eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
زبانت معمـار است ... وحرفهایت، خشت خام ... مبادا کج بچینی! دیوارسخن، ! که فــرو خواهــد ریخــت ، بنـای "شخصیتت.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌟 🌟 پروردگارا امروزمان گذشت فردایمان را با گذشتت شیرین کن ✅ ما به مهربانیت محتاجیم رهایمان نكن👋 خدایا شب ما را با یادت بخیر کن... شب خوش✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
الهی ای صاحب همه جهان ای مهربانترین ای عظیم برای هرلحظه از زندگی‌ام، که با عطر حضور تو، برکت یافته است سپاسگزارم.. 🌴بسم الله الرحمن الرحیم🌴 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
"صلوات"تحفه‌ای از بهشت است "صلوات"روح را جلا می‌دهد "صلوات"عطری است که دهان انسان را خوشبو می‌کند ... 💓اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💓 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#ذکرروز👆 🌸ذكر روز پنجشنبه🌸 لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست💥 💥پادشاه برحق آشكار💥 ➖➖➖➖➖➖ #سوره_درمانے 💎روز۵شنبه۲رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل راتا۳روزانجام دهدبهتراست  📚گوهر شب چراغ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚پـنـجشنبــه هــا 💙یاد آدم های رفته و 💚عکس های یادگاری 💙دلتنگی های اجباری 💚یــادی کنــیــم بـــا 💙فاتحه و صلوات 💚روحشان شاد 💙یادشان گرامی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پنجشنبه 20 دی‌ماهتون زیبا🌷 🌼الهی امروز 🌺به شیرینی عسل 🌸به زیبایی گل‌ها 🌼باطراوت‌‌تر از باران 🌺خوش عطرتر از نسیم 🌸ومتبرک به نگاه 🌼خدا باشه براتون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕‌هر روز یه آهنگ تقـدیم ڪن به ڪسی ڪه دوسـش داری💕 ❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
💟 💟 🔮داستان مدافعان حرم 🔮 قسمت 7⃣2⃣ اسم برادر زادتون آوردم تا بچه ها فکر دیگه نکند - اشکال نداره •• خانم موسوی اگه من دارم از دانشگاه دور میشم فقط برای اینکه با نگاهی شاید یه بار دست خودم نباش ه آزارتون ندم و اینکه تحمل ندارم ببینم فردا پس فردا دست تو دست دیگری جلوی من هستید ازتون حلالم کنید ان شاالله موفق و موید باشید یاعلی ترم سوم دانشگاه هم تموم شد سه روز بعداز اتمام ترم بسیج دانشگاه همه اعضای شورای خواهران و برادران جمع کرد گویا برنامه ای مهمی در پیش بود حالا من جانشین فرمانده بسیج خواهران دانشگاه بودم مسئول کل بسیج دانشجویی استان قزوین مسئول جلسه بودن بسم الله الرحمن الرحیم پیرامون نامه ای چندروز پیش به بنده ابلاغ شد خواهان حضور کلیه حضورمسئولین بسیج دانشگاه شدم محتوای نامه دستور انجام یک جشن حجاب در ترم پاییز همزمان با روز حجاب - عفاف در مهرماه شده دراین جشن باید بانوی محجبه معرفی و ازشون تقدیر بشه بنده یکی از خواهران درنظرم هست اما باز شما نظرتون بگید یکی از دخترا که دانشجوی رشته حقوق بود ببخشید بهترین شخص برای معرفی بانوی محجبه تو دانشگاه ما خواهرموسوی هستن اتفاقا نظربنده رو ایشان بود آیا همه موافقند همه موافقت کردند قرارشد دیگه سایر برنامه خودمون انجام بدیم سه هفته از جلسه میگذره و همه بچه ها شدیدا مشغولند داشتم با یکی از خواهران صحبت میکردم که مرتضی صدام کردم خانم موسوی میشه یه چندلحظه وقتتون بگیرم - بله بفرمایید - من در خدمتم آقای کرمی + میشه بریم داخل محوطه دانشگاه صحبت کنیم ؟ - بله بفرمایید بافاصله ازهم قدم برداشتیم رفتیم داخل محوطه + بریم پیش شهدای گمنام ؟ - بله طوری کنار شهدا نشستیم سرش انداخت پایین تسبیحش گرفت دستش + خانم موسوی من - شما چی + میخاستم اجازه بدید مادرم زنگ بزنن منزلتون برای امرخیر - آقای کرمی اجازه بدید من فکرام بکنم با پدرم مشورت کنم + بله حتما اما تاچه زمانی - آخرتابستان مرتضی با صدای بزور درمیومد و سراسراز شرم بود گفت خانم موسوی زیاد نیست -اجازه بدید فکرکنم بااجازتون یاعلی + یاعلی وارد خونه شدم هیچکس خونه نبود با خودم إه عزیز و آقاجون کجا رفتن شماره آقاجون گرفتم سلام آقاجون من اومدم خونه کجایید ؟ آقاجون :سلام باباجان با مادرت اومدیم یه سر به پدر و مادرمون بزنیم داریم میایم خونه گوشی قطع کردم آقاجون اینا رفته بودن بهشت زهرا صدای زنگ در بلند شد بعد از خوردن ناهار رفتم سمت آقاجون گفتم -بوبویی بریم مزارشهدا آقاجون گفت خدا به خیر کنه چی باز میخواد بگه رفتیم مزارشهدا خیلی خجالت میکشیدم موضوع خواستگاری آقا کرمی بگم آقاجون : نرگس بابا من منتظرم دخترم بگی -خیلی خجالت میکشم آقاجون:کسی ازت خواستگاری کرده -پسر حاج کمیل آقاجون: خوب به سلامتی تو چی گفتی ؟ -لپهام قرمز شد و سرم انداختم پایین مبارکت باشه بابا یهو هول شدم و گفتم نه آخر تابستان میخوام جواب بدم یهو گفتم خاک بر سرم آقاجون گفت خندید گفت باشه وروجک بابا بچه ها شدیدا مشغول کارهای مربوط به جشن بودن تو آمفی تائتر همه جمع بودیم بچه ها داشتن تمرین تائتری درمورد مدافع حجاب میکردن منو زهراهم داشتیم درمورد دکور صحنه صحبت میکردیم با صدای مرتضی و آقای صبوری همگی دست از کار کشیدیم √ سلامممممم خدمت تمامی بسیجان امام خامنه ای همه با لبخند جوابش دادیم + خانم موسوی یه سوپرایز براتون دارم - برای من ؟ + بله - خوب چی هست + بچه ها همه بیاید همه بچه ها دورم جمع شدن فقط همتون آرامشتون حفظ کنید مخصوصا خانم موسوی بسم تعالی دخترم طی جلسه پیرامون حجاب ملی بانوی مسلمان ایرانی از جریان محجبه شدن شما باخبرشدم به داشتن فرزند نخبه و باایمانی چون شما افتخار میکنم و برای حضرتعالی توفیقات روز افزون را از خداوندمتعال و بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا خواستارم سیدعلی حسینی خامنه ای خانم موسوی حضرت آقا همراه نامه ی هدیه هم براتون فرستادن چفیه خودشون و یه قواره چادرمشکی و یه انگشتر سکوت تمام آمفی تائتر فرا گرفته بود اشکام همینطوری میرخت با لکنت زبان و صدای لرزان گفتم - واقعا این نامه برا منه + بله یک ساعتی گذشت یه ذره از شوک نامه و هدیه در اومدم اما صدام به شدت بغض آلود رفتم سمت مرتضی با صدای گرفته - آقای کرمی چطوری شده حضرت آقا از جریان محجبه شدنم باخبر هستن؟ من اصلا نمیتونم باور کنم +خانم موسوی حضرت آقا بیشتر از چیزی من و شما فکرش میکنیم حواسشون به کشور هست همین الان ببینید بزرگترین کشورهای جنگ درگیر داعش هستن ولی ما تو کشورمون امنیت کامله با اونکه همسایهای نزدیک ما همه تو آتش جنگ با داعش هستن ⏪⏮ ادامه دارد @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بان
#حدیث_روز 💠امام حسن عسکری علیه السّلام: 🌀خشم، کلید هر بدی است. 📚گزیده تحف العقول، حدیث 500280 💠🌀💠🌀💠🌀 💠امام حسن عسکری (ع): 🌀تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند. 📚تحف العقول، ص489 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔥سوزاندن نوشته قرآنی🔥 : سوزاندن آیات قرآن و اسامی ائمه علیهم السلام چه حکمی دارد؟ : 👈 سوزاندن آیات قرآن و اسامی مبارک ائمه معصومین علیهم السلام که - برای مثال - در روزنامه چاپ شده، جایز نیست؛ [1] ولی در آب ریختن یا تبدیل آن به خمیر برای بازیافت و نیز دفن آن در جایی که بی احترامی محسوب نشود، اشکال ندارد. [2] توجه🔴 هر گاه وجود آیات قرآن و نام خداوند و معصومین علیهم السلام در کاغذی قطعی نباشد، سوزاندن و دور انداختن آن اشکال ندارد و جستجو برای یافتن این موارد لازم نیست؛ ولی اگر کسی بداند که در ورقه ای چنین چیزی وجود دارد، هتک حرمت [3] و سوزاندن آن جایز نیست. [4] ✍پی نوشت: [ امام: اگر موجب هتک شود، اشکال دارد و بنابر احتیاط واجب باید از سوزاندن اجتناب نماید. خامنه ای: سوزاندن و دور ریختن اوراقی که امکان استفاه از آن در صنعت کارتن سازی و مانند آن وجود دارد یا بر یک طرف آن نوشته شده و طرف دیگر قابل استفاده برای نوشتن است، به علت وجود شبهه اسراف، خالی از اشکال نیست. خامنه ای، احوبة الاستفتائات، س 163. >>> برگرفته از کتاب «رساله مصور»، ج 1، ص 193. وسایت مراجع @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه ✨يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿۶﴾ ✨اى انسان چه چيز تو را در باره ✨پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶) 📚 سوره مبارکه الإنفطار ✍آیات ۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#درسنامه 💞در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت. 💞متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد، 💞متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد. 💞میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت. 💞و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست، 💞آگاه شدن نام دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، 💞این آگاهی دردناک است... اما تلخ هرگز !!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦الــــهـــی 🌧درهای لطف تو باز است 💦زیر باران رحمتت 🌧دستمان را به آسمان 💦بلند میکنیم 🌧تا میوه های اجابت بچینیم 💦و می‌دانیم دست خالی 🌧بر نخواهیم گشت ☔️شب بارانی‌تون پاک و مقدس☔️
🌼برجلوه ی 🌸روی ماه مهدی صلوات 🌼بر جذبه ی 🌸هرنگاه مهدی صلوات 🌼ما را نبود 🌸چو هدیه یی درخور او  🌼بفرست به 🌸پیشگاه مهدی، صلوات 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره جمعه وچشم به راه آمدنت ودلم هوایی توست وَ عاجزانه نگاهش به میزبانی توست دوباره این دل شیدا مسافر راه ست مسیر عاشقی ام صحن جمکرانی توست ❣"اللهم عجل لولیک الفرج"❣
#حدیث_روز 👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز #جمعه 21 دی ماه 1397 🌞اذان صبح: 05:46 ☀️طلوع آفتاب: 07:14 🌝اذان ظهر: 12:12 🌑غروب آفتاب: 17:10 🌖اذان مغرب: 17:30 🌓نیمه شب شرعی: 23:28 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 🌻خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد 🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ 🌻وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌼این ذکر موجب عزیز شدن می‌شود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#بسته_سلامتے چای داغ را با خرما نخورید ▫️محققان می‌گویند، وقتی قند خرما با آب جوش تماس پیدا میکند، بدن فقط شیرینی خرما را جذب میکند ومواد مفید خرما جذب بدن نمی‌شود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان💖 به جمعه ۲۱ دی ماه خوش آمدین❤️ پروردگارا❣ 💜اندیشه ای خلاق دیده ای بینا 💚دستهایے بخشنده 💙پاهایے استوار 💛و زندگے پر از عشق 💝به دوستانم عطافرما
💟 💟 🔮داستان مدافعان حرم 🔮 قسمت 8⃣2⃣ این آرامش و امنیت مدیون رهبری سیدعلی خامنه ای هستیم اما مسئله حجاب شما چند هفته پیش بنده و سایر دوستان توفیق زیارت حضرت آقا داشتیم اونجا مطرح شد بعداز ماجرای حضرت آقا احترامم تو دانشگاه دوچندان شده بود ۱۰روز مونده بود به آخر تابستان تواین سه ماه خیلی به خواستگاری مرتضی فکر کردم میخوام فردا بهش جواب مثبت بدم به نظرم میتونم تو سراسر زندگی بهش تکیه کنم ساعت ۷ باید دانشگاه باشم قراره امروز یه بار برنامه اجرا کنیم هرقسمتی که اشکالی داشت رفع کنیم سوار ماشینم شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم بعداز یه مسیری متوجه شدم یه موتوری پشت سرمه با خودم گفتم شاید هم مسیره هستیم رسیدم دانشگاه ماشین پارک کردم کیفم برداشتم اومدم حرکت که کنم همون موتوریه با یه چاقو به سمتم اومد پارکینگ دانشگاه یه جای کاملا پرت بود شروع کردم به دویدن که بهم رسید چاقو گرفت سمتم گذاشت رو بازوم و گفت کیفت بده عمو ببینه گوشیم تو کیفم بود پربود از عکسای بی حجاب شروع کردم به کشیدن کیفم از دست من بکش اون بکش آستین چادرم پاره شد تو همین مرتضی رسید و ماشینش پارک کرد انگار فرشته نجاتمو دیدم داد زدم - کـــــــــمــــــــک مرتضی سریع رسید دزده در برابر مرتضی جوجه بود وقتی دید نمیتونه کاری پیش ببره کیفم ول کرد اما چاقو فرو کرد کف دست مرتضی فرار کرد - وای خاک تو سرم آقای کرمی چی شد داره از دستتون خون میاد باید بریم بیمارستان + آروم باشید چیزی نشده - توروخدا سواربشید داشت از دستش خون میرفت الان همه لباسش خونی میشه یادم افتاد دیروز یه شال سفید خریدم دستم بردم سمت داشبورد شال درآوردم یه دقیقه ماشین پارک کردم - دستون بدید اینو ببندم بهش دستش بستم چندقطره از خون روی چادر و شلوار لی منم ریخته شد رسیدیم بیمارستان پرستاره گفت کجا اینطوری شده؟ چه نسبتی باهم دارید؟ داشت دست مرتضی بخیه میزد گفتم نامزدمه با دزد کیفم درگیرشد گوشی مرتضی دست من بود گوشی مرتضی زنگ خورد شماره زهرا بود جواب دادم - الو سلام زهرا * نرگس سادات توی - آره * گوشی داداشم دست تو چیکار میکنه - بیاید بیمارستان * باشه الان میایم پرستار صدام کرد خانم بیا سرم همسرت تموم شد برو صندوق حساب کن یه آبمیوه برای خودت بخر معلومه خیلی دوسش داری رنگ به روت نمونده - باشه ممنون با رسیدن زهرا اینا مرتضی مرخص کردن اما من ازش خجالت میکشیدم چرا گفتم نامزدمه حرف پرستارم شنیده اونروز کار کنسل شد قرارشد آقای صبوری بره ماشین مرتضی ببره خونشون منم زهرا و مرتضی بردم خونشون رسوندم رسیدم خونه تا واردشدم عزیزجون منو دید هول کرد گفت خاک توسرم نرگس کجا بودی چرا آستین چادرت پاره شده ؟ چرا شلوارت خونیه ؟ چه بلای سرت اومده همه چیز برای عزیزجون و آقاجون تعریف کردم آقاجون : خداشکر آقامرتضی رسیده و اگرنه معلوم نبود چی میشد باباجان تایم رفتنتون تغییر بدید - آره تغییر میدیم عزیزجون : حاج آقا شما پاشو یه زنگ بزن خونشون ازش تشکرکن بعدهم بگو شب یه سر میریم دیدنش آقاجون : باشه چشم حاج خانم رفتم تو اتاق از زهرا یه پیام داشتم پیامو باز کردم نرگس سادات آجی از فردا ساعت ۱۰ بیا دانشگاه - باشه چشم خواهری زهرا : شب میاید خونه ما - آره زهرا : برو استراحت خیلی ترسیدی امروز عزیزجون : نرگس دخترم بده چادرت بندازم بیرون از امروز به بعد چادرمهندسی تو سر کن - باشه شام خوردیم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردیم پدرم سرراه براش چندتا آبمیوه خرید چشمای مرتضی خیلی خوشحال بود یه ساعتی نشستیم بعد اومدیم خونه ساعت ۹ صبح بود چادر مدل مهندسی از داخل کمد برداشتم لباسام پوشیدم به سمت دانشگاه راه افتادم رسیدم دانشگاه اومدم برم سمت بسیج دانشگاه که صدای مرتضی مانع از ادامه حرکتم شد + خانم موسوی برگشتم سمت صداش - سلام آقای کرمی بابت دیروز واقعا شرمندم + دشمنتون شرمنده وظیفه ام بود - ممنونم + خانم موسوی دیروز یه حرفی تو بیمارستان زدید منظورتون این بود که پاسختون مثبته ؟ سرم انداختم پایین -آقای کرمی من خیلی کاردارم با اجازتون + میگم مادرم امشب با حاج خانم تماس بگیرن رفتم سمت بسیج دانشجویی برنامه انجام دادیم وتا ساعت ۶ غروب طول کشید رسیدم خونه عزیزجون: سلام دخترگلم - سلام عزیزجون خسته نباشید عزیزجون: برو لباستو عوض کن بیا باهات حرف دارم - بفرمایید من درخدمتم عزیزجون:نرگس سادات امروز همسر حاج کمیل زنگ زده بود اینجا خوب به سلامتی عزیزجون:زنگ زده بود تو برای آقامرتضی خواستگاری کنه نظرتو چیه نرگس سادات؟ عزیز من درس دارم عزیزجون:مادر فدای شرم و حیات بشه پس مبارکه ⏪⏮ ادامه دارد... •••✾•💞♥️💕•✾••• @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎امام سجاد عليه السلام فرمودند: هر که در روزگار غیبت قائم ما، بر ولایت ما استوار ماند خداوند پاداش هزار شهید به مانند شهیدان بدر و احد به وی عطا فرماید. 📖بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۵
🔷 🔶 سوال : بعضی از کالاها در اینترنت فروخته میشود و مشتری از پایگاه اینترنتی تصویر کالا را دیده و سفارش میدهد و خود کالا را رؤیت نمیکند، آیا این مقدار شناخت از کالا برای صحت معامله کافی است؟ 🔶 جواب : موارد مختلف است. اگر مصالحه کنند مانع ندارد. ولی اگر خرید و فروش می شود، در صورتی معامله صحیح است که کالای مورد معامله از کالاهایی باشد که معمولاً با مشاهده معامله می شود و با مشاهده در پایگاه تمام اوصافی که در قیمت تأثیر گذار است معلوم شود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
و هر کس با ایمان این آیه را روز جمعه بعد از نماز با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن نقش کندو با خود دارد همه گردد . اگر در باشد چون  به نام آن دو نقش کنند عداوت آن ها . آیه ۷ سوره ممتحنه : عَسَى اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ  📚 خواص آیات قرآن کریم ص ۱۷۲ @shamimrezvan ღگشا👆👆