هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
روز شما پر برکت با
صلوات بر محمد (ص)
و خاندان مطهرش...
🌸یکشنبه تون معطر به
🌸عطر خوش صلوات
🌸 اللَّـهُمَّ 🌸
🌿 صَلِّ 🌿
🌸 عَلَى 🌸
🌿 مُحَمَّد 🌿
🌸وعلی آلِ 🌸
🌿 مُحَمَّد🌿
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم✋🌹
عشـق،هر روز به تکرار تو برمی خیـزد
اشک هرصبح به دیدار تو برمی خیـزد
ای مسافر!به گلاب نگهم خواهم شسٺ
گرد و خاکی که ز رخسارتوبرمی خیزد
اللهم عجل لولیک الفرج💖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جانم_امام_حسین_جان_ع
زیباترین عبارٺ دنیا #سـلام بود
نامٺ همیشه مستحق احترام بود
ازلطف بیکران شما می کشم نفس
آقا بدون #عشـق شماکارم تمام بود
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#روزم_به_نامتان_ارباب_خوبم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#یک_داستان_یک_پند
#تدبردرقرآن #بار_امانت
🔸حاج حیدر پنبهفروش از مؤمنان راستین #تبریز بود که روزی از تبریز بار شیشه به عثمانی (ترکیه) میبرد. در خوی به مسجد حاجیبابا برای خواندنِ نماز ظهر رفت. مرحوم حاج میرعلی محدّث بالای منبر در حال موعظه بود که به این آیه رسید:
🌸 إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
🔸 ️ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت.)
📖 سوره احزاب/۷۲
🔸 به ناگاه بر سر کوبید و از مسجد بیرون رفت و یک ساعت سجده میکرد و میگریست. میگفت: من هر وقت شتر را بار شکستنی میزنم، حیوان زبانبسته میفهمد و آرام از زمین برمیخیزد و آرام راه میرود و آرام مینشیند که مبادا بار امانتی که بر دوش دارد، بشکند. وای بر حال من! اندازه شتری هم صاحب خویش را نمیشناسم و بار انسانیّت را هر گونه بخواهم حمل میکنم.....
❓ خدایا! جوابِ تو در قیامت چه خواهم داد؟!!!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
۸نشانه فقر ویتامین D
😞افسردگی
😣شکستگی استخوان
😖دردهای مزمن وضعف عضلانی
🙍♂ریزش مو
😴خواب آلودگی
😥فشارخون بالا
😰تعریق بیش از حد
⚠️کاهش ایمنی بدن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
خدا
۱- از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! گفت : آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند !
۲-پسری با اخلاق اما فقیر به خواستگاری دختری میرود ، پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد ، به تو دختر نمیدهم !
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود ، پدر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: ان شاءالله خدا او را هدایت میکند ! دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد !؟
۳- از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت : آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود ، یکی را شب برایم ذبح کرد ! از طعم جگرش تعریف کردم ، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟ گفت : پانصد گوسفند به او هدیه دادم ! گفتند: پس تو بخشنده تری؟ گفت: نه ! چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
۴-عارفی را گفتند : خداوند را چگونه میبینی؟ گفت : آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد👌
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#حکایت
یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم
"خدایا یه دوچرخه به من بده" ریش سفید محل شنید.
گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن.
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش.
ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست.
از آن روز دیگه من راهمو پیدا کردم الان هم یه گوشه دارم خدمت میکنم، اول اختلاس میکنم و بعد نماز و نذری و توبه!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#بخشش⁉️ ما شیعه هستیم یا مُحب؟
🌸 امام محمد باقر علیه السلام خطاب به یکی از شیعیان که بر دیگری فخر کرده بود، فرمودند:
⁉ ای بنده خدا!! آیا بیشتر دوست داری که مالت را خرج خود کنی یا به برادران دینی خود ببخشی؟
🔹گفت: دوست دارم که به مصرف خود برسانم.
🌸 حضرت فرمود:
پس تو از شیعیان ما نیستی. ما آن مال را که به برادران دینی ببخشیم، دوست تر می داریم، پس تو بگو: من از دوستداران و محبین شمایم و از کسانی که امیدوارم با محبت شما نجات پیدا کنم.»
📚 بحارالانوار ج 71 ص 339
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉ چرا خداوند به شیطان
فرصت داد تا انسان ها را گمراه کند؟
👤 #استاد_محمدی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹براتون آرزو می کنم
❤️یک روز پر از آرامش
🌹یک عالمه شادی از ته دل
❤️ساعاتی دوست داشتنی
🌹یک عالمه دلخوشی
❤️و روزی پر از خاطرات قشنگ وماندنی...
🌹تقدیم به قلب مهربون شما ❤️
❤️یکشنبه تون شادِ شاد و گلباران🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
قاضی شهر و مست
قاضی در اتوبوس نشسته بود. یک نفر که کمی بوی الکل می داد سوار شد و کنار او نشست.
مرد مست روزنامه ایی باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی، از قاضی پرسید؛
جناب قاضی روماتیسم از چی ایجاد میشه؟
قاضی هم موعظه را شروع کرد و گفت؛
روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بندو باری و روابط نامشروع، حرام خواری، خبث اندیشه، چشم هیز و گناهان کبیره ی بسیار است!
مرد با حالت منفعل، دوباره سرگرم روزنامه ی خویش شد.
قاضی از او پرسید، چند وقت است روماتیسم داری؟
مرد گفت؛ من روماتیسم ندارم، اینجا نوشته قاضی شهر دچار روماتیسم حاد شده است!!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
داستان همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. 1 »
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان