eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند: "ملا مهرعلی خویی،" روزی در کوچه دید دو کودک بر "سر یک گردو" با هم دعوا می‌کنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب "کور" کرد. یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس "چشم درآوردن،" گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند. ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، "گردو از مغز تهی است." گریه کرد... پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟ گفت: از "نادانی و حس کودکانه،" سر گردویی دعوا می‌کردند که "پوچ بود و مغزی هم نداشت.!" "" دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز. بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌼پنج سفارش فوق العاده زیبا از امیر المومنین علی (ع) ✍شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد شوید سزاوار است: جز به خدا امیدوار نباشید . غیر گناه خود از چیزی نترسید. اگر چیزی بلد نیستید از گفتن نمیدانم خجالت نکشید. اگر چیزی را نمی‌دانید در یادگیری آن خجالت به خود راه ندهید . همواره صبر پیشه کنید که صبر در ایمان مانند سر در بدن است. بدنی که سر نداشته باشد خیری در آن نیست و ایمانی که صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد. 📚 نهج البلاغه صبحی صالح، ص482 💯 🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎امام على عليه السلام: العَجَبُ مِمَّن يَدعو ويَستَبطِئُ الإِجابَةَ، وقَد سَدَّ طَريقَها بِالمَعاصي تعجّب است از كسى كه دعا مى كند و اجابتِ آن را كُند مى شمارد، در حالى كه راه اجابت را با گناهان، بسته است 📖تذكرة الخواص صفحه137 🆔@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚داستان کوتاه📚 ⚡️⚡️ فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند. گویند که در آن زمان ، یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید. آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟» چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم » 📚 حکایتهای شنیدنی، ص257 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌺🌷🌺🌷🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد. افسار شتر را هم مرد عربی می کشید که از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه به تاجر انگلیسی فحش می داد ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود! تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید:؟ مترجم گفت: به شما فحش می دهد و نفرین می کند تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟ مترجم پاسخ داد: نه کارش را به خوبی انجام میدهد! تاجر لبخندی زد و گفت: بگذار هر چه می تواند نفرین کند و چند نفرین انگلیسی هم یادش بده! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖دوشنبه تون ناب و بینظیر 🌸و پراز افکار مثبت 💖امروزتون شاد 🌸لحظه هاتون قشنگ 💖زندگیتون پر برکت 🌸عاقبتتون تابناک 💖دستاتون سرشاراز نعمت 🌸و روزگارتون پراز 💖موفقیت باشه 🌸امروزتون زیبا 💖و در پناه خدای خوبی ها❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༻﷽༺ ❀•• ❀•• ┄═༻⃘⃕❀𑁍༻⃘⃕❀𑁍༻⃘⃕❀═┄ ❍ میخوای موفق شی؟ ❍احساس رضایت مندی و عملکرد خفن میخوای؟ ❍تجربه کردن رابطه خوب میخوای؟ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✅داستان کوتاه و پندآموز ✍میگویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد! 💥این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغ‌ها و داستان‌ها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید. ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
🔅 : 🔸 «صِيانَةُ المرأةِ أنعَمُ لِحالِها و أدوَمُ لجَمالِها.» 🔹 «حفظ (حجاب) زن به حال او بهتر و زيبايى اش را پايدارتر مى كند.» 📚 غرر الحكم : ح٥٨٢٠ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔘▪️🔘▪️🔘▪️🔘 ویژه محـــرم سؤال ⁉️ و پاسخ در تصویر ⭕️ ع @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
رَبَّنا ✨اَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْلَنا ✨اِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْءٍ قَدیرُ(۸) ✨پروردگار 🤲 ✨نور علم و ایمان را برای ما تمام گردان ✨و ما را بیامرز که تو بر هر چیز قادر و توانایی(۸) 📚 سوره مبارکه التحریم ✍آیهٔ ۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👇 ✍روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . ✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است. 🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است 🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند . 💖 📖منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💠 امام رضا ع : 🌸✨انجير بوى بد دهان را برطرف، رويش مو را زياد کرده و با وجود آن احتياجى به دارو نيست.💫 📚وسائل الشيعه ،ج25ص170 👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💟بلوغ روانی یعنی اینکه: بدانیم چگونه چیزهایی که برای دیگران اهمیت دارد رادرک کنیم حتی اگر آن چیزها برای خودمان اهمیت چندانی نداشته باشد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📕 🔰بچه‌علی‌نقی‌الان‌کیست ؟ علی‌نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ‌گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی‌کردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می‌شد. یك عمر جلسات مذهبی در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه‌انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ... آن‌هایی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..! آخر بعضی‌ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..! علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینه‌توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علی‌نقی آمد دم درب ... مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا این‌ها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..! قهقهه مردك و صدای گریه علی‌نقی قاطی شد ... كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابت‌تان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فرزند به علی‌نقی داد كه اولین‌شان همین حاج آقا محسن قرائتی است .. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان ‌
✨﷽✨ ✍شمش طلا و معجزه امام صادق (ع)! ✅گروهي از اصحاب امام صادق عليه السلام خدمت حضرت نشسته بودند كه ايشان فرمودند: خزانه هاي زمين و كليدهايش در نزد ماست، اگر با يكي از دو پاي خود به زمين اشاره كنم، هر آينه زمين آنچه را از طلا و گنج ها در خود پنهان داشته، بيرون خواهد ريخت! بعد، با پايشان خطي بر زمين كشيدند. زمين شكافته شد، حضرت دست برده قطعه طلايي را كه يك وجب طول داشت، بيرون آوردند . سپس فرمودند:خوب در شكاف زمين بنگريد! اصحاب چون نگريستند، قطعاتي از طلا را ديدند كه روي هم انباشته شده و مانند خورشيد مي درخشيدند. يكي از اصحاب ايشان عرض كرد: يابن رسول الله! خداوند تبارك و تعالي اين گونه به شما از مال دنيا عطا كرده، و حال آنكه شيعيان و دوستان شما اين چنين تهيدست و نيازمند باشن؟ ⚘حضرت در جواب فرمودند:براي ما و شيعيان ما خداوند دنيا و آخرت را جمع نموده است(کنایه از بی ارزشی مال دنیا) ولايت ما خاندان اهلبيت بزرگترين سرمايه است، سرانجام ما و دوستانمان داخل بهشت خواهيم شد و دشمنانمان راهي دوزخ خواهند گشت! 📚بحار، ج ۱۰۴، ص۳۷ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💞 گویند مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!» برادران با خوش حالی نگه داری از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند. پس از مدتی پدر مُرد. شبی پسر در خواب دید که به او می گویند در فلان جا، صد دینار است، اما بدان که در آن خیر و برکتی نیست! پسر سراغ پول ها نرفت. دو شب بعد هم همان خواب ها تکرار شد تا آن که در شب سوم خواب دید که می گویند، در فلان مکان یک درهم است. آن را بردار که پرخیر و برکت است! پسر صبح از خواب برخاست و همان جایی که خواب دیده بود رفت و یک درهم را برداشت. در راه با آن دو ماهی خرید. هنگامی که شکم آن ها را پاره کرد، در شکم هر کدام یک دُر یافت. یکی از دُرها را به درگاه سلطان برد. پادشاه که از آن خوشش آمده بود، پول زیادی به پسر داد و گفت: «اگر لنگه دیگر آن را بیاوری، پول بیش تری می گیری!» پسر دُر دیگر را نیز به قصر شاه برد. سلطان با دیدن دُر به وعده اش عمل کرد و پسر به برکت احترام به پدرش از ثروتمندترین مردان روزگار شد. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727