eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 داستان کوتاه مراقبت پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا !✨ در طوفانهاے سنگین و بنیان ڪن بعضے تو را از دست مےدهند و برخے تورا بہ دست مےآورند دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالے نڪن! شبتون بخیر🌙 نگاهتون به آینده پراز امید ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️وقتی خــ💖ـــدا با من است همه چیز از آنِ من است روزمان راباتوڪّل‌وتوسّل‌به‌خــ💕ـدا شروع می ڪنیم ✨بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم✨ ✨الهی به امید تو✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 قسم بخورم باور میکنی؟! بـاشـه! قــسـم می‌خــورم! 🌞 قسم به  روز 🌃 قسم به شب 👏که من تو را رها نکرده‌ام... 👏وبزودی آنقدر به تو عطا خواهم کرد که راضی شوی!    🌸وعــده‌ی خـــدا را بـاور کنیــم🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☕️ چای را باکشمش بخورید 👈آنتی اكســـیـــــدان قوی است 👈پیشگیری ازپوکى استخوان 👈بهبود گرفتگی عـضـــلات 👈خوشبــوکردن دهـــان 👈رفــــع سستی بدن 👈کاهش اسـتــرس 👈تقویت حافظه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💠✨ ☘️ 👈 دعای زیر برای اصلاح عموم،خصوصاً فرزندان و خواهران و برادران نافع است و تأثیر آن در دعای قنوت نماز وتر زیادتر است : 🌿🎀 رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی،فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ، رَبِّ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی، فَإِنَّهُمْ يَدِي وَ عَضُدِی،رَبِّ وَ أَصْلِحْ لِی أَهْلَ بَيْتی، فَإِنَّهُمْ لَحْمِي وَ دَمِی،رَبِّ أَصْلِحْ لِي جَمَاعَةَ إِخْوَتِی وَ أَخَوَاتِی وَ مُحِبّینی،فَإِنَّ صَلَاحَهُمْ صَلاحِی 🎀🌿 📚منبع: شفا و درمان، ج2،ص150 💎✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🖋 علامه حسن زاده ؛ شش آیه اول سوره حدید و سه آیه پایانے سوره حشر را بخوان و حاجت بخواه🔺 📚 نور علی نور ۳۰ مطالب مشابہ ↩️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️💫دوشنبه تون بی نظیر ❄️💫ان شـــاءالله ⚪️💫خدا قسمت کنه هرآنچه ❄️💫آرزو داریــــد ⚪️💫لحظه های خوب ❄️💫لحظه های موفقیت ⚪️💫لحظه های لـبـخـنـد ❄️💫رضایت و خوشبختی را ⚪️💫امــروز تـجـربـه کـنـیـد ⚪️💫تنتون از سلامتی سرشار ❄️💫زندگیتون از برکت جاری ⚪️💫و خداوند پشت و پناهتون باشه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
35.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(4) ✅این قسمت بیماران 👈به نظرتون یه فرد بیماری که نه توان مالی داره و نه حرکتی میتونه امام زمانش رو یاری کنه؟ موقعیتی در اختیارش هست؟ 👌انتشار گسترده حداقل کاریه که...... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام باقر علیه‌السلام: كار نیک از مرگ بد، جلوگیری می‌کند و هر كار نيكى، است و نيكوكاران در دنيا، نیکان آخرتند و نخستين واردشوندگان به بهشت، نيكوكارانند. 📚 دعائم الاسلام ۲۱۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم🦋 امروز با انديشه‌های بلند برای زندگيم و اجرای تصميمات عالی بسوی عظمت پيش ميروم و ايمان دارم تابيكران هستی گامی بيش نمانده است خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست ... 🔸پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ... روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 💚امام على عليه السلام: كسى كه متكبّر باشد، از نابودى در امان نيست⚠️ ⚠️مَن كانَ مُتَكبِّرا لم يَعدِمِ التَّلَفَ⚠️ 📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه 23 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ 🔅وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ ✨وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ 🔅إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۳۷﴾ ✨و از نشانه هاى حضور او شب و روز 🔅و خورشيد و ماه است نه براى خورشيد ✨سجده كنيد و نه براى ماه و اگر تنها او را 🔅مى پرستيد آن خدايى را سجده كنيد ✨كه آنها را خلق كرده است (۳۷) 📚 سوره مبارکه فصلت ✍آیه ۳۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. 👨‍⚕طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
تابلوی تالار آینه کمال‌الملک در طول اقامت خود در دربار قاجار نزدیک به صد و هفتاد تابلو خلق کرد که معروف‌ترین آن‌ها تابلوی«تالار آینه»است که اتمام آن حدود هفت سال طول کشید . پس از کشیدن این اثر از سوی شاه زمان به لقب کمال‌الملک نایل شد. «تالار آینه» اولین اثری است که محمد غفاری آن را با نام کمال‌الملک امضا کرده‌است. کمال‌الملک هنگام کشیدن این اثر و صرف وقت بسیار در کاخ گلستان، به دزدیدن جواهرات تخت طاووس محکوم شد که او را بسیار رنجیده‌خاطر ساخت. در نهایت پس از اقرار متهم اصلی سوءظن‌ها از وی برطرف شد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
یکی از فرنگیان به ایران آمده بود در زمان فتحعلی‌شاه و قدری سیب‌زمینی هدیه کرد و به شاه گفت این را در آمریکا پیدا کرده‌اند و در اروپا شایع شده، فایده زیاد دارد و برای دفع قحطی خیلی لازم است. بدهید در ایران هم بکارند، فایده بردارند. فتحعلی شاه فرمود: خوب به دولت چه تقدیم می کنید تا این کار را بنماییم؟» فتحعلی شاه قصد رشوه گرفتن داشت ، گمان کرده بود انگلیسی ها طبق معمول باز هم از دولت ایران امتیاز میخواهند و شاه قاجار هم میخواست یک پولی این وسط به جیب زده باشد ! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
حرمت لباس ایرانی توسط امیرکبیر امیرکبیر وقتی بین سالهای ۱۲۵۹ تا ۱۲۶۳ به عنوان سفیر در عثمانی بسر برد. در یکی از شورش ها در شهر الرزروم مردم به خانه محل سکونت امیرکبیر یورش بردند. امیرکبیر به حرمت نان و نمک مردم عثمانی حتی یک گلوله به سمت آنها شلیک نکرد و پس از مدتی سربازان عثمانی قائله را خواباندند. از امیرکبیر خواستند که لباس عثمانی به تن کند تا بدون هیچ دردسری از شهر خارج شود ، امیرکبیر پاسخ داد: هیهات با چو من پخته ای ، زهی خیال خامی است که کرده اید ، من بدون لباس ایرانی حتی به بهشت جاودان هم نخواهم رفت! شاید هرکسی دیگر جای امیرکبیر بود در آن مخمصه با لباس عثمانی که سهل است بلکه با لباس زنانه از آن قائله فرار می کرد! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
1⃣ امام صادق علیه السّلام👇 ↩️🌸🍃در بنی اسرائیل مردی بود که سه سال به درگاه خدا دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند. زمانی که دید پروردگار دعایش را مستجاب نمی کند، به درگاه خدا عرضه داشت: ای پروردگارم آیا من از تو دورم پس صدایم را نمی شنوی! یا تو به من نزدیکی و دعایم را اجابت نمی کنی؟! در عالم خواب به او گفته شد: تو به مدت سه سال خدا را با بد زبانی و قلبی ناپاک و آلوده و نیّت غیر صادق خواندی(لذا دعایت مستجاب نشد). پس دست از بد زبانی بردار و قلبت را با تقوای الهی پاک و نیّتت را نیکو کن (تا دعایت مستجاب شود). حضرت فرمودند: آن مرد چنین کرد و بعد از آن به درگاه خداوند دعا نمود، پس خداوند پسری به او عنایت کرد.✨ 2⃣حضرت محمد صلى الله عليه و آله ↩️🌸🍃ملائکه در خانه ای که در آن مشروب باشد، داخل نمی شوند، دعای اهل آن خانه مستجاب نخواهد شد و خدا برکت را از ایشان بر می دارد✨ 3⃣در ...👇 ↩️🌸🍃 آمده است که خدای فرمود: از تو دعا كردن و بر من اجابت نمودن، هيچ دعايى از من (و پوشیده) نمى ‏ماند مگر دعاى انسان حرامخوار.(لقمه حرام) 📚[كافى ج‏2 ص‏324 ( باب البذاء ح7 )] [مستدرك الوسائل ج 5 ص 279] [عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139] (ختم ادعیہ اذکار نجات بخش و معجزه آسا)👇👇 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد. از حُسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه... بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد. کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد. پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : "بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه." لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه میشد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید. با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : " یالا! پل، فردریک، هری، تام... یالا سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه، یه کم دیگه .... خوبه تونستین " راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه. با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد : "هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است، نکنه یه جادوئی در کاره" کشاورز پاسخ داد : " ببین جانم، جادوئی در کار نیست..." اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه، آخه میدونی قاطر من کوره...! @tafakornab
🌺 روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن.. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد.. ✅ اصحاب نیز توقف ڪردند. آنگاه رو به یاران خود ڪرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این حیوان گفت: ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم! اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم 🌸 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ميان مسلمان و كافر فاصله اى جز اين نيست كه نماز واجب را عمداً ترک كند يا آن را سبک شمارد و نخواند! 📚عرفان اسلامی، جلد 5، ص 8 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
⁉️در صورتی که سرقفلی مغازه مشمول خمس است، خمس سرقفلی را به قیمت زمان خرید آن باید پرداخت با قیمت فعلی (موعد محاسبه خمس)؟ 📚 آیت الله سیستانی ✏️ به قیمت فعلی مگر اینکه با پولی خریداری شده باشد که سال بر آن گذشته است که در اینصورت همان قیمت خرید ملاک است. سوالات شرعی📖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی میگویند در بین بادیه نشنی های قدیم مردی بود که مادرش دچار الزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد و اين امر مرد را ازار ميداد فكر ميكرد در چشم مردم کوچک شده هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا بمیرد. همسرش گفت باشه انچه میگویی انجام میدهم! همه اماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری اب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردند شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد او تو را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مرد را براشفت و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادر و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان بسمت انجا می امدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دورآنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت. انسان وقتی به دنیا می اید بند نافش را میبرند ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود وحالا اگر مادري درقيد حيات داريد  حداقل يك تماس با محبت با او بگيريد تا صداي كودكي كه سالها عاشقانه بزرگش كرده بشنود واز ته دل شاد شود... واگر مادری آسماني داريد براي شادي وارامش روحش دعا کنید 🗞 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh