اشرف خر
افراد حریص و طماع را اشرف خر گویند. این نام و عنوان مخصوصأ به آن دسته از طمعکاران اطلاق میشود که حرص و طمع و ولع آنها سر انجام به ندامت و پشیمانی منتهی میگردد . نه خود میخوردند و نه به دیگران میخورانند. نه خودشان از این رهگذر طرفی میبندند و نه آثاری که نفع و مصلحت عامه بر آن مترتب باشد بر جای میگذارند. به عبارت اخری از آن همه ثروت و اندوخته فقط مظلمه و بد نامی با خود به گور میبرند.
اکنون ببینیم اشرف کیست و چه خریت و حماقتی نشان داده که به صورت اشرف خر ضرب المثل شده است.
ملک اشرف بن تیمور تاش چوپانی معروف به اشرف از امرای جابر و سفاک چوپانیان در آذربایجان ، و معاصر شیخ صفی الدین اردبیلی و شیخ صدرالدین موسی بود که در حرص و طمع و بخل و امساک نظیر نداشت. به سکه طلا عشق میورزید به قسمی که پس از تحصیل قدرت هر جا و نزد هر کس از زر ناب و سکه های طلا اثر و نشانی مییافت آن را به زور و عنف میستاند و در خزانه شخصی خود جای میداد. اگر چه شادروان عبدالله مستوفی معتقد است که:" اشرف از القاب پادشاهان صفوی بود و واحد پول طلای کشور را به همین مناسبت اشرفی نامیده اند که بعدها اشرف افغان به مناسبت اسم خود این تسمیه را ترویج کرد." ولی برخی از مورخان اعتقاد دارند که شدت علاقه ملک اشرف به مسکوکات طلا موجب گردید که سکه زر از آن تاریخ به نام اشرفیه تسمیه و نامگذاری شود و مقصود از کلمه اشرفی همان انتساب به ملک اشرف چوپانی میباشد. به قول فزونی استرا آبادی :" از بس که اشرف از زر محفوظ بود تنکه اشرفی را به نام او منسوب ساختند."
کار ظلم وستم ملک اشرف به حدی بالا گرفت که علما و روحانیون و مشایخ بزرگ را نیز از خود رنجانید و حتی تصمیم گرفت شیخ صدرالدین موسی را که غالبأ از اعمال و تعدیاتش انتقاد میکرد دستگیر و زندانی کند . شیخ صدر الدین اضطرارأ از اردبیل حرکت کرد و به گیلان رفت. عدهای از علما و عرفای بزرگ که از ظلم و ستم اشرف به ستوه آمده هر کدام به کشوری مهاجرت کرده بودند عاقبت با بر خی از خلفای شیخ صدرالدین موسی از قبیل شمس الدین حافظ سلمانی و دیگران به همراهی قاضی محی الدین بردعی ، از راه دربند قفقاز به جانب دشت قپچاق حرکت کردند و در شهر غازان سرای که پایتخت جانی بیک خان اوزبک پادشاه مغولی و مسلمان دشت قپچاق بود رحل اقامت افکنده در آنجا به وعظ و ارشاد خلق پرداختند.
چون جانی بیگ خان از ورود علما و صلحای مزبور آگاهی یافت. از آنجا که مسلمانی عادل و صاحبدل بود، یکی از روزهای جمعه به مجلس وعظ آمد و قاضی محی الدین در اثنای موعظه شرح ستمکاریهای ملک اشرف چوپانی را به نوعی تقریر کرد که جانی بیگ خان و اهل مجلس به گریه افتادند.
قاضی محی الدین در ضمن سخنان خود مخصوصاً به این حدیث اشاره کرد کللکم راع و کلکم مسئول عن رعیته و گفت:" امروز که خداوند به جانی بیگ خان قدرت عطا فرمود او مکلف است که مصیبت و بلای اشرف را از سر مسلمانان آذربایجان دفع فرماید." جانی بیگ خان که مردی دیندار وفضل دوست بود آن چنان تحت تأثیر بیانات نافذ قاضی محی الدین بردعی قرار گرفت که بی درنگ به تجهیز پرداخت و با سپاهی متشکل از ناراضیان و ستم کشیدهها و افراد ابواب جمع خود که ظرف یک ماه جمع آوری کرده بود در سال ۷۵۸ هجری از راه دربند قفقاز عازم آذربایجان شد. اغلب لشکریان جانی بیگ به علت بی برگ و نوایی ، رکاب از چوب و لگام از ریسمان داشتند. با این چنین سپاه که صد کس از ایشان را یک سرباز جنگی کفایت میکرد نخست به اردبیل رفت و روزی چند به انتظار ماند تا شیخ صدر الدین موسی از گیلان رسید، سپس جانب تبریز را در پیش گرفت و بر سر ملک اشراف تاخت. چون سکنه آذربایجان همه ناراضی بودند لذا پس از زدو خورد مختصری اشرف که به خوی فرار کرده بود دستگیر شد و جانی بیگ خان بر اثر اصرار حکمران شروان و قاضی محی الدین بردعی فرمان داد شمشیری به پهلویش فرو بردند که از آن طرف بیرون آمد و اموال و جواهر و زر سرخ و سفیدش را که بر چهار صد استر( قاطر) و هزار شتر بار کرده به سمت شهر خوی روانه کرده بود، جانی بیگ خان بدون کمترین زحمت و درد سر یک جا ضبط کرد و سر اشراف را بر در مسجد مراغیان تبریز آویخت.
بیچاره بد بخت مدت چهار ده سال آن همه در راه تحصیل سکه اشرفی خون ریخت و ستم روا داشت، نخورد و انفاق نکرد ، سر انجام همه به تاراج رفت و جانش را بر سر آن نهاد و دولت امرای چوپانی با کشته شدن او منقرض گردید. مستظرفی چون این واقعه شنید بر خریت و حماقت اشرف تأسف خورد و گفت:
دیدی که چه کرد اشرف خر
او مظلمه برد و دیگری زر
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
طبرستانی ها چنان سپاه تازیان را در هم کوبیدند که ضرب المثل شد
تبرستان یکی از نقاط ایران بود که تا زمان معاویه پای هیچ تازی به آن نرسیده بود.اما تازیان حریص چشم به ثروتهای افسانه ای آن دوخته بودند و دل کندن از آن برایشان دشوار بود.معاویه فردی بنام مصقله را با ده هزارنفر جنگجوی تازی روانه تبرستان کرد.دیلمیان دلاور در ناحیه ای کوهستانی راه را بر او بستند و او را با تمام همراهانش کشتار کردند به گونه ای که حتی یک نفر جان به در نبرد وهیچ اثری از آنها به کوفه وشام نرسید.ثبت چنین رخداد شرم آوری برای وقایع نگاران تازی بسیار سخت بود.ولی رواج یک ضرب المثل میان تازیان سبب شد که داستان این شکست وارد تالیفات مورخان تازی گردد.
تازیان وقتی میخاستند بگویند که کسی رفت وهیچ اثری از او به دست نیامد می گفتند :"به همانجا رفت که مصقله و یارانش رفتند!!"
یا وقتی میخاستند بگویند که یک امری انجام نخواهد گرفت می گفتند:" تا وقتی که مصقله برگردد!!"
در تفسیر این ضرب المثل بود که داستان نابودی کامل یک سپاه تازی توسط ایرانیان وارد متون تاریخی شد وگرنه این مورد نیز مثل دیگر دلاوریهای ایرانیان به سکوت برگزار میشد تا امروز بگویند ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند!!!!
در قرن چهارم هجری درتاریخ طبرستان خبر این رخداد نوشته شده و گفته شده که گور مصغله امروز بر راه نهاده شده است و زیارتگاه مردم نادان است ومردم فکر میکنند او از صحابه پیامبر اسلام است.
شاید هم این گور مثل دیگر گورهای تازیان در زمان صفویه به یک امامزاده تبدیل شده است.!!
تاریخ باستان امیرحسین خنجی
تاریخ طبرستان
👈 کانال حکایت نامه
🆔 @hekayatnameh
🌱حکایت
فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت
دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود.
فقیری گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت.
به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد .
کباب فروش که او را دیده بود به سرعت از دکان خارج شده دست او را گرفت و گفت : کجا؟
پول دود کبابی را که خورده ای بده !
بهلول آنجا حاضر بود و دید که فقیر التماس میکند دلش سوخت و جلو رفته به کبابی گفت : این مرد را رها کن
من پول دود کبابی را که او خورده میدهم. کباب فروش قبول کرد .
بهلول کیسه پولش را در آورد و زیر گوش کبابی شروع به تکان دادن کرد و صدای جرینک جرینگ سکه ها به گوش کبابی خورد و بعد به او گفت : بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده
بشمار و تحویل بگیر.
کباب فروش گفت : این چه پول دادن است؟
بهلول گفت : کسی که دود کباب را بفروشد باید صدای سکه را تحویل بگیرد!
🖋☕️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚#داستانک
#ضرب_المثل
#نه_سرپیازی_نه_ته_پیاز
گیاه پیاز دارای سه بخش است، سر که گل های و برگ ها در آن قرار دارند، تنه که همان ساقه است و ریشه که به ته پیاز معروف است و همان محصول اصلی پیاز است.
سر و ته پیاز قابل استفاده هستند، اما ساقه آن غیر قابل استفاده است، به گونه ای که حتی حیوانات گیاهخوار هم آنرا نمی خورند، پس بعد از برداشت محصول چیز زاید و بی فایده ای است.
مثل "نه سر پیازی نه ته پیازی "به همین نکته اشاره دارد، یعنی شما قسمت بی فایده و غیر اصلی یک اتفاق هستید که آن موضوع هیچ ربطی به شما ندارد....
برای دیدن بهترین پستها وداستان ومعنی ضرب المثل به ما بپیوندید👇👇👇
@shamimrezvan
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــدایـا ....
ما را حفـظ کن
از بلاها، سختیها
مصیبتها و گرفتاریها
خـدایا ...
خودت پناه و
تسکینِ دردهای ما باش
خدایا ....
دلشوره و دلواپسی را
از ما دور کن
شبتون در پناه خدا❣
#التماس_دعابرای_بیماران
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نام تو آغاز می کنیم💝
شروع هر لحظه را
ای که زیباترین علت هر آغاز تویی
امروز را☀️
با تلاش و مهربانی به تو می سپاریم
یار و یاورمان باش ای مهربانم
آمیـــن یا یـاذالجـلال والا کرام...
ای صاحب جلال وبزرگواری....
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام
روزتون بخیر و نیکی
🌹 یکشنبه خود را
معطر می کنیم به
عطر دل نشین صلوات
بر حضرت محمد و آل مطهرش
💖 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
💖 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹 در پناه لطف خدا و
عنایت حضرت محمد(ص)
و خاندان پاکش علیهم السلام
زندگیتون پر خیر و برکت ان شاءالله
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹#السلامعلیکیا_اباعبدالله
از راه دور
می دهم ارباب جان سلام
ذكرم فقط حسین ولاغیر می شود
هر روز گرشود
متبـرک به این سـلام
من مطمئـنم عاقبتم خیر میشـود.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
🌹 #صلی_الله_علیك_یااباشهدا
🌹 #اللهم_ارزقنا_زيارة_الحسين
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ چشم نواز از زیبایی آفرینش😍
🔶 آیه ۱۱ سوره لقمان
💠 با صدای مرحوم استاد عبدالباسط
هَٰذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
این آفرینش خداست؛ امّا به من نشان دهید معبودانی غیر او چه چیز را آفریدهاند؟! ولی ظالمان در گمراهی آشکارند.
#زیبایی_آفرینش
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️#کلیپدلنشین👌
💠سخنانی برگزیده از امام علی علیه السلام
#دکتر_انوشه🎤
☆♡☆♡☆♡☆♡
💎امير المومنين عليه السلام فرموده :
#تمامخيردرسهچيزجمعشدهاست:
" #نگاه ✿ #سكوت ✿ #سخن "
🍃هرنگاهى كه پندى
در آن گرفته نشود، فراموشى است.
🍃هر سكوتى كه انديشه اى
در آن نباشد، غفلت است.
🍃هر سخنى كه ذكرى
در آن نباشد، بيهوده است.
خوشا بحال كسى كه:
نگاه او پند، سكوت او
انديشه و سخن او ذكر باشد،
بر گناهش گريسته و
مردم از شرش در امان باشند.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆#پیام_سلامتی☝️#سالم_خوری
🍈طالبی به دلیل آب، املاح، فیبر و ویتامینهایی که داره
یه میوه فوقالعاده برای این روزهاست؛
که هم به تقویت ایمنی بدن کمک میکنه
و هم برای تامین آب بدن در زمان روزهداری عالیه.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزت را به خدا میسپارم
به اوکه گاه وبیگاه دستانش
را بر روی قلبت میگذارد
تا طلب کنی و هدیه کند...
اکنون من برایت دعا میکنم
شادی و سلامتی و دلخوشی
و روزی قشنگ و زیبا را
🌹 تقدیم به شما خوبان
🌹 یکشنبه تون پر از عطر خدا
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد.دوستان ملا گفتند:
ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی ,ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
ملا قبول کرد,شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت:
من برنده... شدم و باید به من سور دهید.گفتند:
ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت:
نه ,فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.دوستان گفتند:
همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کردو گفت:
فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.دوستان یکی یکی آمدند,اما نشانی از ناهار نبود گفتند ملا ,انگار نهاری در کار نیست.ملا گفت:
چرا ولی هنوز آماده نشده,دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.ملا گفت:آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشبزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید.دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند:
ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند .ملا گقت:
چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.
نکته:با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستانک
#ضرب_المثل
#نه_سرپیازی_نه_ته_پیاز
گیاه پیاز دارای سه بخش است، سر که گل های و برگ ها در آن قرار دارند، تنه که همان ساقه است و ریشه که به ته پیاز معروف است و همان محصول اصلی پیاز است.
سر و ته پیاز قابل استفاده هستند، اما ساقه آن غیر قابل استفاده است، به گونه ای که حتی حیوانات گیاهخوار هم آنرا نمی خورند، پس بعد از برداشت محصول چیز زاید و بی فایده ای است.
مثل "نه سر پیازی نه ته پیازی "به همین نکته اشاره دارد، یعنی شما قسمت بی فایده و غیر اصلی یک اتفاق هستید که آن موضوع هیچ ربطی به شما ندارد....
برای دیدن بهترین پستها وداستان ومعنی ضرب المثل به ما بپیوندید👇👇👇
@shamimrezvan
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم❤️
امروز با انديشههای بلند برای زندگيم و اجرای تصميمات عالی بسوی عظمت پيش ميروم
و ايمان دارم تابيكران هستی گامی بيش نمانده است
خدایا سپاسگزارم❣
┅✿❀☆♡☆❀✿┅
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
1️⃣ دیگه سیگار نفروش!
#رزق_حلال
🔸🔶اگر #رازبهترین_زندگی را داشتن رو میخواهی بسم الله...
💠 امیرالمؤمنین عليه السلام:
🌺 بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند.🌺
إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ
📗غررالحكم حدیث 3636
➿➰➿➰➿➰➿➰
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 عَلَيكَ بِلُزومِ الحَلالِ، وحُسنِ البِرِّ بِالعِيالِ، وذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍ .
🔹 « بر تو باد ملازمت حلال، و نيكى كردن به خانواده، و به ياد خدا بودن در همه حال !»
📚 غرر الحكم : ح ٦١٣١
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در صورت بیماری، می توان نمازهای قضا را نشسته خواند؟
پاسخ استاد محمدی
❇️لینک کانال 👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ
✨وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۲۱﴾
✨اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى
✨را كه پيش از شما بوده اند آفريده است
✨پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد (۲۱)
📚 سوره مبارکه البقرة ✍ آیه ۲۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_کوتاه_آموزنده
#زیرکی
#ناصرالدین_شاه_و_مرد_ذغال_فروش
ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از #میدان_کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد.
مرد ذغالفروش فقط یک #شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود.
ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد.
ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بودهای؟»
ذغال فروش #زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در #جهنم دیدی؟»
ذغالفروش حاضر جواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت:
«اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا #ته_جهنم نرفتم!»
#یک_دقیقه_مطالعه
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_مادنبال_کنید❣
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🍀حکایت پند آموز 🍀
❇️ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻼﻩ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﺍﺯ ﺟﻨﮕﻠﻲ ﻣﻲ ﮔﺬﺷﺖ. ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﺪﺗﻲ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﺪ. ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ. ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ. ﺗﻌﺪﺍﺩﻱ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ.
ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺧﺎﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻓﻜﺮﺵ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻛﻼﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﻛﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻄﺮﻑ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﻬﺮ ﺷﺪ.
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺑﻌﺪ ﻧﻮﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻛﻼﻩ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺪ. ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﻨﺪ. ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺘﻲ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻀﻴﻪ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﺎﺭﺍﻧﺪﻥ ﺳﺮﺵ ﻛﺮﺩ. ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭ ﻛﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ، ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﻧﻬﺎﻳﺘﺎ ﻛﻼﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭﻟﻲ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺍﻣﺪ ﻭ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻲ ﻣﺤﻜﻤﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﻱ.»
ﺷﺮﺡ ﺣﻜﺎﻳﺖ
ﺍﮔﺮ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭘﻴﺶ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺣﻔﻆ ﻭﺿﻊ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻳﻢ. ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻳﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺳﻜﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨#داستان_های_بحار_الانوار
✨#جلد_سوم
✨#داستان_بیست_و_چهارم
👈 #جمجمهانوشیروانسخنمیگوید
🌴به #امامعلیعلیهالسلام خبر رسید معاویه تصمیم دارد با لشکر مجهز به سرزمین های اسلامی حمله کند. علی علیه السلام برای سرکوبی دشمنان از کوفه بیرون آمد و با سپاه مجهز به سوی صفین حرکت کردند در سر راه به شهر مدائن (پایتخت پادشاهان ساسانی) رسیدند و وارد کاخ کسری شدند.
🌴حضرت پس از ادای نماز با گروهی از یارانش مشغول گشت ویرانه های کاخ انوشیروان شدند و به هر قسمت کاخ که می رسیدند کارهایی را که در آنجا انجام شده بود به یارانش توضیح می دادند به طوری که باعث تعجب اصحاب می شد و عاقبت یکی از آنان گفت: یا امیرالمؤمنین! آنچنان وضع کاخ را توضیح می دهید گویا شما مدتها اینجا زندگی کرده اید!
🌴در آن لحظات که ویرانه های کاخها و تالارها را تماشا می کرند، ناگاه علی علیه السلام جمجمه ای پوسیده را در گوشه خرابه دید، به یکی از یارانش فرمود: او را برداشته همراه من بیا! سپس علی علیه السلام بر ایوان کاخ مدائن آمد و در آنجا نشست و دستور داد طشتی آوردند و مقداری آب در طشت ریختند فرمود: آن را در طشت بگذارید. جمجمه را در میان طشت گذاشتند.
🌴آنگاه علی علیه السلام خطاب به جمجمه فرمود: ای جمجمه! تو را قسم می دهم! بگو من کیستم تو کیستی؟ جمجمه با بیان رسا گفت: تو امیرالمؤمنین، سرور جانشینان و رهبر پرهیزگاران هستی و من بنده ای از بندگان خدا هستم.
🌴علی علیه السلام پرسید: حالت چگونه است؟ جواب داد: یا امیر المومنین! من پادشاه عادل بودم، نسبت به زیردستان مهر و محبت داشتم، راضی نبودم کسی در حکومت من ستم ببیند. ولی در دین مجوسی (آتش پرست) به سر می بردم. هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد کاخ من شکافی برداشت. آنگاه به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذیرم ولی زرق و برق سلطنت مرا از ایمان و اسلام باز داشت و اکنون پشیمانم.
🌴ای کاش که من هم ایمان می آوردم و اینک از بهشت محروم هستم و در عین حال به خاطر عدالت از آتش دوزخ هم در امانم. وای به حالم! اگر ایمان می آوردم من هم با تو بودم. ای امیرالمؤمنین و ای بزرگ خاندان پیغمبر! سخنان جمجمه پوسیده انوشیروان به قدری دل سوز بود که همه حاضران تحت تأثیر قرار گرفته با صدای بلند گریستند.
📚 بحار ج 41، ص 24
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💢فواید مصرف متعادل زعفران
🔺ضدافسردگی قوی
🔺مسکن طبیعی
🔺تنظیم اشتها
🔺ضد آسم
🔺ضدسرفه
🔺ضدکلسترول
🔺ضد بیخوابی
🔺پیشگیری از آلزایمر
#پیام_سلامتے
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌱حکایت
روزى بهلول از مجلس درس استادی گذر مى كرد او را مشغول تدريس ديد و شنيد كه او مى گفت حضرت صادق عليه السلام مطالبى ميگويد كه من آنها را نمى پسندم اول آنكه شيطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتيكه شيطان از آتش خلق شده و چگونه ممكن است بواسطه آتش عذاب شود دوم آنكه خدا را نمى توان ديد و حال اينكه خداوند موجود است و چيزيكه هستى و وجود داشت چگونه ممكن است ديده نشود سوم آنكه فاعل و بجا آورنده اعمال خود بنى آدمند در صورتيكه اعمال بندگان بموجب شواهد از جانب خداست نه از ناحيه بندگان بهلول همينكه اين كلمات را شنيد كلوخى برداشت و بسوى استاد پرت كرده و گريخت اتفاقا كلوخ بر پيشانى استاد رسيد و پيشانيش را كوفته و آزرده نمود او و شاگردانش از عقب بهلول رفتند و او را گرفته پيش خليفه بردند بهلول پرسيد از طرف من بشما چه ستمى شده است ؟ استاد گفت كلوخى كه پرت كردى سرم را آزرده است بهلول پرسيد آيا ميتوانى آن درد را نشان بدهى او جواب داد مگر درد را مى توان نشان داد بهلول گفت اگر بحقيقت دردى در سر تو موجود است چرا از نشان دادن آن عاجزى و آيا تو خود نمى گفتى هر چه هستى دارد قابل ديدن است و از نظر ديگر مگر تو از خاك آفريده نشده اى و عقيده ندارى كه هيچ چيز بهم جنس خود عذاب نمى شود و آزرده نمى گردد آن كلوخ هم از خاك بود پس بنا بعقيده تو من ترا نيازرده ام از اينها گذشته مگر تو در مسجد نميگفتى هر چه از بندگان صادر شود در حقيقت فاعل خداوند است و بنده را تقصير نيست پس از اين كلوخ هم از طرف خداوند بر سر تو وارد شده و مرا تقصيرى نيست .
استاد فهميد كه بهلول با يك كلوخ سه غلط و اشتباه او را فاش كرد در اين هنگام هارون الرشيد خنديد و او را مرخص نمود.
🖋☕️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅ هفت راه مبارزه با افسردگی و ناراحتی:
◽ کمتر شک کنید ،بیشتر احساس کنید
◽کمتر اخم کنید ،بیشتر بخندید
◽کمتر حرف بزنید ،بیشتر گوش بدید
◽بیشتر قبول کنید ،کمتر قضاوت کنید
◽کمتر بگید ،بیشتر عمل کنید
◽کمتر شکایت کنید ،کمتر بترسید
◽بیشتر دوست بدارید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh