و کُتُب مکتومی اُم کلثومی و مانند علی مظلومی... 🏴 سالروز وفاتِ شهادت‌گونه‌ی حضرت ام کلثوم سلام الله علیها تسلیت باد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸ســــلام روز سه شنبه تون بخیر الهی سهم امروز شما از زندگی، فراوانی نعمـت سلامتی ، دل خوش اتفاقات لذت بخش و سعادت و موفقیت باشه ❤️باعشق زندگی به بن بست نمی‌رسد هر آن معجزه‌ای اتفاق مي‌اُفتد به شرطی که دلت به خدا گرم باشد♥️ سه شنبه تون گلباران🌹 ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💛 امروز درهای گذشته را میبندم و درهای آینده را به روی خود میگشایم و با عزمی راسخ گام می‌نهم بسوی فصلی جدید در زندگانی‌ام خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم 🔸قطعا پیروزی با صبر همراه است و گشایش با گرفتاری و بی گمان با هر دشواری ، آسانی است🔸 📘بحار ۷۷/۸۸/۲ ❤️💎❤️💎❤️💎❤️💎 💎 امام صادق علیه السلام: 💙وقتی ميان دو نفر دعوا می‌شود، دو فرشته فرود می‌آيند و به آن كسی که بدزبانی کرده است می‌گويند: ((هرچه خواستى گفتى؛ خودت لايق آنچه گفتى هستی، و كيفر گفتارت را خواهى ديد.)) و به بردبار می‌گويند: ((صبر و بردباری نمودى، اگر بردباری‌ات را به پايان رسانى، خداوند تو را مي‌آمرزد.)) ولى اگر شخص بردبار، جواب شخص مقابل را پس بدهد، آن دو فرشته بالا می‌روند و آنها را به حال خودشان رها می‌کنند. 📙اصول كافى، ج ۳ ، ص ۱۷۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
▬﷽▬ 💬سوال آيا نماز خواندن بر روي فرشي که نوزاد ادرار کرده و خشک ميباشد حکمش چيست؟ ـــــــــــــــــــــــــــــ ✍پاسخ اگر فرش و لباس و بدن نمازگزار خشک باشند نماز خواندن اشکال ندارد. البته (محل و جای سجده باید پاک باشد تا خللی به نماز وارد نگردد) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ✨وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ✨اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ ✨مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ✨أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ﴿۴﴾ ✨خدا كسى است كه آسمانها و زمين ✨و آنچه را كه ميان آن دو است در ✨شش هنگام آفريد آنگاه بر ✨عرش قدرت استيلا يافت ✨براى شما غير از او سرپرست ✨و شفاعتگرى نيست آيا باز ✨هم پند نمى‏ گيريد (۴) 📚سوره مبارکه السجدة✍آیه ۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید : زیرکی زنان به چیست؟ زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند ، مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم ،دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی ، خواستم از شما سوالی بپرسم . در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت ،مرد باتعجب پرسید : چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد ، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند. در این هنگام زن خطاب به مرد گفت : این است زیرکی زنان اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند . شیطان كه نظاره گر ماجرا بود، نعره ها كشيده و راه بيابان پيش گرفت... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شبي شاه عباس در خانه امام قلي خان حاکم فارس، دعوت داشت. پس از صرف غذا قصد مي کند در حياط و حرمسراي امام قلي قدم بزند. چون به ورودي حرمسرا مي رسد، سرباز نگهبان جلوي او را مي گيرد و مي گويد جز اربابم به هيچ کس اجازه ورود به حرمسرا را نمي دهم. شاه عباس گفت: پسر مگر تو نمي داني من کيستم؟ سرباز گفت: چرا مي دانم شما پادشاهيد. در اين حال امام قلي سر رسيد و از رفتار سرباز پوزش خواست. اما شاه عباس گفت: من به هيچ وجه از عمل اين سرباز ناراحت نيستم بلکه از غيرت او به خود باليدم. سپس حکومت يکي از ولايات را به آن سرباز سپرد. 📚نقل از سفرنامه شاردن http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💎 در زمان عضدالدوله دیلمی مرد ناشناسى وارد بغداد شد و گردنبندى را که هزار دینار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولى مشترى پیدا نشد. چون خیال مسافرت مکه را داشت، در پى یافتن مردى امینى گشت تا گردن بند را به وى بسپارد. مردم عطارى را معرفى کردند که به پرهیزکارى معروف بود. گردنبند را به رسم امانت نزد وى گذاشت به مکه مسافرت کرد. در مراجعت مقدارى هدیه براى او هم آورد. چون به نزدش رسید و هدیه را تقدیم کرد، عطار خود را به ناشناسى زد و گفت: من تو را نمى‌شناسم و امانتى نزد من نگذاشتى، سر و صدا بلند شد و مردم جمع شدند او را از دکان عطار پرهیزکار بیرون کردند. چند بار دیگر نزدش رفت جز ناسزا از او چیزى نشنید. شخصی به او گفت: حکایت خود را با این عطار، براى امیر عضدالدوله دیلمى بنویس حتما کارى برایت مى‌کند. نامه‌اى براى امیر نوشت و عضدالدوله جواب او را داد و متذکر شد که سه روز متوالى بر در دکان عطار بنشین، روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام مى‌دهم تو فقط جواب سلام مرا بده. روز بعد مطالبه گردن‌بند را از او بنما و نتیجه را به من خبر بده. روز چهارم امیر با تشریفات مخصوص از در دکان عبور کرد و همین که چشمش به مرد غریب افتاد، سلام کرد و او را بسیار احترام نمود. مرد جواب امیر را داد و امیر از او گلایه کرد که به بغداد مى‌آیى و از ما خبرى نمى‌گیرى و خواسته‌ات را به ما نمى‌گویى، مرد غریب پوزش خواست که تاکنون موفق نشدم عرض ارادت نمایم. در تمام مدت عطار و مردم در شگفت بودند که این ناشناس کیست؛ و عطار مرگ را به چشم مى‌دید. همین که امیر رفت، عطار رو به آن ناشناس کرد و پرسید: برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادى، آیا نشانه‌اى داشت؟ دو مرتبه بگو شاید یادم بیاید. مرد نشانه‌هاى امانت را گفت: عطار جستجوى مختصرى کرد و گلوبند را یافت و به او تسلیم کرد؛ گفت: خدا مى‌داند من فراموش کرده بودم!! مرد نزد امیر رفت و جریان را برایش نقل کرد و امیر حکم به دستگیری عطار داد. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
عالمي در ميان مردم محبوبيت زيادي داشت، همه مسحور گفته هايش مي شدند. همه، به جز اسحاق، كه هميشه با او مخالفت مي كرد و اشتباهات او را به يادش مي آورد. بقيه از اسحاق به خشم مي آمدند، اما كاري از دستشان بر نمي آمد. روزي اسحاق درگذشت. در مراسم خاكسپاري، مردم متوجه شدند كه مرد عالم به شدت اندوهگين است. يكي پرسيد: «چرا اين قدر ناراحتيد؟ او كه هميشه از شما انتقاد مي كرد!» مرد عالم پاسخ داد: «من براي دوستي كه اينك در بهشت است، ناراحت نيستم. من براي خودم ناراحتم. وقتي همه به من احترام مي گذاشتند، او با من مبارزه مي كرد و مجبور بودم پيشرفت كنم. حالا رفته، شايد از رشد باز بمانم.» http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆  
شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت او به مسافرت رفتم وقتی برگشتم ،فهمیدم او را به عنوان ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، از خدا بخواه مرابیامرزد . زن گفت : خدا تو را بیامرزد ، و کنار پادشاه بنشین . در این هنگام دادستان جلو آمد و جرم خود را در مورد اتهام به زن برادرش و سنگسار کردن اوگفت و از او خواست از خدا بخواهد تا او را بیامرزد . زن کفت : خدا تو را بیامرزد و کنار بنشین . سپس غلام عابد جلو آمد و ماجرای خود را با آن زن گفت و سپس خود عابد آمد و در مورد اخراج آن زن  گفت و در خواست دعا کردند . زن به آن ها گفت : خدا شما را بیامرزد ، بنشینید . در آخر آن مردی که این زن را فروخت و رفت با این که این زن او را از اعدام نجات داده بود به پیش آمد و ماجرای خود را گفت و تقاضا کرد که زن از خدا بخواهد تا او را بیامرزد . زن گفت : خدا تو را نیامرزد (چرا که او در برابر نیکی بدی کرده بود ) آن گاه آن زن خود را به شوهرش معرفی کرد و گفت : داستان همه این افراد با من است ، آن زن من هستم ، مرا در این جزیره بگذار ؛ این کشتی و متاعش مال تو باشد ، می خواهم تنها در این جا باشم تا به شکرانه لطف خدا نسبت به من ، به عبادت او به سر برم . به این ترتیب این بانوی پاکدامن با اراده محکم در همه مراحل و خطرات ، دامن و عفت خود را حفظ کرد و در نتیجه این چنین مورد لطف  خدا قرار گرفت و عزت و احترام ویژه ای پیدا کرد . 📚پوشش زن در اسلام ، محمدی اشتهاردی ، ص 74 ،8 ‎‌‌‌‎‌‌‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌷🌷🌷 گل فروش سر کوچه می گفت: ما بچه بودیم . بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت . گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم. نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی... اما چشممون گشنه نبود. یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود . ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود. مادرمون ماهی یک بار میبردمون منزل دایی . زنش، زن خوبی بود . آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم ... سه تا بچه هم سن و سال من داشت. به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش. از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود . اونا هم میامدن خونه ما... داییم دو سه کیلو گوشت و برنج میآورد یواش میداد دست مادرم و سرشو میآورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله . تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه . مادرم هم ساکت میشد. الان دیگه اینطوری نیست . مردم دنبال لذت بردن از زندگی نیستن. دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن. دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن. تقی به توقی خورده، یه پول وپله ای افتاده دستشون، دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید،،، حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن. بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین. اینا بچه ان ، تربیت نشدن، ننه و باباش، ملتفتش نکردن که این کار بده . اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه ؟ لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده میشه تو روش. قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت ، تلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش می فرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه. اگه یه خانواده توی محل تلویزیون 14 اينج می خرید همه جمع می شدن توی خونه اش واسه تماشا ... دک و پز نبود . نهایت صفا و صداقت بود. الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره! میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه ، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره. قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن. ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره. این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه... كاش دنيا مثل قديما بود... 😔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
دزدی وارد خانه پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه. پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت ننه نشان می دهد شما جوان خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم برام تفسیر کن. دزد گفت خوب چی خواب دیدی. پیرزن گفت خواب دیدم که همه اهل محل در یک باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم و برای بیرون اوردن من از نهر با صدای بلند پسرم اصغرجان را صدا می کردم اصغرررر اصغررررجان بیا کمک. پسرش اصغر از خواب بیدار شد و مثل موشک از طبقه بالا آمد پایین و دزد گرفت و شروع کرد به زدن او پیرزن به پسرش گفت ننه بسه دیگر نزنش. دزد گفت بگذار بزنه آخه منه خر نفهم بفهمم برای دزدی اومدم یا تفسیر خواب ‎‌‌‌‌‌‌😂 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت پادشاه و اعدام نجار پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ” کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت: “مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ” ♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔰توصیه‌های کرونایی؛ مصرف میوه و سبزیجات ایمنی بدن را تقویت می‌کند - کدو حلوایی که از سبزیجات نشاسته‌ای است سرشار از مواد مغذی برای حفظ سلامتی است. کدو منبع خوبی از فیبر، ویتامین A، C و برخی از ویتامین‌های گروه B است و نقش بسزایی در تقویت سیستم ایمنی و تقویت عملکرد ریه دارد. - هویج، مرکبات تیره، گوجه فرنگی و سبزیجات برگ سبز و خرمالو نیز دارای ویتامین A، C هستند. - شلغم و برگ‌های آن منبع بسیار خوبی از ویتامین C هستند که با افزایش بیش از حد سطح این ویتامین در بدن، سلول‌ها از آسیب رادیکال‌های آزاد محافظت می‌شوند و سیستم ایمنی نیز تقویت می‌شود. این ماده مغذی همچنین جذب آهن را بهبود می‌بخشد و به تنظیم کلسترول خون کمک می‌کند. بنابر توصیه پزشکان تمامی افراد سالم به خصوص افراد مبتلا به کرونا حتما هر روز از سبزیجات این فصل مثل کدو حلوایی، شلغم، لبو، هویج و انواع کلم مصرف کنند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 دلم آشفتـــــه وغم بی امان است که غم ازدوری صاحب زمان است سه شنبه شور و حالم فرق دارد دلم مهمــــــان صحن جمکران است 🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 جانم امام زمان می بارد از آسمان و از صحرا، عشــق باید برویم تا به دریا، تا عشــق حالا که تمام جاده ها منتظرند هرهفته سه شنبه، جمکران، مولا، عشـق 🌼 🌼 ✨ 💫 💫✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh